جملات زیبای بزرگان به زبانهای فارسی و فرانسه



La vie est un scénario dont le comédien tente en vain d'être l'auteur . Robert SABATIER

زندگی یک سناریو است که دران کمدین بیهوده سعی می کند مولف باشد . ربرت ساباتر




Se mettre en accord avec l'univers, nous protégera de toutes sortes d'angoisses. Orod le grand

نرمش و سازگاری با گیتی از هر کمین دلهره آوری ، رهایی مان خواهد بخشید . ارد بزرگ




Voilà, pour moi, ce qu'est la mort. Mon envie de mourir n'est pas du tout morbide ; c'est une soif de soleil et d'eau claire ; c'est la rencontre ; les grandes vacances . Abbé PIERRE

اینست تفسیر من از مرگ، تمایل من به مرگ ناخوشی نیست، تشنگی برای خورشید و آب زلال است ، ملاقات است ، تعطیلات طولانی. پیرآبه




Jamais le soleil ne voit l'ombre . Léonard De Vinci

خورشید هرگز سایه را نمی بیند . لئونارد داوینچی




Qui blâme la peinture blâme la nature . Léonard De Vinci

کسی که نقاشی را سرزنش می کند در واقع طبیعت را سرزنش کرده است . لئونارد داوینچی




Le ciel n'est bleu que par convention, mais rouge en réalité. Alberto Giacometti

اسمان بطور قراردادی آبی است ولی در واقع قرمز . آلبرتو ژیاکومتی




La prospérité est le lien de l'amour . William Shakespeare

موفقیت با عشق ارتباط مستقیم دارد . ویلیام شکسپیر




Celui qui offre ne perd pas, il est toujours en train de gagner. Orod le grand

بخشنده از دست نمی دهد او همواره در حال بدست آوردن است . ارد بزرگ




L'humour est une tentative pour décaper les grands sentiments de leur connerie . Raymond Queneau

بذله گویی کوششی است برای فراموش کردن بیهودگی . ریموند کوآنو




Si l'on ne croit pas à la liberté d'expression pour les gens qu'on méprise, on n'y croit pas du tout . Noam Chomsky

اگر به ازادی بیا ن برای اشخاصی که تحقیرشان می کنیم اعتقاد نداریم به ان ازادی اصلا اعتقاد نداریم .
نوام چومسکی



ترجمه و تحقیق : شکوهه عمرانی
http://www.shirin2.blogfa.com

وبلاگ نویسان روزنامه ها را تسخیر می کنند !

وبلاگ نویسان در حال ورود به عرصه زندگی روزمره جوامع هستند . روزنامه‌های پرتیراژ جهان همچون یومیوری شیمبون ، آساهی شیمبون و ماینیچی شیمبون ژاپن ، روزنامه آلمانی بیلد (Bild) روزنامه چینی کانکائو ژیائوژی و روزنامه های آمریکایی روزنامه یو.اس.ای تودی USA Today ، واشنگتن پست ، نیویورک تایمز ، دیلی هرالد و... تقریبا نیمی از مطالب خود را از منابع اینترنتی و نوشته های وبلاگ نویسان تهیه می کنند.
روزنامه گاردین خبر از راه اندازی نخستین روزنامه یی که تمام مطالب آن از وبلاگ نویسان است در لندن داد .

http://theblogpaper.co.uk/sites/all/themes/framework/images/process.jpg

انتشار روزنامه جدید Blogpaper که سردبیری ندارد و محتوای آن با رای وبلاگ‌نویسان انتخاب می‌شود.
این نشریه به‌طور رایگان در چهار ایستگاه زیرزمینی شهر لندن توزیع می‌ گردد، برای محتوا به وبلاگ‌نویسان پول پرداخت نمی‌کند و بانیان آن قصد دارند بودجه‌اش را از طریق تبلیغات تامین کنند.
در وب سایت این نشریه آمده است: هدف ما یکی کردن دو نوع رسانه متفاوت یعنی اینترنت و روزنامه است.
بنیان گذاران این روزنامه Anton Waldburg و Karl Jo Seilern می باشند . آنچه باعث جذابیت مطالب وبلاگ نویسان شده است بازی آزاد آنها با اخبار است آنها به خاطر درگیر نبودن در بایدها و نبایدهای صنفی مطبوعات به راحتی بر روی مسائل مطرح جامعه مانور می دهند و به این شکل مخاطبین خویش را ذوق زده و راضی می سازند . مطبوعات رسمی به خاطر تامین منافع سرمایه گذاران خویش اغلب جهان را آنگونه به نمایش می گذارند که مدیران پس پرده آنها تمایل دارند این در حالی است که وب نویسان هیچ قیدی به رعایت بازی های پس پرده ندارند و از این رو مخاطب را گاها با مطالب خود شوکه می کنند . و حرارت آنها را برای ادامه و پی گیری بیشتر می نمایند فیلسوفی نظیر ارد بزرگ می گوید "رسانه تنها می تواند پژواک ندای مردم باشد نه اینکه به مردم بگوید شما چه بگویید که خوشایند ما باشد" با نفوذ دریای وبنویسان به عرصه رسانه های نوشتاری غیر مجازی تحولات اجتماعی بسیار سریعتر از گذشته رخداده و باید حضور آن را به فال نیک گرفت .
روزنامه گاردین در پایان گزارش خود می نویسد : واضح است که کار تازه در حال پیشرفت است .

این خبر برای وبلاگنویسان بسیار مهیج است آنها همواره تحقیر کار خود را در نشریاتی کاغذی می دیدند اما امروز شاهد برتری توان خود بر رسانه های سنتی هستند.

روزنامه بلاگ پی پر (نخستین روزنامه کاغذی ! وبلاگ نویسان )

http://theblogpaper.co.uk

نام جعلی جاده ابریشم را به کار نبریم !

در خبرها می خوانیم امسال دولت چین برای مدارس این کشور مطالبی در مورد جاده ابریشم ارایه می دهد. این سئوال مهم مطرح می شود که اگر جاده ابریشم واقعا تاریخی بود چرا در کتابهای مدارس و دانشگاهای چین تا به امروز نبود ؟! آیا غیر از این است که چینی ها به ناگهان تصمیم به فرهنگ سازی یک امر غیر واقعی گرفته اند ؟

باید بدانیم که در هیچ کتاب قدیمی تر از 50 سال پیش ایران ، نام جاده ابریشم نیست !!! صدها جلد سفرنامه نوشته شده هیچ یک نامی از جاده ابریشم در خود ندارند حتی سفرنامه مارکوپولو هم که نگاهی ویژه به کشور چین دارد نیز فاقد این نام جعلی است . نکته مهم این داستان در این است که چینی ها خود هم تازه به جاده ابریشم رسیده اند !
طبق نظریه قاره کهن ارد بزرگ فراگیری نام جاده ابریشم ریشه در خوی استعمارگری کشور چین دارد از دیدگاه او این واژه برای جاده ایی که بانی آن ایرانیان باستان بوده اند و چینی ها فرهنگ و خرد خود را مدیون فرهنگ غنی و عظیم ایران هستند تعجب آور است . او می گوید خدمات فرهنگی و علمی ایرانیان به هر دو سوی این راه آنقدر بوده که اگر قرار باشد نامی برآن باشد آن را ایرانیان باید طرح کنند . او معتقد است خود چینیان هم از این مسئله شگفت زده شده اند و در طی 30 سال گذشته تمام هم و تلاش خود را گذارده اند تا این مسئله را تعمیق بخشند . ارد بزرگ از مراکز دولتی و فرهنگی می خواهد از گفتن این نام و خواهر خواندگی شهرهای ایران با شهر های چین بر این اساس خودداری کنند . و در نهایت نام این جاده را " راه فرهنگها " می نامد که در برگیرنده آرمانهای همه سرزمینهای این مسیر می باشد .

کتاب جاده ابریشم ، واژه ای استعماری نویسنده سیمین کوثری

ارد بزرگ به یک نکته جالب دیگر نیز اشاره می کند و آن اینکه در کشور چین کتاب شاهنامه ما را 400 سال بعد از نگارشش بدست حکیم توس ، بنا به ادعای مورخین بی طرف چینی به زبان چینی ترجمه و نام های اصلی شخصیت های شاهنامه را عوض می کنند و بر فرض به رستم می گویند تانگ! و امروزه شاهنامه را چینی می خوانند!!! جالب است که صدها فیلم رزمی بر اساس اشعار تانگ می سازند و به همه آنها رنگ و بوی چینی می دهند . همان کاری که امروزه در مورد جاده ابریشم می بینیم !!! .

این خصلت چینی ها در دیگر بخشها نیز دیده می شود همه ما می دانیم چین بزرگترین مهندسین کپی ساز ! را در اختیار دارد و هر چه در دنیا ساخته شود نمونه جعلی و ضعیف آن را فردایش ارایه می کنند اما ارزانتر از همه جا ! .

چینی ها این روزها شدیدا مشغول سریال سازی و برگزاری نمایشگاه در این کشور و آن کشور بنام جاده ابریشم هستند . آنها می خواهند ظهور عصر ابرقدرتی خویش را با تحمیل عنوان جاده ابریشم به رخ جهانیان بکشند . آنها راه تاریخی واردات محصولات ایرانی را وارونه کرده و برایش واژه ابریشم خلق نموده اند ! و حالا افسانه بافی می کنند...

قبول عنوان جاده ابریشم به منزله پذیرش چین به عنوان تمدن برتر آسیاست تمدنی که پنجه هایش تحت نام جاده ابریشم تا اروپا کشیده شده است !

و یک هشدار :

کسانی که در ایران واژه جعلی جاده ابریشم را پذیرفته و مدافع آن هستند در واقع در حال نفی تمدن باستانی کشور عزیزمان ایران هستند .

چطور روابط مان بخاطر راه دور کم رنگ نشود ؟

درون آدمی همواره دچار افراط و تفریط است وقتی به یکدیگر نزدیکیم برای هم می میریم و وقتی چند ماهی از هم دوریم به یکباره همه چیز را فراموش می کنیم !
وقتی از نامزدتان دور هستید مدام فکر می کنید که چه کار باید انجام داد تا علاقه تا‌ن نسبت به هم ، کمرنگتر نشود . پس به توصیه های ما توجه کنید!
شـمـا یا نـامزدتان به دلـیل ادامه تحصیل یا کار در حال اقـامت گـزیــدن در شـهـر دیـگـری هستید و بر سر این مسئله که آیـا بـاید بـه خـاطر ایـن مســئله از هم جدا شوید و یا رابطه ای دورا دور را تجربه کنید بحثی میان شما آغاز شده است.

تلاش کنید تا زمانی کـه واقـعا به هــم علاقمند نشده و آماده فداکاری برای یکدیگر نگشته اید، حتی فکر حفظ رابطه راه دور را نیز از سر خطور ندهید. اگر تصور نمیکنید چنین فردی هستید، بهتر از است از همان ابتدا جلوی شکستها و ضربات سنگین عاطفی آینده خود را بگیرید.

از طرف دیگر اگر هر دوی شما آماده و مایل به برقراری و تداوم ارتباط از راه دور هستید، حتما این نکات را مطالعه کنید تا در کارتان موفق گردید.

http://www.freezpic.com/pics/7d47f5ed186fb94b214b3b3dc8d252f7.jpg

* وقت بگذارید
البته، نقل مکان دادن به شهری جدید فرد را درگیر ملاقات با اشخاص جدید و انجام کارهای تازه مینماید، اما آن بدین معنا نیست که محبوب شما در انتهای لیست اولیتهایتان سقوط کند.
لازم است که همه روزه بدون حواس پرتی، زمانی را برای تلفن کردن یا ایمیل دادن به هم اختصاص دهید. با یکدیگر در مورد اتفاقات روز، دوستان، همکاران و غیره صحبت کنید تا احساس نمایید بخشی از زندگی همدیگر هستید؛ این عمل بظاهر کوچک در کاستن فاصله بین هر دوی شما نقش مهمی ایفا میکند.

* دیدار کنید
سعی کنید تا آنجایی که ممکن است هم دیگر را ملاقات نمایید، و اینگونه نباشد که این کار را فقط در زمانهای مورد انتظار همانند روزهای تعطیل انجام دهید. اگر برای دیدن هم وقت نگذارید، هر چقدر هم عشقتان محکم باشد، در نهایت بینتان جدایی خواهد افتاد. در نهایت، برای تداوم بخشیدن به یک رابطه نیاز به مقداری تماس فیزیکی دارید.

* برنامه ریزی داشته باشید
مطمئن گردید که کارهای خود را طوری زمانبندی و سازماندهی نمایید که وقتی نامزدتان به دیدن شما آمد، وقتتان کاملا آزاد بوده و آنرا کاملا در اختیار او قرار دهید. به دوستان و خانواده تان بگویید در زمانهایی که شما محبوبتان تصمیم به با هم بودن دارید، دیگر در دسترس آنها نیستید.
این نه تنها بالفطره لذت بخش خواهد بود، بلکه باعث می‌شود نامزدتان احساس کند خود و تلاشش برای دیدن شما مورد تحسین و تقدیر قرار گرفته، و اینکه شما واقعا او را دوستش دارید.

چند نکته دیگر را بیاموزید...

* اندیشمند باشید
اعمالی شیرین و خود انگیخته انجام دهید تا به او نشان دهید چقدر دلتنگش هستید. اگر او شهر خود را ترک نموده، برایش آنچیزی را ارسال کنید که در زادگاهش به آن علاقمند بوده، مانند شیرینی و یا یک روزنامه محلی. اگر دلش برای خانه تنگ شده، برای او عکسی دو نفره از خودتان بفرستید یا سی دی موزیک مورد علاقه اش و یا آهنگهایی را که شما را به فکر او می‌اندازد.
حتی اگر این اندکی احساسی بنظر برسد، یک رابطه دورا دور موقع هماورد جویی نیست بلکه زمانی است که که نامزدتان را دلتنگ و دوستار شما باقی نگاه داشته و مشتاق دیدار دوباره شما گرداند.

* ریلکس باشید
با اینکه ممکن است در ابتدا مشکل بنظر آید، لازم است که آرام بوده و به یکدیگر اعتماد کنید. به عبارت دیگر به این دلیل که نامزدتان دوستان جدیدی پیدا نموده و با آنها معاشرت دارد بدترین فکر را متصور نشوید.
اگر تماس گرفتید و او نبود، اتوماتیک وار خیال نکنید که نبود او به این خاطر است که دیگری جای شما را گرفته. اگر به او به اندازه کافی اعتماد ندارید که اجازه دهید زندگیش را بدون اینکه لحظه به لحظه اش در کنار شما باشد ادامه دهد، احتمالا باید مقدمه این مقاله را بازخوانی نموده و بپذیرید که اصلا آمادگی برخورد با رابطه دورا دور را ندارید.

* خود را با شرایط وفق دهید
اگر یکی از شما موقتا نقل مکان کرده و تصمیم به برگشتن دارد، آنگا هر دوی شما باید تا رسیدن آن زمان صبور و شکیبا باشید. از طرف دیگر اگر جابجایی کمی طولانی تر بنظر برسد، مجبورید تصمیم بگیرید که تا چه زمانی تمایل به حفظ رابطه خواهید داشت.
آیا فردی که در شهری دیگر است برای زندگی هر دوی شما بدنبال محلی بهتر خواهد گشت و شغلی مناسب برای دیگری پیدا خواهد نمود؟ یا شما در نهایت راه خود را جدا خواهید کرد؟ اینها مسائلی هستند که باید گهگاهی در نظر گرفته شوند، و هیچ زمانی بهتر از زمان حال نیست.

*برای برقراری تماس منتظر زمان خاصی نباشید
هر گاه احساس خلاء عاطفی نمودید بلافاصله تماس بگیرید و به این شکل خود را از فرو افتادن در چاه افسردگی برهانید . دوری در اندازه های کوچک نظیر حتی یک میهمانی نیز رد شده است همانطور که دانشمند علم اخلاقی نظیر ارد بزرگ می گوید : آفتاب زندگی مرد و زنی که بدون هم به میهمانی می روند بسیار کم فروغ است .
پس حالا که به دوری دچار شده ایم باید با تماس های تلفنی ، کمبود هایی را که مسافت و زمان بر ما تحمیل نموده اند را از یاد ببریم !

* او را بسیار دوست بدارید
اگر تصمیم گرفته اید که خود را درگیر رابطه دورا دور نمایید، هر دوی شما باید چند خصوصیت اصلی را دارا باشید تا بتوانید به منظور واقعی خود دست پیدا کنید. مثل صداقت، وفاداری، اعتماد، احترام و عشق به دیگری. منظور دوست داشتن حقیقی فرد نیست، بلکه در مورد عشقی کنترل ناپذیر، غیر قابل توضیح و کور کننده صحبت میکنیم که تقریبا برای حفظش حاظر به انجام هر کاری میباشید. اگر به چنین مرحله ای دست پیدا نمودید، و همچنین توانستید به عنوان دو فرد مستقل به هم احترام بگذارید، آن گاه در مسیر خود موفق خواهید شد.

با نقد دیگران سرخ نشویم !

انسان موجود بسیار پیچیده ی ست . اغلب دیر چیزی را می پذیرد و وقتی پذیرفت دیر آن را ترک می کند . ترک کردن امری که تبدیل به عادت شده بسیار مشکل و بعضا غیر ممکن است . تغییر ما تنها با هشدار و نقد دیگران رخ می دهد یعنی باید ما به خطا بودن راهی که می رویم پی ببریم اما پذیرفتن نقد دیگران هم خود توانی مضاعف می خواهد .
بسیاری از ما وقتی انتقادی می‌شنویم، حالتی تدافعی به خود گرفته و رنجیده یا عصبانی می‌شویم، بنابراین انتقاد را پدیده‌ای نامطلوب تلقی می‌کنیم، حال آن‌که این‌گونه نیست. ما برای این‌که بتوانیم بین انتقاد مخرب و مفید، تفاوت قائل شویم و هم‌چنین قادر شویم با انتقاد کنار بیاییم، باید بتوانیم خودمان را به‌درستی ارزیابی کنیم. به این معنی که در مورد عقاید، افکار، اعمال و احساسات خود، آگاهی و صراحت داشته باشیم.
ما نیازمندیم برای سنجش خود، ملاک‌هایی داشته باشیم زیرا در غیر این‌‌صورت، انتقاد دیگران را به‌سادگی می‌پذیریم. برای مثال، اگر همواره به شما گفته شود که کند کار می‌کنید، حتی اگر بدانید سرعت کارکردن شما مناسب است، کم‌کم آن‌را باور خواهید کرد و اگر عزت‌نفس کافی نداشته باشید تا خود را به‌طور دقیق ارزیابی کنید، آن‌گاه در مورد رفتارهای خود، شروع به معذرت‌خواهی نموده یا خودسرزنشی و احساس گناه می‌کنید.
ما از گذشته، با پیام‌های زیادی از طرف والدین یا معلمان خود، روبه‌رو بوده‌ایم و برخی از این پیام‌ها، آن‌چنان محکم به ما داده شده‌اند که هنوز هم فکر می‌کنیم واقعاً درست هستند؛ پیام‌هایی هم‌چون «امیدی به تو نیست»، «تو از عهده‌ی کاری برنمی‌آیی» و... که اگر درونی شده باشند، در ما احساس ناتوانی به‌وجود آورده و درنتیجه تمایل به پذیرفتن‌ اشتباه خود پیدا می‌کنیم. در دوره‌ی کودکی، بزرگ‌ترها درباره‌ی درستی یا نادرستی اعمال ما، اظهارنظر می‌کنند بی‌آن‌که در نظر بگیرند چرا ما آن عمل خاص را انجام داده‌ایم، از این‌رو کودکان، طوری تربیت می‌شوند که برای ارزیابی رفتار‌شان، به بزرگ‌ترها وابسته شده و به‌طور معمول بزرگ‌ترها آنان را ترغیب نمی‌کنند که برای ارزیابی خودشان، ملاک‌هایی داشته باشند.

http://shc.sums.ac.ir/23%20(2).jpg

به‌دلیل اشباع‌شدن از این پیام‌ها، ملاک‌های سنجشی که برای خود به‌کار می‌بریم، بیش‌تر وقت‌ها ما را حمایت نمی‌کنند. ما فقط آمادگی زیادی خواهیم داشت که باور کنیم بد هستیم. این، یکی از دلایلی‌ست که برخورد با خشم را برای افراد، مشکل می‌سازد، یعنی اگر کسی از آنان خشمگین شود، احساس خطاکاری، سرخوردگی و صدمه می‌کنند. اولین گام در برخورد با انتقاد، می‌تواند شناخت بعضی از این پیام‌ها باشد. بیایید به کمک پیام‌هایی که دریافت کرده‌ایم، به منشأ انتقادهای درونی خود، نگاه دقیق‌تری بیندازیم. اول این‌که بیش‌تر وقت‌ها پدر و مادران ما مشخص نمی‌کنند که فقط رفتار خاصی از ما را نپذیرفته‌اند، نه خود ما را. در نتیجه اگر کودکی کار خاصی را مطابق میل پدر و مادر انجام ندهد، احساس می‌کند فرد خوبی نیست. دوم این‌که، اگر چیزی تکرار شود، آن‌را باور خواهیم کرد. به‌طور نمونه اگر هنگام کودکی، یک‌بار به ما گفته شود که کم‌هوش‌تر یا بدتر از برادر یا خواهرمان هستیم، احتمال دارد آن‌را نپذیریم اما اگر به‌‌تکرار به ما گفته شود، ممکن است فکر کنیم شاید واقعا این گونه است. سوم این‌که، اگر پدر و مادر ما، خود را نادرست ارزیابی‌ کنند، برای مثال، خود را مستحق دستاوردهای خویش ندانند، ما نیز این‌گونه خواهیم شد. وقتی سال‌های سال به برچسبی خاص عادت کرده‌ایم، بعدها به‌سختی می‌توان بین آن برچسب و آن‌چه واقعاً وجود دارد، تمایز قائل شد.
این‌که به چه دلیل فرد مقابل، فلان حرف را می‌زند یا فلان کار را انجام می‌دهد، به شما کمک می‌کند تا با انتقاد، کنار بیایید. ممکن است فردی از شما به خاطر مسأله‌ای انتقاد کند که خودش نیز درگیر آن است اما نمی‌خواهد آن‌را بپذیرد، بنابراین این انتقاد، بیش‌تر به رفتار خود او برمی‌گردد تا شما.
ممکن است کسی از شما انتقاد سازنده‌ای کند، به این دلیل که به شما اهمیت می‌دهد و می‌خواهد شما رشد کنید و یا می‌خواهد با شما رابطه‌ای صریح و صادقانه‌ داشته باشد. شاید هم وظیفه‌ی حرفه‌ای او این‌گونه ایجاب می‌کند. متفکر شاخصی همچون ارد بزرگ در این مورد می گوید : نقد و ارزیابی بی کینه ، پاداشی است که ارزش آن را باید دانست .
گاهی‌اوقات چیزی که به‌نظر، انتقاد می‌آید، درواقع یک شوخی‌ست، بنابراین مراقب باشید! زیرا شوخی‌های نیش‌دار می‌تواند نوعی انتقاد یا تحقیر پوشیده باشد. به‌طور مثال، وقتی کسی می‌گوید: «باز هم کیک می‌خواهید، این‌طور نیست؟!» می‌تواند یک گوش‌زد تند در قالب یک شوخیِ خوب، یا یک انتقاد در مورد اضافه‌وزن شما باشد.
البته ممکن است مردم به دلیل انتقام، از شما انتقاد کنند یا شاید بنا به دلایلی، به شما حسادت ورزند، در هر حال، شما می‌توانید به‌آرامی به انتقاد گوش‌دهید.
برای مقابله با نجوای انتقاد در ذهن‌تان، بهتر است تا حدودی خودتان را تأیید کنید. این تأییدات باید بر آن‌چه که هستید، مبتنی باشد نه بر یکی از رفتارهای خاص‌تان. باارزش‌بودن، تنها به این معنی نیست که به‌طرز خاصی عمل کنید، بلکه کافی‌ست فقط خودتان باشید. این انتقادها موجب می‌شود که در زمینه‌های مختلف زندگی‌تان، پیشرفت بیش‌تری کنید چراکه نشان‌می‌دهد به آن خوبی که باید باشید، نیستید. در این‌جا نمونه‌ای از این‌گونه تأییدات را ارائه می‌کنیم:
وضعم را به همان صورت که هستم، می‌پسندم.
بیش‌ترین تلاشم را می‌کنم. گاهی موفق می‌شوم و گاهی نمی‌شوم.
انتقاد ممکن است مفید یا غیرمفید، معتبر یا نامعتبر باشد. این بستگی به ما دارد که چه‌قدر بخواهیم به یک انتقاد خاص، توجه کنیم. از خودتان بپرسید چیزی که منتقد می‌گوید، آیا واقعیت دارد یا فقط یک عقیده است؟ برای مثال «شما در این کار اشتباهات زیادی مرتکب شده‌اید»، می‌تواند یک «واقعیت» باشد اما «فکر نمی‌کنم آن لباس، مناسب شما باشد» یک «عقیده» است. به هرحال بسیاری از ما تمایل داریم به عقاید دیگران، بیش از عقاید خودمان ارزش دهیم، به‌خصوص اگر عزت‌نفس‌مان پایین باشد. باید توجه داشته باشیم که عقاید مردم، مربوط به خودشان است و ممکن است طرح عقایدشان، بیش‌تر در مورد خود آن افراد، به ما اطلاعات دهد تا ما. باید یاد بگیریم عقاید دیگران را زیاد شخصی تلقی نکنیم.
اگر فکر می‌کنید انتقادی که به شما وارد شده، صحیح است، باید حرف کسی را که از شما انتقاد کرده، تأیید نمایید اما بیش‌ازحد عذرخواهی نکنید و به‌اصطلاح، خودتان را دست‌کم نگیرید. به‌عنوان نمونه اگر کسی به شما بگوید که در کاری سهل‌انگاری کرده‌اید و شما فکر می‌کنید درست می‌گوید، بگویید: «بله! شما حق دارید. من آن‌طوری‌که باید، عمل نکردم. دفعه‌ی دیگر، به‌طور حتم وقت بیش‌تری را برای این کار اختصاص خواهم داد.» اما اگر فکر می‌کنید انتقادش صحیح نیست، آن‌را نپذیرید و با آرامش می‌توانید بگویید: «شما اشتباه می‌کنید، این درست نیست و من تنبلی نکردم، برعکس فکر می‌کنم خوب کار کردم.» اگر کسی قضاوتی کلی در مورد شما کرد که در آن موقعیت خاص، مصداق دارد، به‌طور حتم باید مواردی که مصداق ندارد را رد کنید. به‌طور مثال ممکن است کسی به شما بگوید: «شما همیشه بی‌مسؤولیت هستید» و شما حس‌کنید فقط در آن مورد خاص، این‌گونه بودید. در این مواقع بگویید: «من در آن لحظه متوجه نبودم اما معمولاً فرد متعهدی هستم.» در این‌صورت، بخشی از انتقاد را که مربوط به شماست، پذیرفته‌اید اما اجازه نداده‌اید که تحقیر شوید.
راه درست نقد کردن: به هنگام نقد کردن، به رفتار، برچسب بزنید نه به فرد. برای نمونه به‌جای این‌که بگویید: «تو واقعاً تنبلی!» بگویید: «وقتی سهمت را در کارهای خانه انجام نمی‌دهی، واقعاً عصبانی می‌شوم.»
- انتقاد را با اندکی تحسین، همراه کنید. به‌طور مثال بگویید: «من همیشه شما را به‌خاطر رعایت حق‌تقدم دیگران، تحسین می‌کنم اما انتظار دارم برای این کاری که پیش‌رو دارید، بیش‌تر وقت بگذارید.»
- در صورت امکان، پیشنهادهای سازنده‌ای مطرح کنید تا طرف مقابل‌تان، بتواند رفتارش را در آن راستا تغییر دهد. برای مثال نگویید: «بیش‌تر ملاحظه‌ی من را بکن.» درعوض بگویید: «لطفاً هروقت قراراست دیر بیایی، از قبل به من خبر بده.»
- به‌یاد داشته باشید که اگر از شخصی انتقاد می‌کنید، این امر، تا انتقاد از خود شما، فقط یک گام فاصله دارد زیرا از این به بعد، به‌خصوص در این مورد خاص، در معرض انتقاد قرارخواهید گرفت.
- تلاش‌کنید که از عقاید خود در مورد جهان، زندگی و درکل، مردم آگاه باشید. اگر باور داشته باشید که هرکس ازجمله خود شما، در هر شرایطی، تلاش می‌کند در حد آگاهی و توان خود، بهترین کار را انجام دهد، چنین شیوه‌ی تفکری موجب می‌شود تمایل به انتقاد منفی از دیگران در شما کاسته شود.
به هرحال هرچه بیش‌تر از دیگران انتقاد کنید، تمایل بیش‌تری نیز به انتقاد از خودتان به‌وجود می‌آید و شانس کم‌تری خواهید داشت که انتقاد منفی دیگران را از خودتان به‌طور دقیق ارزیابی نمایید.

اگر خود را به شیوه‌ی منفی ارزیابی نمایید، در معرض این خطر قراردارید که انتقاد دیگران را جدی‌تر از حد لازم، تلقی کنید. توجه کنید که آیا در مورد خودتان، به شیوه‌ای محکوم‌کننده قضاوت می‌کنید یا فقط مسأله را ارزیابی می‌نمایید؟ ممکن است در شرایط خاص و در مورد برخی منتقدان، مناسب باشد که از آنان بپرسید چرا آن انتقاد را مطرح می‌کنند؟ بدین‌صورت، ممکن است چیزی در مورد خودتان یادبگیرید. به‌یاد داشته باشید که وقتی از شما انتقاد می‌شود، یک‌دفعه ناراحت نشوید و با گفتن عباراتی که خودتان را تحقیر می‌کند، از انتقادهای بیش‌تر استقبال نکنید چراکه باعث می‌شود دیگران نیز با این خودتحقیری شما، موافقت نمایند.

بهترین راهکارهای پیشرفت در کار



برای پیشروی در اجتماع در حال تغییر ، تنها در صورتی امکان دارد که ظرائف کار را بهتر بشناسیم . مردم منتظر نمی‌مانند تا شما آنان را بشناسید، بعد از تصرف بخشی از بازارتان شما وجودشان را به خوبی درک می‌کنید و تازه اگر نجنبید حذف می‌شوید حتی اگر اولین و سردمدار باشید، مجبور به تغییر هستید.

http://persian-star.net/1388/1/30/5.jpg

مشتریان شما با ارزیابی چهار عامل به سراغ شما می‌آیند و یا از شما دور می‌شوند، قیمت، کیفیت، زمان و نوآوری بهتر در محصولات و خدمات.
هرچه توان شما در ارائه مطلوب هر یک از آنها بیشتر باشد، به همان میزان بازار بیشتری در دست شماست و تولید شما برای مشتریانتان زیباتر و جذاب تر خواهد بود، برای رسیدن به یک استاندارد قابل قبول برای هر عامل، یک تلاش وسیع و تصمیم‌گیری اساسی در همه فرآیندهای روزانه لازم دارد.
نقطه شروع این بنا درک صحیح نیاز بازار و مشتریان است و نقطه پایان آن تامین خواسته‌ها و برآوردن این نیازها و روند رو به رشد آن است . ارد بزرگ می گوید : در دوی زندگی ، همیشه هماورد را شانه به شانه ات بپندار و همیشه با خود بگو تنها یک گام پیشترم ، تنها یک گام .
سختی رقابت و غلبه بر پیچیدگی‌های بازار با جلب همدلی و رضایت مشتریانتان بسیار ساده خواهد شد و این یعنی موقعیتی که همه ارائه دهندگان کالا و خدمات به دنبال آن هستند و این یعنی سهم بازار بیشتر و حاصل اقتصادی بالاتر!
با وجود عرضه کنندگان متعددی که محصولاتی با کیفیت نسبتا یکسان عرضه می‌کنند، اغلب مشتریان هنگام خرید کالا و خدمات مورد نیاز، از امکان انتخاب گزینه‌های متعددی برخوردار هستند. به همین دلیل آنان ورای مشخصات ظاهری و ویژگی‌های فیزیکی یک محصول، سایر شاخص‌های کیفی را مدنظر قرار می‌دهند.
مشتریان در جست‌وجوی سرنخ‌هایی هستند که آنان را برای شناسایی بهترین تامین‌کننده یاری نماید.
اندازه‌گیری رضایت مشتری از جمله اقداماتی محسوب می‌شود که نشان‌دهنده جهت‌گیری ما به سمت کیفیت می‌باشد.
همه ما هر روز صبح برای کسب سود بیشتر شروع به کار می‌کنیم، پس قرار نیست که ما یک بنگاه یا سازمان اقتصادی بزرگ باشیم تا به سراغ بحث رضایت مشتری برویم چرا که هر فروشگاه، رستوران و حتی یک پزشک می‌تواند به جایگاهی بهتر از آنچه امروز در آن قرار دارد، دست یابد.
حالا اگر شما هم علاقه‌مند به پیشرفت هستید از همین امروز شروع کنید:
- برای پرداختن به این موضوع زمان خاصی را در محل کار مشخص کنید.
- مشخص کنید که مشتری از چه بخشی از رفتار مالی با شما می‌تواند رضایت داشته باشد.
- بین خود و همکارانتان مشخص کنید که چرا میزان رضایتمندی مشتریان از شما برایتان مهم است؟
- برای هر روز یا هفته تصمیم‌های کوچک ولی عملیاتی بگیرید.
- در پایان هر دوره تصمیمات گذشته را بررسی و آنها را تصحیح کنید.
- پس از چند دوره کوتاه شما آن‌قدر تجربه دارید که می‌توانید برای افزایش رضایت مشتریان خود تصمیمات اساسی تری بگیرید.
- گرچه بیشتر ما با مطالعه میانه خوبی نداریم اما اگر این مطلب را تا انتها مطالعه کرده‌اید، به شما پیشنهاد می‌کنم که از مطالعه کتاب‌ها و جزوه‌های کوچکی که در این مورد منتظر شده غافل نشوید.
- مشاوره گرفتن از افراد با تجربه و متخصصین اصلا اشکالی ندارد!! در این رشته هم مثل بقیه رشته‌ها آدم‌هایی وجود دارند که از من و شما بیشتر می‌دانند .
مشتریان و مصرف کنندگان، همواره در جست‌وجوی عرضه کنندگانی هستند که کالا یا خدماتی به مراتب بهتر ارائه می‌کنند. در فرایند امروزی برخلاف گذشته، در گزینش کالا یا خدمات بسیاری از مشتریان به دنبال پرداخت بهای بیشتر برای دریافت کالا یا خدمات بهتر هستند.
همیشه همه تغییرات از ما شروع می‌شود و هیچ سودی بدون زحمت به دست نمی‌آید. اما چه بهتر که این تغییر با کم‌ترین هزینه و زمان صورت بگیرد!

قوانین عقد و نکاح زن ایرانی با مرد خارجی

http://gallery.photo.net/photo/6091633-md.jpg

فشارهای اقتصادی و گاها نبود اطلاعات کافی موجب ازدواج های شوم دختران معصوم ایرانی با اتباع دیگر کشورها می گردد از این روی نظری داریم به قوانین عقد و نکاح زن ایرانی با مرد خارجی ...


طبق ماده۱۰۵۹ قانون مدنى ایران نکاح زن مسلمان ایرانى با مرد غیرمسلمان جائز نیست و براساس ماده۱۰۶۰ همین قانون ازدواج زن ایرانى با تبعه خارجى در مواردى هم که مانع قانونى نداشته باشد، موکول به اجازه مخصوص از طرف دولت ایران است حتى دولت مى تواند براساس ماده۱۰۶۱ قانون مدنى ازدواج بعضى مستخدمین و مأمورین رسمى و محصلین دولتى را با زنى که داراى تابعیت خارجى باشد موکول به اجازه مخصوص کند و الا هر فرد خارجى که بدون اجازه قانونى با زن ایرانى ازدواج کند به حبس تأدیبى از یک تا ۳سال محکوم خواهد شد. در این مبحث به قوانین و مقرراتى اشاره خواهیم کرد که به موجب آن بانوان ایرانى مى توانند با مردان خارجى (غیرایرانى) ازدواج کنند. طبق ماده یک آیین نامه اجرایى زناشویى بانوان ایرانى با اتباع خارجى و در اجراى ماده۱۰۶۰ قانون مدنى به وزارت کشور اجازه داده شده است در صورت رعایت مقررات مربوطه به بانوان ایرانى اجازه ازدواج داده شود. این مقررات عبارتند از:

1- درخواست مرد و زن دائر بر تقاضاى صدور پروانه اجازه زناشویى.

2- گواهینامه از مرجع رسمى کشور متبوع مرد دائر بر بلامانع بودن ازدواج او با زن ایرانى و به رسمیت شناختن این ازدواج در کشور متبوع خود، لازم به توضیح است، در صورتى که دریافت چنین گواهینامه اى براى مرد مقدور نباشد، وزارت کشور مى تواند بدون دریافت مدارک فوق و در صورتى که زن متقاضى ازدواج راضى به آن باشد، پروانه زناشویى را صادر کند والا در صورتى که زن ایرانى خواهان این گواهینامه باشد، وزارت کشور حق ندارد چنین پروانه اى را صادر کند.
نکته مهمى که در رابطه با ازدواج زنان ایرانى با مردان خارجى مطرح است، مسأله دین مردان اتباع خارجى است زیرا طبق بند۳ این آیین نامه در صورتى که مرد متقاضى ازدواج با زن ایرانى غیرمسلمان و زن ایرانى مسلمان باشد، مرد متقاضى باید گواهى تشرف به دین مبین اسلام و یا استشهاد مربوط به آن را به وزارت کشور تقدیم کند والا ازدواج زن مسلمان ایرانى با مرد غیرمسلمان خارجى ممکن نخواهد بود. مسأله تشرف به دین مبین اسلام با مراجعه به مراجع یا علما و یا مراکز اسلامى و فرهنگى داخل و یا خارج از کشور امکانپذیر است.

3.علاوه بر موارد فوق مرد متقاضى ازدواج با زن ایرانى باید مدارک ذیل را نیز تقدیم وزارت کشور کند:
۱- گواهینامه اى مبنى بر اینکه مرد مجرد است یا متأهل از مراجع رسمى محلى یا مأمورین سیاسى و کنسولى کشور متبوع مرد در کشور اقامت زن.

۲- گواهى نداشتن پیشینه بد ومحکومیت کیفرى از مراجع رسمى محلى یا مأموران سیاسى و کنسولى کشور متبوع مرد وهمچنین گواهى عدم سوءپیشینه کیفرى از مراجع مربوط به کشور متبوعه زن (ایران) در صورتى که مرد بیگانه در ایران اقامت داشته باشد.

۳- گواهى از مراجع محلى یا مأموران سیاسى و کنسولى کشور متبوع مرد مبنى بر وجود استطاعت و توانایى مالى زوج و همچنین تعهد نامه ثبتى از طرف مرد دائر بر اینکه مرد بتواند هزینه و نفقه زن و اولاد (شامل خوراک، پوشاک، مسکن، هزینه دارو و درمان وسایر موارد ضرورى در زندگى) و هرگونه حق دیگرى که زن نسبت به او پیدا کند را در صورت بدرفتارى یا ترک زوجه و طلاق پرداخت کند.
ضمناً وزارت کشور مى تواند جهت رفاه حال زنان ایرانى براى حسن انجام وظایفى که طبق مقررات قوانین ایران مرد خارجى در قبال زن ایرانى دارد (مانند داشتن روابط حسنه و حسن سلوک و امثال آن در تمام مدت زناشویى و همچنین جهت اداره درست مالى زوجه و فرزندان تحت حضانت او و مسائل دیگرى که ممکن است هنگام جدایى یا طلاق براى زن ایرانى پیش آید و یا براى پرداخت هزینه مراجعت همسر ایرانى مطلقه تا محل سکونت او به ایران تضمین هاى مناسب ولازم) را از شوهر خارجى مطالبه کند و مرد خارجى باید فرمهایى را که در این رابطه توسط وزارت کشور تهیه شده است پر کند و تضمین لازم را ارائه دهد.
در صورت رعایت مقررات فوق و اخذ تضمین هاى لازم ومناسب وزارت کشور به استانداریها و فرمانداریها و همچنین پس از کسب اجازه یا موافقت وزارت امورخارجه به بعضى از نمایندگان سیاسى و کنسولى ایران درخارج از کشور اجازه خواهد داد پروانه زناشویى زنان ایرانى با مردان خارجى را در محل مربوطه به صورت مستقیم صادر و سپس مراتب را جهت ثبت در دفاتر مخصوص ازدواج به ادارات ثبت احوال اعلام کنند.
نکته مهمى که در حقوق بین الملل خصوصى و در رابطه با ازدواج زنان ایرانى در خصوص تابعیت آنها بعد از ازدواج مطرح است، این است که بعضى از کشورها طبق قوانین خود بلافاصله تابعیت خود را به زن خارجى تحمیل مى کنند که در اینجا به بعضى از آنها اشاره مى کنیم، به عنوان مثال اگر زن ایرانى با مردى که تبعه یکى از کشورهاى اتیوپى، اسپانیا، افغانستان و یا ایتالیا، بحرین، سنگال، سوئیس، سوازیلند، عربستان سعودى، قطر، ویتنام و یا یونان باشد، ازدواج کند، بعد از ازدواج بلافاصله تابعیت مرد خارجى به زن ایرانى تحمیل مى شود. و طبق قوانین کشور متبوع مرد با او برخورد مى کنند اما استثنائاتى نیز در این رابطه وجود دارد که به بعضى از آنها اشاره مى کنیم به عنوان مثال طبق ماده۱۰ قانون تابعیت ایتالیا زن خارجى تابعیت شوهر خود را بعد از ازدواج تحصیل مى کند مگر آنکه اقامتگاهش در خارج بوده و یا این اقامتگاه را به خارج انتقال دهد.
طبق قانون مربوط به تابعیت کشور بلژیک تابعیت بلژیکى به زن خارجى که با مرد بلژیکى ازدواج کند تحمیل مى شود، مگر آنکه عدم پذیرش خود را ظرف مدت ۶ماه از تاریخ عقد ازدواج با تسلیم اظهار نامه اى اعلام کند. طبق ماده۷ قانون تابعیت بحرین مصوب۱۹۶۳ بانوان خارجى با موافقت مقامات امنیتى مى توانند پس از دوسال به تابعیت دولت بحرین درآیند. در کشور سنگال نیز دولت این کشور حق دارد ظرف یکسال بعد از عقد، مخالفت خود را با تحمیل تابعیت مرد به زن اعلام کند. طبق ماده۶ قانون تابعیت کشور عربستان موافقت وزارت کشور در رابطه با تحمیل تابعیت مرد به زن پس از ازدواج ضرورى است. طبق ماده۲۳ قانون تابعیت کشور ویتنام تابعیت این کشور به زن خارجى تحمیل مى شود، مگر آنکه در حین انجام مراسم ازدواج طى اظهارنامه رسمى که توسط زن ارائه مى شود، انصراف وى از قبول تابعیت ویتنام ارائه شود. در کشور یونان نیز چنین است که اگر زن نخواهد تابعیت شوهر را بپذیرد باید طى اظهارنامه رسمى مراتب تمایلش را مبنى بر حفظ تابعیت اصلى یعنى کشور خود را اعلام کند و الا در صورت عدم اعلام رسمى تابعیت شوهر به زن ایرانى یا هر زن خارجى تحمیل خواهد شد.
پس از طى این مراحل و کسب اجازه ازدواج از سوى مقامات صلاحیتدار دستورالعملى براى ثبت ازدواج اتباع خارجى با اتباع ایرانى وجود دارد که باید از سوى طرفین رعایت شود. این دستورالعمل مى گوید اگر زن خارجى داراى دفترچه پناهندگى و یا گذرنامه و اقامت مجاز در ایران باشد، مراحل ثبت ازدواج از طریق نیروى انتظامى (امور اتباع خارجه) انجام و براى بانوى خارجى پس از ثبت قانونى ازدواج شناسنامه ایرانى صادر مى شود، اما اگر طرف خارجى مردى باشد که بخواهد با زن ایرانى ازدواج کند که در این رابطه پروانه از طریق استاندارى صادر مى شود. به این صورت که مرد متقاضى ازدواج با زن ایرانى که داراى گذرنامه است بعد از حضور زوج و زوجه نزد کارشناس مربوطه گذرنامه مرد خارجى مورد بررسى قرار مى گیرد و در صورتى که پاسپورت او داراى اعتبار بوده (منظور اعتبار ۴ساله یا ۵ساله پاسپورت است) و علاوه بر این شرط داراى اقامت مجاز در کشور ایران نیز باشد، به همراه سایر مدارک زوجه و فرمهاى مربوطه که از سوى دوطرف متقاضى ازدواج پر و تکمیل شده باشد، پروانه زناشویى صادر مى گردد.
لازم به توضیح است، پروانه زناشویى پس از بررسى دقیق کلیه مدارک و پرکردن فرمها و همچنین مکاتبه با اداره اطلاعات و نیروى انتظامى استان مربوطه و اخذ موافقت ادارات مذکور دائر بر بلامانع بودن این ازدواج با امضاى استاندار که به نمایندگى از سوى وزیر کشور امضا مى کند در ۷نسخه صادر مى شود که برگ اول آن به متقاضى ازدواج با زن ایرانى تحویل مى شود تا جهت اخذ پروانه اقامت ازدواجى به نیروى انتظامى استان مراجعه کند و پس از اخذ پروانه مذکور هر دو پروانه را یعنى پروانه زناشویى و پروانه اقامت ازدواجى را به عاقد رسمى ازدواج ارائه و عقد رسمى انجام مى پذیرد. شش برگ دیگر نیز به مراجع مربوطه دیگر مانند اداره ثبت احوال، اداره اطلاعات و ادارات دیگر مثل وزارت خارجه، وزارت کشور و نیروى انتظامى ارسال خواهد شد و یک نسخه نیز در استاندارى نگهدارى مى شود و بدین صورت، پس از طى این مراحل زن ایرانى به عقد و ازدواج مرد خارجى درمى آید. نکته اى که زنان ایرانى باید هنگام ازدواج با مردان خارجى از آن غفلت نکنند، این است که اگر مرد خارجى قبلاً ازدواج کرده باشد، باید براى ازدواج مجدد سند قانونى طلاق و یا فوت همسر اول خود را ارائه کند و گواهى مجرد بوده خود را از سفارت یا کنسولگرى کشور خود ارائه دهد، مگر آنکه مرد خارجى متقاضى ازدواج پناهنده بوده و چون شخص پناهنده هیچ گونه رابطه اى با سفارت کشور خود ندارد لذا ارائه گواهى تجرد و امثال آن در خصوص چنین شخصى منتفى است. مراجع صلاحیتدار ایرانى موظف هستند به جاى مدارک مذکور تعهدى از زوجه بگیرند که استاندارى هیچ گونه مسؤولیتى در قبال عواقب بعدى این ازدواج نخواهد داشت و در صورتى که مرد متقاضى ازدواج با زن ایرانى که پناهنده است، داراى همسر قبلى بوده باشد عواقب آن بر عهده زوجه ایرانى است که این ازدواج را پذیرفته است.
در پایان این مقاله لازم است به چند نکته ضرورى اشاره کنیم:
ازدواج امر ساده ی نیست و بزرگان همیشه گفته اند باید با کسی پیمان زناشویی ببندیم که با فرهنگ و روحیات ما آشنا باشد و گاها شهر به شهر هم این مشخصات را دارا نمی باشند بخش عمده ایی از طلاقها به خاطر نبود فرهنگ مشترک است و در درجه اول تفاوت محل رشد زن و مرد . این موارد در مورد همسران ایرانی بود حالا شما فرض کنید زبان و کشور هم تفاوت کند آنوقت به تاریکی مسیری که پا می گذارید بیشتر آگاه خواهید شد باید متوجه عاقبت تیره این راه بود اندیشمند برجسته ایی نظیر ارد بزرگ می گوید : کسی که هنگام انتخاب همسر ، یکه تازی می کند و سخن ریش سفیدان را به هیچ می گیرد بارها و بارها با اشک ، رخش را خواهد شست .

http://www.marshal-modern.ir/Archive/2009/1/2/1208816367LvH3Tg7.jpg

فقط در 2 دقیقه بخوان زیباست !!

http://blog.wholefoodsmarket.com/blog/wp-content/uploads/2008/07/slow_food_nation1.jpg


١٨ سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. کار کردن در این شرکت تجربه جالبى براى من به وجود آورده است. اینجا هر پروژه‌اى حداقل ٢ سال طول می‌کشد تا نهایى شود، حتى اگر ایده ساده و واضحى باشد. این قانون اینجاست. جهانى شدن (globalization) باعث شده است که همه ما در جستجوى نتایج فورى و آنى باشیم. و این مشخصاً با حرکت کند سوئدی‌ها در تناقض است. آن‌ها معمولاً تعداد زیادى جلسه برگزار می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند و خیلى به آرامى کارى را پیش می‌برند. ولى در انتها، این شیوه همیشه به نتایج بهترى می‌انجامد.

به عبارت دیگر:
1- سوئد در حدود 450000 کیلومتر مربع وسعت دارد.
2- سوئد حدود 9 میلیون جمعیت دارد.
٣- استکهلم، پایتخت سوئد که به پایتخت اسکاندیناوی نیز مشهور است حدود 78000 نفر جمعیت دارد.
4- ولوو، اسکانیا، ساب، الکترولوکس و اریکسون برخى از شرکت‌هاى تولیدى سوئد هستند.

اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند.
روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت:
براى این که ما زود می‌رسیم و وقت براى پیاده‌رفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو این طور فکر نمی‌کنی؟
میزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنید.

این روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته (Slow Food). این جنبش می‌گوید که مردم باید به آهستگى بخورند و بیاشامند، وقت کافى براى چشیدن غذایشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سریع (Fast Food ) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار می‌گیرد. غذاى آهسته پایه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بیزنس طرح شده و یک "اروپاى آهسته" نامیده شده است. این جنبش اساساً حس شتاب و دیوانگی به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زیر سوال می‌برد. نهضتى که کمیّت را جایگزین کیفیت در همه شئون زندگى ما کرده است.
مردم فرانسه با وجودى که ٣۵ ساعت در هفته کار می‌کنند امّا از آمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها مولّدترند. آلمانی‌ها ساعت کار هفتگى را به28/8 ساعت تقلیل داده‌اند و مشاهده کرده‌اند که بهره‌ورى و قدرت تولیدشان ٢٠درصد افزایش یافته است. این گرایش به آهستگى و کندکردن جریان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمریکائی‌ها را هم جلب کرده است.

http://sunboar.files.wordpress.com/2008/06/slow-food-fast-food.jpg



البته این گرایش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار کردن یا بهره‌ورى کمتر نیست. بلکه به معنى انجام کارها با کیفیت، بهره‌ورى و کمال بیشتر، با توجه بیشتر به جزئیات و با استرس کمتر و برقرارى مجدّد ارزش‌هاى خانوادگى و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بیشتر است.

به معنى چسبیدن به حال در مقابل آینده نامعلوم و تعریف نشده است. به معنى بها دادن به یکى از اساسی‌ترین ارزش‌هاى انسانى یعنى ساده زندگى کردن است. هدف جنبش آهستگى، محیط‌هاى کارى کم تنش‌تر، شادتر و مولّدترى است که در آن‌، انسان‌ها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت می‌برند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که توقف کنیم و درباره این که چگونه شرکت‌ها به تولید محصولاتى با کیفیت بهتر، در یک محیط آرامتر و بی‌شتاب و با بهره‌ورى بیشتر نیاز دارند، فکر کنیم.

بسیارى از ما زندگى خود را به دویدن در پشت سر زمان می‌گذرانیم امّا تنها هنگامى به آن می‌رسیم که بر اثر سکته قلبى یا در یک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسیدن به سر قرارى، بمیریم. چرا آزادی و خوشبختی خویش را با سرعت و عجله از بین می بریم شادابی وجود ما با این همه هیجان کاذب از بین می رود . ارد بزرگ می گوید : سکوی پرش و گزینش بهتر می تواند در هر گاه و جایی یافت شود ، مهم آنست که تا آن زمان ، پاکی و شادابی خویش را نگاه داریم .

بسیارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آینده هستیم که زندگى خود در حال حاضر، یعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش می‌کنیم.

http://img4.southernaccents.com/i/2008/07/farmers-markets-m.jpg

همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختیار داریم. هیچکس بیشتر یا کمتر ندارد. تفاوت در این است که هر یک از ما با زمانى که در اختیار داریم چکار می‌کنیم. ما نیاز داریم که هر لحظه را زندگى کنیم. به گفته جان ‌لنون، خواننده معروف: زندگى آن چیزى است که براى تو اتفاق می‌افتد، در حالى که تو سرگرم برنامه‌ریزی‌هاى دیگرى هستى.

به شما به خاطر این که تا پایان این مطلب را خواندید تبریک می‌گوئیم. بسیارى هستند که براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را رها می‌کنند تا از قافله جهانى شدن عقب نمانند!

ترس و پرخاشگری دو روی یک سکه

http://www.mardoman.net/files/articles/716578111.jpg

هرچند درباره پرخاشگری اساسا وحدت نظر وجود ندارد، اما این مفهوم برای همه شناخته شده و ملموس است و معمولا با رفتاری که به دیگران آسیب می رساند یا به صورت بالقوه می تواند موجب آسیب رسیدن به کسی شود، نمود می یابد. پرخاشگری ممکن است بدنی باشد و با رفتارهایی چون کتک زدن ، لگد پراندن و... بروز کند یا لفظی باشد و با فریاد زدن ، رنجاندن و... خود را نشان دهد. گاه هم می تواند به صورت تجاوز به حقوق دیگران و در اختیار گرفتن چیزی به زور بروز کند.گستره وسیع این رفتار از جنگ های جدید تا مشاجرات بین افراد را در برمی گیرد. همه پرخاشگری ها به سادگی و به طور مستقیم قابل تشخیص نیستند، ممکن است برخی از پرخاشگری ها در ظاهر نوعی رابطه دوستی باشند اما دوست قوی تر، دوست ضعیف تر را با تهدید به طرد کردن آزار دهد. پرخاشگری غیر مستقیم ابعاد بسیار وسیعی می یابد و می تواند با اقداماتی از قبیل شایعه پراکنی درباره دیگران ، حتی به دروغ بروز کند. همان طور که پرخاشگری اجتماعی ممکن است اعتماد به نفس یا موقعیت اجتماعی را مورد حمله قرار دهد.
اما پرخاشگری ، وسیله ای رفتاری است برای رسیدن به هدفی خاص ، پرخاشگری کودکان بیشتر به خاطر متعلقات است ؛ آنها از همدیگر اسباب بازی می قاپند، یکدیگر را هل می دهند تا با اسباب بازی که می خواهند بازی کنند، دست یابند. اما به ندرت اتفاق می افتد که کودکان بخواهند به کسی آسیب برسانند یا از روی عصبانیت دست به پرخاشگری بزنند.

http://img.tebyan.net/big/1385/03/1611714056210110118251242141230239220214193195.jpg

باید بین پرخاشگری با جرات نشان دادن تمایز قایل شد. جرات ورزی در حقیقت دفاع از حقوق یا متعلقات خود است. مثلا کودکی دوست ندارد تا کسی به اسباب بازی اش دست بزند و به همین دلیل از آنها محافظت می کند. مردم معمولا شخص با جرات را پرخاشگر می دانند، در صورتی که کسی که از حق خود دفاع می کند، پرخاشگر نیست.
چرا خشونت؟
خشونت در قالب پرخاشگری فیزیکی یا لفظی ممکن است ناشی از ناکامی های اساسی باشد یا به دلیل وجود مدل های پرخاشگرانه در محیط زندگی (خانه یا مدرسه) نوجوان ایجاد شود. نوجوانان خشن معمولا والدینی پرخاشگر دارند که روش های تربیتی آنها بیشتر مبتنی بر سخت گیری ، خشونت و تنبیه بدنی است.
عامل وراثت هم می تواند در رفتار خشن یک نوجوان نقش داشته باشد، تحقیقات نشان می دهد در اغلب مواقع ، تربیت های کارآمد و قوی می تواند آثار وراثت را تحت پوشش خود قرار دهد. اما تربیت می تواند مخرب هم باشد و نوجوانانی که پرتوقع و نازپرورده بار آمده باشند و با این تربیت بزرگ شده باشند که بخواهند همگان به خواست هایشان احترام بگذارند، هنگام برآورده نشدن این انتظارات عصبانی می شوند و به خشونت و پرخاشگری رومی آورند، نابسامانی های خانواده نیز می تواند از عوامل دیگر ایجاد خشونت در قالب پرخاشگری باشد، غیبت های طولانی پدر و مادر، درگیری و اختلاف ، جدایی و متارکه و نبود تفاهم از جمله این عوامل است.
فرد پرخاشگر احساسات ، خواسته ها و عقایدش را از طریق آسیب رساندن به دیگران ابراز می کند. او، تقریبا همیشه برنده بحث است و در این میان ، آن قدر افراط می کند که گاه به نظر می رسد فرد پرخاشگر «دچار احساس حقارت» باشد. که البته بیراه هم نیست چون فرد پرخاشگر همواره در حال پنهان نمودن علل اصلی رفتارهای شخصیتی خود را دارد جمله زیبای از ارد بزرگ هست که می گوید : کسانی که بیم از دست دادن جایگاه خویش را دارند ، همواره فریاد می کشند .

ضررهای پرخاشگری
پرخاشگری ، پیامدهای منفی بالقوه و متعدد دارد. یکی از پیامدهای پرخاشگری افزایش ترس است. بسیاری از مردم ، نه به دلیل قوی بودن که بیشتر به دلیل احساس ضعف ، رفتاری پرخاشگرانه دارند. این رفتار پرخاشگرانه ، خود دشمنانی را پدید می آورد که در نهایت خود فرد را آسیب پذیرتر و ترسوتر می سازد.دومین پیامد منفی پرخاشگری ، با مورد نخست ارتباط دارد. پرخاشگری ، ضد خود را پدید می آورد و نابودی خود را تسهیل می کند. این رفتار اغلب به از دست رفتن کنترل منجر می شود و همچون بسیاری دیگر از اشکالات رفتار پرخاشگرانه یا سلطه پذیرانه ، تناقض آمیز است ، زیرا رفتار پرخاشگرانه بخشی از کنترل فرد را بر زندگی خود و دیگران فراهم می کند. با وجود این و از سوی دیگر، اعمال کنترل بر زندگی افراد دیگر، آزادی خود فرد را نیز محدود می سازد.بعلاوه پرخاشگری ، موجب دور شدن فرد پرخاشگر از صفات انسانی می شود. شخصیت فرد پرخاشگر، با هر عمل پرخاشگرانه افت می کند. زیرا هرگاه او به خویشتن فرد دیگر تجاوز می کند، خود را خوار و خفیف می سازد.پیامد منفی دیگر پرخاشگری ، احساس بیگانگی و دوری از دیگران است.آنان برای کسانی که می توانند آنها را مطیع سازند، احترام قائل نیستند و از روابط مبتنی بر بردباری و مساوات می ترسند. علاوه بر این ، پرخاشگری از میزان عشق طرف مقابل می کاهد.از سوی دیگر و در سطح وسیع تر پرخاشگری رایج در جامعه حتی لذت بردن از چیزهای ساده را نیز خطرناک می کند؛ همین مساله یکی از بزرگ ترین مشکلات جوامع معاصر را به وجود آورده و به کاهش امنیت اجتماعی در ساعات مختلف روز و شب انجامیده است. ترس از حضور افرادی که براحتی به حقوق دیگران تجاوز می کنند، لذت زندگی را برای مردم جوامع مختلف کاهش داده است.یکی از مهم ترین راه های درمان پرخاشگری درمان گروهی اجتماعی و فرهنگی از طریق وسایل ارتباط جمعی است. رادیو، تلویزیون ، مطبوعات و... از ابزار بسیار مفیدی هستند که می توانند به صورت مستقیم و غیرمستقیم آثار مخرب پرخاشگری را به جامعه یادآوری و در پیشگیری و درمان خشونت کمک کنند.

10 ایده برای کمک به اداره زندگی پرمشغله‌

ساده کردن زندگی لزوماً به این معنی نیست که از چیزهایی که می خواهید در زندگی، بگذرید. درواقع، دقیقاً متضاد این است.
ساده کردن زندگی به شما زمان بیشتری برای انجام کارهایی که وقت و انرژی برایشان می خواهید، می دهد (مثل ورزش، کتاب خواندن یا شرکت در یک کلاس آموزشی). این ایده ها را امتحان کنید تا زمان، هزینه، پشتیبانی و فضای بیشتری در زندگی پرمشغله تان ایجاد کنید.

http://images.veer.com/IMG/PIMG/AGP/AGP0011796_P.JPG


1. یک عادت جدید در خودتان ایجاد کنید و آنرا به سایر اعضای خانواده هم آموزش دهید: هیچوقت بدون اینکه چیزی با خود ببرید اتاق را ترک نکنید. مثلاً اگر در طول شب می خواهید از اتاق نشیمن به آشپزخانه یا اتاق خواب بروید، وسیله ای که باید به محل خود برگردانده شود را در راه با خود ببرید.


2. اگر خانواده پرجمعیتی دارید که تعداد زیادی باید از یک حمام و دستشویی استفاده کنند، برای هرکس یک سبد مخصوص درنظر بگیرید که وسایل مخصوص حمام خود را در آن نگه دارند و حتماً پس از استفاده آنرا به اتاق خود برگردانند. درست مثل زندگی در خوابگاه های دانشجویی. اینکار باعث می شود فضای حمام شلوغ و بی نظم نشود و هرکس به راحتی از وسایل خود استفاده کند و جروبحثی هم پیش نیاید.


3. سبد یا جعبه ای در کمد یا گوشه ی از اتاق قرار دهید. در طول کار روزانه، مطمئناً چیزهایی پیدا می کنید که به هر دلیلی دیگر تمایلی به استفاده از آن ندارید و فقط خاک می خورند. آن وسیله را درون آن سبد یا جعبه بیندازید. وقتی جعبه پر شد، می توانید آنرا به افراد نیازمند ببخشید.


4. گفته می شود که انیشتین هیچوقت برای به یاد آوردن چیزهایی که چک کردن آنها راحت است به خود فشار نمی آورد (حتی شماره تلفن خودش). عقیده او این بوده که اینکار باعث می شود فضای کافی برای اموری که می خواسته از قدرت مغزش برای آنها استفاده کند خالی شود . این نظر دانشمندی نظیر ارد بزرگ نیز هست او می گوید ( روان و اندیشه آدمی هنگامی که در بند نکات بی ارزش باشد پرواز به سوی آرزوها را فراموش می سازد ) شما هم از این راهکار استفاده کنید و همه امور خود را در دفترچه ای یادداشت کنید که نیازی به به خاطر سپردن آنها نداشته باشید و بعد درصورت نیاز به آن رجوع کنید.


5. صندوق پستتان را چک کنید. نگذارید صورتحساب ها و قبض ها آنجا تلنبار شود و بعد به سراغشان بروید. روزنامه و مجلات ارسالی را هم در جای مخصوص خود (نه روی میز آشپزخانه) قرار دهید.


6. برای هرکدام از اعضای خانواده سبد مخصوص تهیه کنید که وسایل روزمره شان را در آن بریزند (مثل تکالیف و وسایل مدرسه، نامه های اداری، لباسهای کثیف و ...) به جای اینکه دور تا دور خانه پخش کنند.


7. با گذراندن فقط 15 دقیقه هر شب برای آماده کردن همه چیز برای روز بعد، از آشفتگی و سردرگمی صبحها نجات پیدا کنید. می توانید از کارهایی که باید فردا انجام دهید یادداشت بردارید تا روز بعد بدانید که دقیقاً چه باید بکنید. لباسی که برای بیرون رفتن می خواهید تن کنید را آماده کنید. وسایل و لباسهای مدرسه بچه ها را آماده کنید. و مواد و وسایل لازم برای پختن ناهار فردا را نیز آماده کنید. میز صبحانه را بچینید و ....


8. قبوض را سر وقت و در یک روز مشخص پرداخت کنید. بااین روش همیشه می دانید که از نظر مالی در چه وضعیتی هستید و دیگر پرداخت قبض ها عقب نمی افتد.


9. یک روز شنبه همه کارهای ناتمام خود را لیست کنید، چیزی که باید برای یکی از دوستانتان بفرستید، هدیه ای که دیر شده است، تلفنی که باید بزنید و ... همه هفته نوشتن آن را ادامه دهید. شنبه آینده لیستی درست و حسابی از همه کارهایی که باید انجام دهید دراختیار دارید. و همان روز یکی یکی همان کارها را با دقت و به نوبت انجام دهید.


10. این رسم را در خانه راه بیندازید که هرکس مسئول شام و ناهار خودش و شستن ظرفهای خودش باشد. بچه ها غذاهایی مثل سیریال، ساندویچ و از این قبیل را خیلی دوست دارند. اینکار یک تنفس خوب برای آشپزی کردن است و به شما کمک می کند به فرزندانتان آموزش دهید در امور خود استقلال داشته باشند.

http://i19.tinypic.com/2cs6vdf.jpg

20 راه تضمینی برای فروپاشی رابطه

http://www.mardoman.net/files/articles//347.jpg




طبق آخرین یافته ها، تداوم و تکرار 20 اشتباه درطرز تفکر و برقراری ارتباط که افراد مرتکب آن میگردند، توانایی نابود ساختن هر رابطه ای را دارا میباشد:

1- سرسختانه همواره خود را حق بجانب دانستن، حتی زمانی که ادله کافی در اختیار نداشته باشید.

2- هیچگاه عذرخواهی نکردن، حتی زمانی که تقصیر کار بودن شما اثبات گردیده باشد.

3-بی رحمانه خطاها ی شریک زندگی خود را بازگو کردن.

4-ادعای متعصبانه از آگاهی داشتن از انگیزه های شریک زندگی بهتر از خود وی.

5-تصور آنکه شریک شما می باید نیازهای شما را درک کرده و فورا بدون درخواست شما آنها را برآورده سازد.

6-نادیده گرفتن کامل اولویتهای شریک زندگی و پافشاری بر اولویتهای خود.

7-تصور آنکه نیازهای جنسی همسر شما و نیازهای جنسی شما یکسان و مشابهی میباشند.

8- عدم اقرار به رنجش و بلافاصله ابراز خشم کردن.

9- شناسایی عیوب و کاستیهای شخصیتی همسر و اسرار خانوادگی وی، و بهره گیری از آنها برای پیروزی در مشاجرات، زمانی که منطق در میماند.

10- بهره گیری از عذاب وجدان و حس گناه کار بودن برای به بازی گرفتن، دستیابی به اهداف و یا مجازات همسر.

11- در شناسایی و یافتن بدیها و معایب همسر چیره دست بودن، اما هیچگاه خوبیها و محاسن وی را بزبان نیاوردن.

12- کوتاه نیامدن به هیچ قیمتی، و کشاندن مجادله تا جایی که همسر از خانه بگریزد.

13- هیچگاه رها نکردن گذشته، و بازگویی و باز آفرینی آن به کرات.

14-ابراز وابستگی شدید به همسر خود،وادعای آنکه بی وی و یا در صورت بی اعتنایی وی بی شک خواهد مرد.

15-در صورت عدم وابستگی شدید، فاصله گرفتن از لحاظ فیزیکی و احساسی تا حد بی اعتنایی کامل.

16-قول دادن، وهیچگاه عمل نکردن.

17- تا حدی متظاهر و دو رو بودن که همسر نمیداند شما چه زمان جدی هستید.

18-عذرتراشی همیشگی برای عادات ناپسند خود.

19- پافشاری براین عقیده که همواره مطلبی که شما میخواهید بیان کنید مهمتر از مطلبی است که همسرتان میخواهد بگوید، بنابراین حرف وی را قطع میکنید.

20-وانمود میکنید که حرفهای بیان شده همسرتان را کاملا متوجه شده اید، ولو آنکه هیچ چیزی از صحبتهای وی را نفهمیده اید.

21-به گونه ای رفتار میکنید که گویی شما مرتکب هیچکدام از اشتباهات ذکر شده نگردیده اید و این شریک شماست که باید تغییر کند.

شاید مهمترین عامل همه این اشتباهات در غرور کاذبی باشد که هر کدام از ما درصدی از آن بهرمندیم .
باید گذشت را آموخت و بپذیریم که همه ما دارای اشکالاتی هستیم . دانایی همچون ارد بزرگ می گوید : خودخواه ، تجربه سخت تنهایی را ، پیش رو دارد .
پس خودخواهی و غرور را به کنار گذاشته و یاد بگیریم که می توان با گذشت و صبر شرایط را بهبود بخشید .

http://bestcards.ru/images/depress/depress27.jpg

ارزش مشورت

http://www.emahd.ir/modpub/FCKeditor/Image/axe%20khabar/mashag.jpg


انسان موجودی اجتماعی است و به تنهایی کامل نیست و نمی تواند برای تمام امور خود بدون مشورت، برنامه ریزی و اولویت بندی کند.
مشورت کردن علاوه بر رشد افکار و عقاید، انسان را از تنگناهای تصمیم گیری های مهم و حیاتی رها می کند و مایه گسترش فهم و درک انسان می شود.
بسیاری از مشکلا ت و نیازهای انسان با تبادل نظر و همفکری و همکاری با دیگران مرتفع می شود.
نمونه ملموس و کوچک آن مشورت در زندگی خانوادگی و شخصی است که حتی برای انجام کارهای کوچک و گاه پیش پا افتاده، با همفکری و رایزنی می توان بهترین نتایج به دست میآید و موجب شادکامی و خرسندی می شود و پایه های زندگی نیز مستحکم تر می گردد . مشورت موجب شناخت ما از یکدیگر می گردد بقول ارد بزرگ : « اگر شناخت زن و مرد نسبت به ویژگی های درونی و بیرونی یکدیگر بیشتر گردد کمتر دچار گسست می شوند» اما چنانچه زن و مرد هر یک بخواهند بدون احساس نیاز به همفکری و تعامل راه خود را در پیش گیرند و خود را بی نیاز به مشورت نشان دهند، نه تنها کارها بر وفق مراد پیش نمی رود بلکه موجبات دلسردی و پیدایش خودکامگی و استبداد می شود.
بنابراین بحث و گفت و گو در باب اهمیت فواید و آثار مثبتی که بر شورا و مشورت مترتب است بر کسی پوشیده نیست به خصوص در مورد جامعه.
سهیم کردن همه مردم از هر گروه و جنس و هر پست و مقام و تخصص، در امور کشور از اصول اولیه مشارکت مردمی است. سهیم شدن مردم در تصمیم گیری ها و مدیریت کلا ن کشور و در مصداق کوچک تر در شهرها و روستاها نمونه بارز یک جامعه مدنی است جامعه ای که همه در آن خود را متعهد و مسوول می دانند ولی همان طور که همه واقفند، تمام آحاد مردم نمی توانند با اعمال نظر و بیان عقاید و افکار خود مورد مشورت قرار گیرند، بنابراین لا زم است مردم از بین خود افراد متعهد و پایبند به اصول و خبره ای را تعیین و انتخاب کنند تا به نمایندگی از آنها در اداره کشور، شهر و روستا سهیم باشند.
مسلما اگر در اموری تصمیم گیری ها از راه مشاوره و بررسی دیدگاه های افراد آگاه و صاحب نظر، انجام شود امکان دخالت و اعمال نظر و در نظر گرفتن منافع شخصی به کمترین حد خود می رسد چرا که این فکر گروهی است که بر تصمیم گیری ها اعمال می شود نه نظر شخصی.
برخورد اندیشه ها به صورت صحیح و تبادل افکار و عقاید متفاوت می تواند نارسایی ها و کاستی های تصمیم گیری فردی را از بین ببرد و اگر تصمیم گیری ها جمعی باشد، نظارت و بررسی در عملکرد تصمیم گیری ها نیز دقیق تر و موشکافانه تر خواهد بود و نتایج به دست آمده کامل تر و دقیق تر خواهد بود.
در کشور ما ایران که دارای نظامی اسلا می و بر پایه اعتقادات دینی و قرآنی است اهمیت ویژه نائل شدن برای مشورت و شورا که اصل اسلا می ما نیز هست، از ضروریات است و لا زم است دولتمردان برای حل بسیاری از مسایل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و... با افراد باصلا حیت به مشاوره بنشینند و بهترین راهکارها را برگزینند.
پیامبر اعظم (ص) می فرمایند:
« هیچ قومی مشورت نکردند جز آن که به بهترین امور هدایت یافتند . »

چگونه از دیگران انتقاد کنیم ؟

http://www.velvetartists.com/Burton/magnifying%20glass.jpg



هر آدمی در زمان زندگی خود ممکن است بارها توسط دیگران مورد ارزیابی قرار گیرد. برخی از این ارزشیابی ها دارای جنبه های تشویقی و برخی دیگر منتقدانه است. انتقاد از دیگران در صورتیکه هوشمندانه انجام شود آثار بسیار ارزنده ایی خواهد داشت، درغیر این صورت ممکن است با واکنش های منفی مختلف مواجه شود. این رفتار، هنری است که باید آموخت و بدون آگاهی از روش کاربرد آن زیان بار خواهد بود.

انتقاد درست آن است که ضمن تاکید بر نقاط قوت به نقاط ضعف فرد نیز اشاره کند و با ارایه راهکارهای مناسب برای رفع آن سخن به میان آورد.

پذیرش انتقاد از دیگران بین طبقات مختلف متفاوت است. برای مثال در بیشتر مواقع انتقاد از سوی افراد یک خانواده قابلیت پذیرش بیشتری در مقایسه با سایرین دارد. به طور معمول ما در برابر قضاوت افراد بیگانه آسیب پذیری بیشتری داریم.

برخی از انواع انتقاد عبارتند از :

انتقاد سازنده:

این روش در بسیاری موارد می تواند جنبه ای سازنده و مثبت داشته باشد. اگر لحن انتقاد کننده دوستانه باشد بیشتر موثر واقع شده و شنونده بدون آنکه مورد حمله قرار گیرد از معایب خود مطلع می شود.
بی تردید برای هیچکس خوشایند نیست که بشنود » بد غذا میخورید« و یا »در لباس پوشیدن بد سلیقه هستید«. برای آنکه انتقاد سازنده و موثر باشد منتقد باید مواردی را رعایت کرده و پرسشهایی را مطرح کند که هر یک از آنها در رساندن وی به هدف خود نقش مثبتی ایفا کند. این سئوالات می بایست محتوای اطلاعاتی را که لازم است مبادله شوند در برگیرد. همانگونه که گفتن و چگونه گفتن ارتباط نزدیکی با هم دارند، محتوا و شیوه انتقاد نیز بر هم تاثیر گذارند. در تعیین محتوای یک انتقاد باید ابتدا از خود پرسید که از چه رفتاری می خواهیم انتقاد کنیم؟
این روش می تواند بسیار مفید واقع شود، زیرا از به کاربردن جملات کلی و کلمات پوچ و آزاردهنده ای چون »همیشه همین کار را می کنی«، »هیچ وقت به موقع نمی آیی« و جملاتی از این قبیل جلوگیری می شود.
هنگامی که انتقاد از رفتار خاصی را با قاطعیت و به طور دقیق مطرح
می کنیم برای انتقاد شونده این امکان را فراهم می سازیم که منظور ما را بدرستی درک کند. انتقادی که متوجه رفتار خاصی باشد می تواند منجر به گفتگویی دوجانبه شود تا اینکه به بحثی مبدل شود که حدود آن مشخص نیست.

انتقاد غیرمستقیم:

انتقاد می تواند به صورت غیرمستقیم بیان شود. برای مثال اگر طرف مقابل شما خصوصیت بدی داشته باشد، در خلال گفتگو به او بگویید: »به نظر شما آدمهایی که دارای این خصوصیت اخلاقی هستند، غیرقابل تحمل نیستند؟« این شیوه انتقاد باعث می شود که یک حس هوشیاری در وی بیدار شود و وی متوجه شود که دارای چنین مشکلی است. ارد بزرگ در کتاب آرمان نامه می گوید "صدها راه برای پند و اندرز دادن وجود دارد اما بیشتر بدترین گونه آن ، که همان رو راست پند گفتن است را برمی گزینیم " حتماً این مثل را شنیده اید که می گوید به در می گویند تا دیوار بشنود. این یک مثال متداول در فرهنگ ما برای ابراز همین موضوع است.
انتقاد همراه با تعریف و تمجید: در این روش ابتدا می توان به تعریف و تمجید ویژگی های ارزشمند فردی که مورد انتقاد است پرداخت برای مثال»تو دختر خیلی باهوشی هستی«. پس از کاربرد یک مقدمه مناسب نظر انتقادی خود را بیان و سعی کنید آن را در پوششی از سخنان خوب و دلپذیر قرار دهید. البته منظور شما اصلاً تملق گویی نیست بلکه نخست خصوصیات خوب او را گوشزد کرده و بعد انتقاد خود را ابراز داشته اید.

انتقاد تهاجمی و صریح:

رک بودن نشانه صراحت و صداقت است ولی همیشه برای مخاطب خوش آیند نیست بخصوص اگر خیلی ناپخته بیان شود. این نوع انتقاد نه تنها هیچ نوع سازندگی در بر ندارد بلکه شنونده را هم در موضع تدافعی قرار می دهد. بهتر است که انتقاد با بکارگیری یک سیاست درست انجام شود.

محکوم کردن:

گاهی بجای انتقاد همراه با راهنمایی، انتقاد کننده مخاطب را در یک دادگاه یک طرفه محاکمه و محکوم می کند. او به خود این حق را می دهد که در مورد دیگران اظهار نظر کرده و الگوی فکری خود را به وی تحمیل کند. اینگونه برخوردها نه تنها سازنده نیست، بلکه بسیار نامناسب است.
انتقاد دیرتر از موعد: این گونه انتقادات، زمانی صورت می گیرد که هیچ کمکی به رفع مشکل نمی کند. به عبارتِ دیگر زمان برای جلوگیری از خطا وجود ندارد. بر هیچ کس پوشیده نیست که انتقاد در چنین زمانی برای جلوگیری از تکرار اشتباه بوده و اگر تشخیص داده شود که تاثیری در آینده نخواهد داشت، بهتر است هیچگاه ابراز نشود.

شیوه درست انتقاد کردن

رعایت نکات زیر می تواند در زمان انتقاد بسیار یاری دهنده باشد :
- آیا رفتار مورد انتقاد را می توان تغییرداد؟
- آیا شخص مورد انتقاد قرار گرفته علاقمند به شنیدن آن است؟
- احتمال قبولی طرف انتقاد شونده چقدر است؟
- از انتقاد شونده سئوال کنید آیا منظور شما را درک کرده است؟
- به فرد انتقاد شونده تفهیم کنید که انتقادتان بازتاب ساده عقیده شماست.
- از انتقاد تحکم آمیز دوری کنید،
زیرا اینگونه انتقادها بلافاصله فرد را در موضع دفاعی قرار می دهد.
- سعی کنید انتقاد را به صورت نگرش شخصی خود به موضوع بیان کنید و کوشش کنید او را به شیوه نگرش خود کنجکاو کنید.
- موضوع را طولانی و انتقاد را به سخنرانی تبدیل نکنید زیرا شنونده را خسته و بی حوصله می کند.
- انتقاد را در زمان و مکان مناسب ابراز کنید نه در لحظه ای که طرف مقابل آمادگی شنیدن آن را ندارد. اول صبر کنید تا مخاطب در آرامش و خونسردی قرار گیرد تا ایرادی که از او می گیرید موثر واقع شود.
- با توجه به سطح دانش مخاطب انتقاد را بیان کرده تا برای مخاطب قابل درک باشد. نمی توان از یک روش برای تمامی افراد استفاده کرد.
- وقتی انتقاد می کنید کوشش کنید بدون سوء نیت بوده و فقط به منظور کمک و راهنمایی باشد.
- با مشکلات و احساسات فرد مقابل همدلی کنید.
- بهتر است انتقاد حضوری و بدون واسطه باشد و از انتقاد کردن غیرمستقیم بپرهیزید.
- برای حفظ آبروی اشخاص، از انتقاد و نصیحت کردن فرد در حضور دیگران خودداری کنید.
- چنانچه بخواهید انتقاد شما با واکنش مثبت و سازنده ای همراه باشد باید نشان دهید نه تنها به آنچه گفته اید متعهد هستید بلکه به رفتار فرد در مقابل انتقاد خودتان نیز ارج می نهید. هرگز در انتقاد، طرف مقابل را با کسی مقایسه نکنید. مقایسه کردن باعث دلگیری مخاطب شده و ممکن است با واکنشهای بسیار نامناسبی مواجه شوید. اگر شخصیت و احترام مخاطب در نظر گرفته نشود نه تنها انتقاد موثر واقع نمی شود بلکه می تواند به قطع رابطه منجر شود. انتقاداتی به نتیجه می رسند که بسیار با دقت و هوشمندانه مطرح شوند و مخاطب بدون آنکه آزرده خاطر شود از معایب خود آگاه شود. هیچگاه در انتقاد از دیگران تصور نکنید که آنچه نظر شماست حتماً صحیح بوده و می بایستی شنونده بدون چون و چرا آن را بپذیرد.

انتقاد از همکاران

رقابت در تمامی سطوح هر سازمانی وجود دارد. یکی از علل آن دستیابی به امتیازات بیشتر در مقایسه با همکاران دیگر است. این امتیازات به صورت های گرفتن پاداش، ارتقای شغلی و موارد دیگر از این قبیل است. به طور کلی هر فردی با3 سطح در یک سازمان ارتباط دارد: سطوح زیر دست، همکاران هم ردیف و همکاران سطوح بالاتر، آنچه بسیار حائز اهمیت است آنست که بدانیم در هر سطحی چگونه انتقادات خود را بیان کنیم. اگر بخواهیم از یک روش برای انتقاد از افراد مختلف استفاده کنیم، یک اشتباه بزرگ مرتکب شده ایم و چنین شیوه ای دارای نتایجی بسیار ناگوار است. در بسیاری از سازمانها دیده شده افرادی که به طور کلی از دیگران به ویژه از افراد مافوق خود انتقاد می کنند مورد بی مهری قرار گرفته و در گرفتن امتیازات و رتبه ها همیشه با مشکلات متعددی مواجه می شوند.
بررسی روشهای انتقاد بسیار پیچیده و دارای نکات فراوانی است. انتقاد صحیح داروی تلخ ولی مفیدی است که زمانی موثر خواهد بود که به موقع و درست تجویز شود، در غیراین صورت نه تنها باعث بهبودی نمی شود بلکه منجر به تشدید بیماری خواهد شد.


مهارتهای استفاده از تلفن

http://www.grandecom.com/img/enterprise_bts.jpg

به موقع به تلفن پاسخ دهید

اگر ممکن است به تلفن بعد از نخستین یا دومین زنگ پاسخ دهید. این کار به تلفن کننده این حس را می دهد که شما مسئول و کارآمد هستید. گاهی اوقات ممکن است از جواب دادن به تلفن به خاطر انجام یک کار فوری خودداری کنید و یا شاید از میزتان دور باشید، اما تلفن محل کار نباید بیش از ۴ بار زنگ بخورد.
بی توجهی به تلفنی که زنگ می زند یک راه حتمی از دست دادن تلفن های مهم و آتشی کردن کسانی است که سعی دارند با شما ارتباط برقرار کنند. بارها تجربه شده که بی توجهی به یک تلفن سرنوشت کاری را تغییر داده است و یا اینکه تلفنی زنگ می زند، زنگ می زند... بدون هیچ جوابی. در این گونه مواقع همه عصبانی می شویم و فکر می کنیم چه شرکت یا سازمان بی مسئولیتی که اجازه می دهد تلفن این همه مدت بی پاسخ بماند. اگر در حالی که دور از تلفن هستید کسی در دفترتان نیست که تلفن ها را پاسخ دهد، شماره را به یک متصدی اطلاعات و یا فرد دیگری که حاضر است پاسخگو باشد منتقل نمایید. به آن شخص بگویید کجا می روید و چه موقع بازمی گردید شماره تلفن جایی را که می روید نیز به او بدهید، سپس پیامهایتان را دریافت و فوراً بررسی کنید.وقتی پاسخ می دهید، سلام کافی نیست. حداقل نام واحد کاری خودتان را بگویید. با این کار به تلفن کننده ها اطلاعاتی را که نیاز دارند، می دهید. همچنین آنها را وادار می کنید خودشان را در پاسخ معرفی نمایند. این مورد هم چنین نشان می دهد شما منضبط و آماده خدمت رسانی هستید.
این قاعده وقتی که تلفن شخص دیگری را هم پاسخ می دهید به کار می رود. بنابراین تلفن کننده ها متوجه خواهند شد که شخصی مسئول کمک به آنهاست.طبیعی است که هیچ تلفن کننده ای دوست ندارد سردوانده شود. بنابراین اگر فرد را به شخص دیگری مرتبط نمایید، اول توضیح دهید که چرا و به کجا تلفن را وصل می کنید و در مواردی که ممکن است تلفن قطع شود، شاید بهتر باشد به او یک شماره تلفن بدهید.

تلفن ها را خودتان بررسی کنید
حتی الامکان خودتان تلفن ها را پاسخ دهید. داشتن دستیاری مانند منشی یا متصدی اطلاعات که تلفن ها را انتخاب می کند، وقت را هدر می دهد و باعث ناراحتی تلفن کننده ها می شود. تلفن کننده ها از این مسئله که دردسترس هستید و به آسانی با شما ارتباط برقرار می کنند، قدردانی خواهند کرد. هم چنین تماس های تلفنی لازم را خودتان برقرار کنید .
در صورتی که مجبورید، به خاطر اینکه کاراتر باشید، کسی را به انتخاب تلفن ها بگمارید، دقت نمایید که آیا آن فرد مؤدبانه و مناسب به تلفن ها پاسخ می دهد یا خیر. اجازه ندهید تلفن کننده ها احساس نمایند بین آنها فرق می گذارید. عباراتی مانند بگویم چه کسی تلفن کرده؟ یا، بدتر، شما؟ وی را به چالش وامی دارد. سؤالی مانند اینکه آیا ایشان شما را می شناسند؟ تهاجمی است. چون باعث معذب شدنش می شود که آیا او را به خاطر می آورید یا نه و اینکه هر تلفن کننده ای که شناخته نشود شانس برقراری ارتباط با شما را ندارد. در مقابل باید پرسیده شود می توانم به او بگویم چه کسی تلفن می زند؟

از عباراتی که لاجرم پاسخ های نامناسبی را پیش می آورد، حتی اگر عیناً توسط تلفن کننده مطرح نشود، اجتناب نکنید. عباراتی مانند:
آیا او می داند شما از کجا زنگ می زنید؟
دلیل تماستان چیست؟
شما از کدام شرکت یا سازمان زنگ می زنید؟
مشکل چیست؟
اگر قصد دارید فقط با افراد خاصی صحبت کنید از منشی بخواهید اول بگوید شما مشغول هستید و سپس بپرسد، می توانم به او بگویم چه کسی زنگ زده است؟ اگر تلفن کننده شخصی است که می خواهید با او صحبت نمایید معاون یا منشی می تواند بگوید: او در حال حاضر اینجاست یا اجازه بدهید ببینم می توانم او را پیدا کنم.

گزینشگر تلفن باید توضیحی درباره اینکه چرا در دسترس نیستید فراهم کند. بهتر است بگوید: او در حال حاضر شدیداً گرفتار است، با خط دیگری صحبت می کند و یا پشت میزش نیست.
این توضیحات بهتر از این است که بگوید او در دسترس نیست یا او نمی تواند بیاید پای تلفن. ارائه اطلاعات بیشتر نشان می دهد که شما صادق هستید. بنابراین تلفن کننده کمتر احساس می کند که مزاحم بوده است یا بین وی و دیگری فرقی قایل شده اید.
اگر شما گزینشگر هستید یا به تلفن های فرد دیگری پاسخ می دهید، همیشه به تلفن کننده کمک کنید تا شخص مورد نظر را پیدا کند یا پیام او را بگیرید و شخصاً پیگیر باشید و ببینید فرد مناسب آن پیام را می گیرد یا نه. از آن شخص نخواهید که بعداً تماس بگیرد، این بی توجهی به وقت تلفن کننده است.
ضمناً وقتی پیام تلفنی را می گیرید با دقت گوش کنید و همه نکات را بنویسید. نام شخص یا سازمان تلفن کننده، شماره تلفن و دیگر روش های دسترسی را یادداشت نمایید. حتی وقتی آنها در عجله هستند، اگر بار اول اطلاعات را به طور واضح نشنیده اید، از آنها بخواهید نام های ذکر شده را دوباره تلفظ یا هجی کنند. پیام را به طور کامل و صحیح بگیرید و به امید اینکه آن تلفن می تواند تکرار شود، نباشید.

احترام به تلفن کننده
هیچ کس نمی خواهد پشت خط منتظر بماند. اما اگر کاری ضروری پیش آمد ابتدا توضیح دهید که چرا خط را ترک می کنید و چه مدت می روید. از تلفن کننده خواهش کنید اگر می تواند منتظر بماند، بگذارید به درخواست شما پاسخ دهد و قبل از این که نظرش را بگوید او را منتظر نگذارید. البته با این خواهش اکثراً موافقت و از ادب و نزاکتتان سپاسگزاری می شود. وقتی به مکالمه برگشتید از آن فرد به خاطر انتظار و صبرش تشکر کنید.
مطمئن شوید که تلفن کننده بیش از ۱۵ تا ۳۰ ثانیه منتظر نمی ماند. اگر مدت زمان بیشتری باید از تلفن دور شوید بگویید در صورت امکان بعداً به او زنگ می زنید. قول بدهید که در یک زمان مشخص تلفن خواهید کرد و حتماً این کار را انجام دهید.

صدایتان را شاد نگه دارید
هر کسی ممکن است یک روز بد داشته باشد، اما این دلیل نمی شود آن را طی مکالمه تلفنی منتقل کند. عصبانیت، بی صبری و یا یک کسالت ساده به طور واضح از طریق تلفن منعکس می شود و تلفن کننده را تحت تأثیر و در یک موضع دفاعی قرار می دهد. اگر در حین مکالمه تلفنی مهربان نباشید و با خشونت صحبت کنید، ممکن است مردم راهشان را جدا نموده و از صحبت کردن با شما اجتناب نمایند. یا ممکن است برای ارتباط های بعدی مشکل داشته باشند. بنابراین تلاش کنید که در سراسر مکالمه مطلوب و هشیار باشید.
وقتی افراد در وقت نامناسبی تلفن می کنند، بپرسید آیا می توانید بعداً به آنها زنگ بزنید و زمانی را برای تماس مشخص کنید. یک قاعده خوب این است که با تلفن کننده به طریقی رفتار کنید که گویی در خانه یا اداره مهمان دارید. به این طریق احترام و حسن نیت آنها را بدست خواهید آورد. برخورد خوب به شما و شرکتتان در ایجاد یک تصویر عمومی مناسب کمک می کند.

حالا به این نکات دقت کنید
آیا تا به حال گوشی را در حدود ۱۰ سانتی متر دور از گوشتان نگه داشته اید تا صدا را کم کنید؟ یا تلاش کرده اید جملاتی را که شخص در آن طرف خط می گوید بازسازی کنید؟ اگر پاسختان مثبت است، پس می دانید چقدر مهم است که با یک صدای مناسب صحبت نمایید. اندازه و وضوح صدا در کارایی ارتباطات تلفنی نقش دارد.

وقتی تلفن می زنید گوشی را روی گوشتان بگذارید و بخش دهانی را نزدیک لب ها نگه دارید و واضح و معمولی صحبت نمایید. اگر مردم گفته های شما را نمی فهمند به خاطر این است که سریع صحبت می کنید. پس یک تلاش جدی به کار ببندید تا شمرده صحبت کردن عادتتان شود. این اصول به نظر ابتدایی می آید اما بسیاری از اوقات رعایت نمی شوند و در نتیجه باعث مخدوش شدن ارتباطات و استیصال شنونده می گردند.

مکالمات کوتاه زمان را ذخیره می کند. همه افراد از یک حد معین مکالمات شخصی لذت می برند. مانند: حال شما چطور است؟ یا، سفرتان چطور بود؟ اما مکالمات شخصی طولانی یا بی هدف حرف زدن مناسب نیست و اکثر مردم را کسل می کند.
وقتی می خواهید یک تماس تلفنی برقرار کنید یا انتظار یک تلفن را دارید به جای آشفتگی برنامه ریزی نموده و به موارد مکالمه فکر کنید. نکات اصلی را که می خواهید درباره اش صحبت نمایید، بنویسید و در حین مکالمه به یادداشت ها رجوع و هر نکته را کنترل کنید. این تکنیک کمک خواهد که روی موضوع اصلی متمرکز بمانید. اگر حین صحبت یک موضوع غیرمنتظره پیش می آید و به اطلاعات بیشتری نیاز دارید، آن را برای تلفن کننده توضیح دهید و برای یک تلفن دیگر همراه با جوابها به توافق برسید.

پایان راضی کننده برای یک مکالمه
وقتی می خواهید مکالمه را به پایان ببرید، حتی اگر از نتیجه آن راضی نیستید، مهربان و باوقار باشید. نکاتی را که روی آن توافق دارید و فعالیت هایی را که باید انجام دهید، خلاصه کنید و از طرف مکالمه به خاطر وقتی که صرف کرده، تشکر نمایید. بنابراین آن فرد می داند که شما می خواهید مکالمه را تمام کنید. بعد از خداحافظی بهتر است اول فرد تلفن کننده ارتباط را قطع کند. وقتی شما این کار را می کنید، گوشی را محکم روی دستگاه نگذارید، چرا که این مسأله یک اثر منفی دارد.
دنبال کردن این راهکارهای ساده شما را در رأس گروهی قرار می دهد که با همکاران، رؤسا، ارباب رجوع ها و ... در ارتباط است. دانستن آداب معاشرت استفاده از تلفن ، ما را به پیروزی نزدیک می سازد به قول ارد بزرگ : نخستین گام در راه پیروزی ، آموختن ادب است و نکو داشت دیگران .

در نهایت ممکن است خودتان را در ارتباط بیشتر با مکالمه های تلفنی بیابید، چون مردم دوست دارند که با شما سروکار داشته باشند. با به دست آوردن مهارت استفاده موثر از تلفن اعتبار خود و محل خدمتتان را بالا ببرید.

ارتـبـاط بـر مـبـنـای اعـتـدال

http://noqte.com/upload/content/Sigheh1.jpg


افراد‌ با برخورد‌ پرخاشگرانه از حقوق خود‌ د‌فاع می‌کنند‌، اما به شیوه‌ای خصمانه سعی می‌کنند‌ نیازها و خواسته‌های خود‌ را از طریق غالب شد‌ن، توهین و تحقیر د‌یگران برآورد‌ه کنند‌ و به حقوق و خواستة د‌یگران اهمیت نمی‌د‌هند.

همان‌گونه که هد‌ف از تربیت اسلامی، ساختن انسان متعاد‌ل است، هد‌ف از ارتباط جرأت‌مند‌انه نیز ارتباطی بر مبنای اعتد‌ال و به د‌ور از افراط و تفریط است، ارتباطی که حد‌ وسط برخورد‌ منفعلانه و پرخاشگر است.
افراد‌ی که از جرأت ورزی بی‌بهره‌اند‌، نمی‌توانند‌ از خود‌شان د‌فاع کنند‌، غالباً د‌ر برخورد‌ با د‌یگران منفعل، پشیمان و ترسو هستند‌، به نیازها و خواسته‌های خود‌ اهمیت نمی‌د‌هند‌ و از خواسته و نظر د‌یگران تبعیت می‌کنند‌.
افراد‌ با برخورد‌ پرخاشگرانه از حقوق خود‌ د‌فاع می‌کنند‌، اما به شیوه‌ای خصمانه سعی می‌کنند‌ نیازها و خواسته‌های خود‌ را از طریق غالب شد‌ن، توهین و تحقیر د‌یگران برآورد‌ه کنند‌ و به حقوق و خواستة د‌یگران اهمیت نمی‌د‌هند‌. این افراد‌ بعد‌ از مد‌تی خود‌ را از د‌یگران بیگانه می‌کنند‌ و د‌ر جزیره تنهایی و انزوای خود‌ زند‌انی می‌شوند‌، اما افراد‌ جرأت‌مند‌ برای خود‌ و د‌یگران احترام قائلند‌، منفعل یا پرخاشگر نیستند‌ و با د‌یگران مد‌ّبرانه ارتباط برقرار می‌کنند‌، نه اجازه می‌د‌هند‌ که د‌یگران از آن‌ها سوء‌استفاد‌ه کنند‌ و نه خود‌ قصد‌ سوءاستفاد‌ه د‌ارند‌. جرأت ورزی موجب خود‌کار آمد‌ی و خود‌کنترلی د‌ر افراد‌ شد‌ه، اعتماد‌ به نفس و عزّت نفس آن‌ها را تقویت می‌کند‌.
جرأت ورزی نیازمند‌ د‌انش، تد‌بیر، مذاکره و انعطاف‌پذیری است.
جرأت ورزی، هم از مهارت‌های مقابله با خشم محسوب شد‌ه و هم بهترین روش ارتباط رضایت‌بخش با د‌یگران است.
د‌ر این مقاله د‌ربارة بخشی از راه‌های تقویت ارتباط جرأت‌مند‌انه سخن می‌گوییم.
● تعریف جرأت‌ورزی
جرأت‌ورزی یعنی توانایی بیان افکار، احساسات و عقاید‌ خود‌ به شکل مستقیم، صاد‌قانه و متناسب به نحوی که به حقوق خود‌ و د‌یگران صد‌مه نرسانیم.
● انواع رفتار جرأت‌مند‌انه
۱) رد‌ّ جرأت‌مند‌انه:
زمانی که با د‌رخواست‌های ناد‌رست و نامعقول د‌یگران مواجه می‌شویم، می‌توانیم با روش رد‌ّ قاطعانه (جرأت‌مند‌انه) به د‌رخواست آنان پاسخ منفی بد‌هیم.
۲) د‌رخواست جرأت‌مند‌انه:
از این روش د‌ر مواقعی که نیازمند‌ کمک گرفتن از د‌یگران هستیم، استفاد‌ه می‌کنیم.
۳) بیان جرأت‌مند‌انه:
از این روش برای بیان احساس و افکار خود‌ د‌ر تقد‌یر و تشکر از د‌یگران استفاد‌ه می‌کنیم.
● هد‌ف‌های جرأت‌مند‌ی
د‌ر مهارت جرأت‌مند‌ی، هد‌ف تغییر خود‌ ماست، نه د‌یگران، تا بتوانیم نیازها و احساسات و افکار خود‌ را ابراز کنیم و از آسیب‌های احتمالی د‌ر امان بمانیم. البته د‌ر بعضی مواقع ممکن است به هد‌فی که می‌خواهیم د‌ست نیابیم ولی از این که توانسته‌ایم اصول رفتار جرأت‌مند‌انه را اجرا کنیم، حس نشاط و اعتماد‌ به نفس بیشتر د‌ر ما تقویت می‌شود‌.
موارد‌ی که رفتار جرأت‌مند‌انه توصیه نمی‌شود‌:
۱) زمانی که د‌ر موقعیت خطرناکی قرار د‌اریم. مثلاً زمانی که شاهد‌ صحنه تصاد‌ف د‌ر خیابان هستیم و از ما می‌خواهند‌ مجروحان را به مرکز د‌رمانی برسانیم، رد‌ جرأت‌مند‌انه می‌تواند‌ بسیار خطرساز باشد‌.
۲) زمانی که طرف مقابل ما د‌ر شرایط روحی مناسبی قرار ند‌ارد‌. مثلاً شخصی با حالت خشم و عصبانیت تمام، با عجله وارد‌ نانوایی شد‌ه و خارج از نوبت نان را برمی‌د‌ارد‌، د‌ر این جا د‌رخواست جرأت‌مند‌انه به عمق مشکل می‌افزاید‌.
۳) زمانی که د‌یگران می‌خواهند‌ با رفتارشان ما را تحریک کنند‌. مثلاً شخصی که د‌ر حال کشید‌ن سیگار است، می‌خواهد‌ د‌رباره مضرات مصرف سیگار با ما بحث کند‌.
● مهارت‌هایی برای ابراز جرأت‌مند‌ی
برای عینی‌تر کرد‌ن کاربرد‌ مهارت‌ها، فرض کنیم کسی ما را به میهمانی د‌عوت می‌کند‌ که اصلاً د‌یگران و آن خانه را نمی‌شناسیم، د‌ر این صورت می‌توانیم از روش‌های بیان جرأت‌مند‌انه زیر استفاد‌ه کنیم:
۱) «نه» گفتن:
ـ نه نمی‌آیم.
ـ من اهل این گونه میهمانی‌ها نیستم.
ـ نه حتماً باید‌ بروم منزل.
۲) تغییر د‌اد‌ن موضوع:
ـ د‌ر این روش، موضوع صحبت را عوض می‌کنیم.
ـ راستی فیلم د‌یشب را د‌ید‌ی؟
ـ فرد‌ا امتحان د‌اریم؟
ـ لباسی که خرید‌ی، خیلی زیباست!
۳) د‌لیل آورد‌ن:
ـ رفتن به خانه‌ای که نمی‌شناسم را اصلاً د‌رست نمی‌د‌انم.
ـ د‌لیلی ند‌ارد‌ به جایی بروم که راضی نیستم.
ـ روحیه‌ام د‌راین جور میهمانی‌ها ضعیف می‌شود‌.
۴) بیان موضوع د‌ر قالب شوخی
ـ من هنوز بچه‌ام، بزرگ نشد‌ه‌ام.
ـ من شب‌ها زود‌ خوابم می‌برد‌.
۵) پافشاری و اصرار د‌ر رد‌ د‌رخواست.
ـ گفتم که اهل رفت و آمد‌ با غریبه‌ها نیستم.
ـ د‌یگر حرفش را نزن، به هیچ وجه نمی‌آیم.
۶) د‌ور شد‌ن از موقعیت:
ـ د‌ر مواقعی که می‌بینیم شخصی خیلی اصرار می‌کند‌، بهتر است از آن محل و موقعیت د‌ور شویم.
۷) ابراز همد‌لی:
ـ شاید‌ د‌لت می‌خواست که من با شما بیایم، این موضوع را می‌فهمم ولی متأسفانه د‌ر این‌گونه میهمانی‌ها شرکت نمی‌کنم.
۸) پید‌ا کرد‌ن راه حل مناسب با نظر خواستن از طرف مقابل:
ـ موافقید‌ جایی غیر از میهمانی برویم که شما هم د‌وست د‌اشته باشید‌؟
۹) معذرت خواهی:
ـ با عرض پوزش به هیچ وجه نمی‌آیم، امید‌وارم مرا ببخشید‌.
۱۰) تشکر و قد‌رد‌انی:
ـ لطف کرد‌ید‌ مرا به میهمانی د‌عوت کرد‌ید‌، ولی من د‌وست ند‌ارم و نمی آیم.
چنانچه در موارد بالا خواندید پاسخ های ما ریشه در خود اتکایی فرد داشت اگر مهارت اداره خود و واکنشهایمان را داشته باشیم از سختترین شرایط نیز به راحتی عبور می کنیم ارد بزرگ می گوید : آدم خودساخته ، بازیچه بادهایی که به هر سو روانند نمی گردد .
ارتـبـاط بـر مـبـنـای اعـتـدال همواره بر بکار گیری مهارت‌جرأت‌مند‌ی تاکید دارد .


ارتباط دوستی سالم

http://javananeh.files.wordpress.com/2009/09/young_love__by_tinnaaa.jpg

آیـا رابطه شما با دوست و یا همسـر خـود سـالـم و رشـد دهنده است؟ و یا آنکه رابطه ای یک سویه و مـخـرب؟ گـاه ما درگیری رابطه ای میگردیم که از سالم بودن آن آگـاهی نداشته و دائما احساس بدبختی و سردرگمی میـکـنـیــم بی آنکه بدانیم علت، همان رابطه ناسالم می باشد. یک رابطه سالم دارای ویژگی های ذیل است:
1- احساس خوشایندی نسبت به خود و یکدیگر.
2- دوستی و رفاقت متقابل - تنها یک رابطه فیزیکی نمیباشد.
3- رعایت حریم شخصی از سوی دو طرف.
4- پذیرش عقاید یکدیگر.
5- نداشتن خواسته ها و تقاضای غیر معقول از همدیگر.
6- داشتن سهم برابر از قدرت و کنترل در رابطه .
7- تمایل بمذاکره برای دستیابی به یک راه حل منصفانه در مشاجرات از سوی دو طرف.
8- پذیرفتن مسئولیت اعمال و تصمیمات از سوی دو طرف.
9- داشتن احساس امنیت در هنگام بیان حقایق و رک گویی ها.
10- پذیرفتن یکدیگر بدون قضاوت و عدم نیاز به تغییر دادن یکدیگر.
11- وجود آرامش و عدم تنش و خشم.
12- ایجاد رشد و پیشرفت به همراه لذت و شادابی.
برای دستیابی به یک رابطه سالم به 2 نکته زیر توجه کنید:

* خود شناسی: مـهـم اسـت کـه پـیـش از آنـکـه عـاشـق شوید خودتان را کاملا شناخته باشید. یک رابطه سالم زمان و فضای لازم را در اختیار شما قرار خواهد داد تا به زندگی شخصی خودتـان ادامـه داده و آرزوها و عـلایـق خـود را همچنان دنبال کنید. در ضمن از کنار یکدیگر بودن لذت میبرید.

حقوق خود را بشناسید: یک رابـطه سـالم دربـرگیرنده احترام متقابل میباشد. همانطور که ارد بزرگ می گوید (هر قدر به دیگران احترام بگذاریم ، به ما احترام خواهند گذاشت ) . در هـر رابـطه ای شما حق دارید که سهم برابری در اتخاذ تصمیمات دارا باشیـد.
دیگر حقوق شما شامل:
1- عـقایـد خـود را بـیان کرده و از همسرتان بخواهید آنها را محترم شمارد. ( حتی اگر با آنها موافق نباشد )
2- رابطه را به آهستگی و با میل خودتان پیش ببرید.
3- محترم شمرده شدن عقاید و خواسته های جنسی شما.
4- نـیـازهـای عـاطفی و جسمانی شما و همسرتان رعایت شود. ( مورد سوء استفاده جنسی، جسمانی و احساسی قرار نگیرید)
نشانه های هشدار دهنده
اساسا در یک رابـطـه نـاسـالـم یـکی از دو نـفر معتقدند که رابطه را باید تحت کنترل خود داشته باشد. شما میتوانید با یافتن نشانه های ذیل در فرد مقابل مـتوجـه آن گـردید که دچار یک رابطه نا سالم می باشید یا خیر:
1- حسادت می ورزد و رابطه شما با دوستان و خانواده تان را قطع میکند.
2- معمولا جای شما پاسخ دیگران را داده و یا تصمیم میگیرد.
3- امر و نهی میکند.
4- قول میدهد اما به آنها عمل نمیکند.
5- نصیحت میکند اما خودش به آنها عمل نمیکند.
6- به شما از روی ریاکاری ترحم و مهربانی میکند.
7- شما را در یک موقعیت "همیشه بازنده" قرار میدهد.
8- انتقام جو، پرخاشگر و کینه جو بوده، رفتار باج خواهانه و تهدید آمیزی دارد.
9- دائما در صدد تغییر دادن شما بوده و در صـورتی که تمایلی به تغییر نداشته باشیـد، به شما حمله ور میشود. اما در مقابل خود تمایلی به تغییر ندارد.
10- با شما بد رفتاری جسمانی و کلامی می کند.
11- در پذیرفتن اشتباهات خود ناتوان است.
12- از دادن پاسخ طفره رفته و یا غیر مستقیم و کنایه آمیز پاسخ میدهد.
13- شما را مکررا تحقیر کرده و بازی میدهد.
14- از دستیابی شما به ضروریات و نـیـازهـایـتـان مـمـانـعـت مـی ورزد ( مـانند پول و یا تفریحات) .




ارتباط دختر و پسر

ارتباط دختر و پسر به قصد شناخت یکدیگر و به نیت ازدواج یا ...


وعده ازدواج و بهانه شناخت خصوصیات رفتاری از مهمترین عواملی است که ارتباط بین دخترها و پسرها را در جامعه ما توجیه می کند. بخصوص دخترها که معمولاً با وعده ازدواج تن به دوستی می دهند.

اما جوان امروز در ارتباط با جنس مخالف خود به دنبال چیست؟ ازدواج، عاطفه، محبت، وقت کشی، عشق یا ...؟

روان شناسان معتقدند، میل و کشش به جنس مخالف از نظر فیزیولوژی یک نیاز طبیعی، فطری و روانی است. آنان می گویند در تمام فرهنگها و کشورها ، پسران و دختران در سن بلوغ اولین نگاه و گرایش را به سوی جنس مخالف ابراز می کنند. اما مرز این کشش در هر فرهنگی تعریف شده است، برای مثال در جوامع غربی و سایر جوامع غیر مسلمان ارتباط میان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده شده و هر شکلی از این ارتباط مورد پذیرش جامعه و فرهنگ آن است. اما در کشورهای مسلمان و برخی فرهنگها این ارتباط محدود است و در مواردی به فضای سیاسی و اجتماعی جامعه بستگی دارد اما رابطه دخترها و پسرها در جامعه ی ما چگونه است؟

در گذشته های نه چندان دور ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پایین بود ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت می گرفت، اما واقعیت این است که بسیاری از جوانان امروز در ارتباط های خود به ازدواج فکر نمی کنند، به اعتقاد جامعه شناسان در جامعه امروز وجود مسایل اقتصادی، نگاه دوگانه جامعه مدرن و سنتی، فراگیری اطلاعات و دانش و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزشهای دینی نیست، احساس دو گانه ای را در این نسل پدیدار کرده است.

یک صاحبنظر در این باره می گوید: غرایز احساسی عاطفی و اخلاقی جوان برگرفته از فضیلت های نهفته در ذات اوست که با نکات متعالی و دستورات حیات بخش اسلامی می تواند مورد سنجش عمیق قرار گیرد. آنچه که جوان متهور و متحول امروز ایران طلب می کند، مسلماً آشفتگی ها و نابسامانی های غربی نیست. وظیفه ی والدین ، مربیان و مسئولان است که در زمینه مسائل جوانان به خصوص ارتباط دختر و پسر، روح، فکر و اخلاق اجتماعی آنان را مدنظر قرار دهند و بر این محور که بسیار حساس و پیچیده است، برایشان تعیین تکلیف کنند. اگر فرهنگ ازدواج صحیح را به جوان آموزش ندهیم، غرایز جوانی او ممکن است رشته اخلاق را گسسته و او را به بیراهه بکشد.

اما آیا ارتباط بین دو جنس همیشه به پیوندهای عاطفی و صمیمانه منجر می شود؟ آیا این نوع ارتباط نمی تواند به زمینه های علمی، فرهنگی و ... محدود باشد؟ یک صاحبنظر در این باره می گوید:

«از آنجا که در جامعه ما نگاه دوگانه ای نسبت به این مسئله وجود دارد، نتوانسته ایم به تعریف قابل قبولی در این باره برسیم به همین دلیل نوع نگاه به دو جنس مخالفی که کنار یکدیگر قرار می گیرند، عمدتاً با سوء ظن و سوء نیت همراه است و به معنای ناخوشایند موضوع یعنی دوست دختر و پسر تعبیر می شود. در حالی که می توان به جوانها آموزش داد که مباحثه و مکالمه با یک غیر همجنس در صورتی که بر محوری صحیح انجام گیرد، شاید حتی مزیت اخلاقی و اجتماعی و شخصیتی برای او و جامعه در برداشته باشد.»

چرا ارتباط ناسالم

برخی کارشناسان تربیتی تحلیل اینگونه رفتارها و تفکرات را به اِعمال محدودیت های غیر منطقی به جوانان نسبت می دهند و می گویند که وقتی جوان عرصه را بر خود تنگ ببیند و نتواند خود را از نظر عاطفی و اخلاقی با محیط تطبیق دهد و مربیان، معلمان و برنامه ریزان نهادهای آموزشی و تربیتی نیز نتوانند به احساسات و تمایلات منطقی و احساسی او پاسخ دهند، جوان سرخورده به اجتماع پناه می برد و سعی می کند چیزهایی را که طی سالهای زندگی از او دریغ شده است به هر ترتیب ممکن حتی با هنجارشکنی به دست آورد.
متفکر و صاحبنظری همچون ارد بزرگ نیز معتقد است:

«در جامعه ایی که هدفمندی و تلاش وجود دارد ، کار و کوشش ارزش دارد و فرمانروایان زمینه پویش را فراهم می آورند ناراستی هایی همانند دوستی نابهنجار دختر و پسر گل نمی کند »

عده ای نیز تنگناهای اقتصادی ، گسترش ارتباطات، فردگرایی و بی تفاوتی به ارزش ها را دلیل این گونه رفتارهای اجتماعی می دانند و معتقدند این دلایل موجب شده بسیاری از جوانان امروزی نسبت به ازدواج دید مثبتی نداشته باشند و به نوعی از زیر مسئولیت تشکیل خانواده شانه خالی کنند. یک روان شناس در این باره می گوید:

«متأسفانه مشکلات مالی و تصویب قوانینی که به نوعی حقوق زنان را در جامعه تضمین می کند از عواملی است که موجب شده پسران زیر بار ازدواج نروند. از سوی دیگر بسیاری از جوانان در این زمانه ترجیح می دهند خوش باشند. از این رو به ازدواج با نگاه منفی می نگرند اما از آنجا که زن و مرد هر دو به هم نیازمندند و رفع نیازهای عاطفی و احساسی آنان در حال حاضر از طریق ازدواج به سختی امکان پذیر است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالم هستیم.»

این روان شناس دلیل این گونه نگرش نسل جدید به ارزشها را بی توجهی مسئولان به نیازهای جوانان می داند و می گوید:

«از آنجا که در موقع بحران نتوانستیم مسائل روز را به موقع هنجاریابی کنیم اغلب جوانان امروزی این حق را برای خود قائل شده اند که به سوی رفتارهای فرد گرایانه گرایش یابند و هنجارهای اجتماعی را نادیده بگیرند.»

وی سوء رفتارها، اضمحلال اخلاقی، رواج بی بندوباری، پریشانی و بی ثباتی احساس و عواطف را از عواقب بی حد و حصر ارتباط جنس ها نام می برد و می گوید:

«اگر اینگونه ارتباطات به عادت تبدیل شود دیگر چیزی به نام هسته یا کانون خانواده شکل نخواهد گرفت. سن ازدواج بالا می رود، جنس ها نسبت به هم بی اعتماد و بی تفاوت می شوند و در نهایت خانواده ای شکل نمی گیرد و به این ترتیب شاهد گسترش بسیاری از مسایل رفتاری، ناهنجاری های اخلاقی و حتی بهداشتی در جامعه خواهیم بود. اینجاست که نقش کارشناسان علوم دینی و تربیتی در هنجاریابی و جایگزینی هنجارهای متعادل و مرام تربیتی صحیح و متعالی که مورد پذیرش خانواده، فرد و نهادهای اجتماعی باشد روز به روز آشکارتر می شود.


دیدگاه اسلام

به طور طبیعی زن و مرد به عنوان دو پیکره جامعه انسانی به زندگی مشترک با یکدیگر نیازمندند . در شرع نیز به پیوند میان این دو سفارش بسیار شده است، از این رو اخلاقی ترین، معنوی ترین و انسانی ترین جلوه پیوند زن و مرد در ازدواج تجلی پیدا می کند و هر نوع رابطه (جنسی) که خارج از قانون ازدواج باشد، مشکلات متعددی را از لحاظ اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی به بار می آورد.
در جوامع غربی که پایه های اخلاق دینی و مذهبی سست و ضعیف است، رابطه زن و مرد از چارچوب قوانین و هنجارهای موجود تجاوز می کند . به طوری که ارتباط آزاد دختران و پسران به شکل طبیعی و غریزی جریان دارد و از اینجاست که ریشه های فساد اخلاقی شکل می گیرد و بنیاد اجتماعات بشری را متزلزل می کند.

اما اسلام چه حد و مرزی برای ارتباط بین زن و مرد قائل است؟
خداوند در قرآن می فرماید: زنان پلید برای مردان پلیدند و مردان پلید برای زنان پلید و زنان پاک برای مردان پاک هستند و مردان پاک برای زنان پاک . اینان از آنچه درباره ی ایشان می گویند برکنارند ، برای آنان آمرزش و روزی نیکو خواهد بود. ( نور / 26)
از دیدگاه اسلام ارتباط دوستانه و صمیمی میان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعایت موازین اسلامی و حفظ حجاب ظاهری و درونی در عرصه های علمی و مشارکت های اجتماعی قابل قبول است. اما خارج از این چارچوب برای ایجاد ارتباط ، اسلام ازدواج موقت یا دائم را توصیه می کند. از این رو در اسلام رابطه دوستی بین دختر و پسر معنا ندارد. اما به شرط رعایت ضوابط اسلامی منعی برای این ارتباط نیست و چه بسا اینگونه ارتباطات زمینه ساز دوستی های فکری ، معنوی و عقلی هم بشود.

اما وقتی جوانان تن به ازدواج دائم نمی دهند و جامعه قدرت پذیرش ازدواج موقت ، بخصوص در مورد دختران را ندارد، برای پاسخ به نیاز جوانان و سر و سامان دادن به رابطه دختر و پسران چه باید کرد؟

خداوند در این باره می فرماید : به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنها پاکیزه تر است ، زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است و به زنان با ایمان بگو که دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که از آن پیداست.... ( نور / 30 و 31 )

و در ادامه می فرماید : کسانی که وسیله ی زناشویی نمی یابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بی نیاز گرداند... ( نور 33 )

اساس هر نظمی در جهان به نظم در رابطه دو جنس مخالف بر می گردد. اگر این نظم برقرار نشود جامعه به سوی انحطاط می رود. مشکل این است که ما در بسیاری از موارد بخصوص در مورد مسائل اقتصادی از غرب الگو گرفته ایم که این مورد موجب بسیاری از ناکامی های اقتصادی و فاصله طبقاتی و فقر در جامعه شده است، در حالی که اگر موازین الهی و اسلامی در جامعه پیاده شود، شاهد این بحرانها نیستیم. یک جوان وقتی عدالت اسلام را ببیند، خودش می خواهد روابط آزاد نداشته باشد و این قید را با طیب خاطر می پسندد. این یک اصل رهایی بخش است که نباید با جنس مخالف ، ناسالم برخورد کنیم. در عین حال جامعه نیز باید بسترسازی کند تا شرایط ازدواج دائم فراهم شود. اما در یک کلام برای حل بحران های اجتماعی ، راهی جز بازگشت به مبانی سنتی و سنت های اصیل دینی نداریم.




پول سرزنش نکنیم

وقتی زندگینامه و تجربه‌های صاحبان اندیشة توانگر را می‌خوانید، می‌بینید که آنها نسبت به پول گرایشی دوستانه دارند. حال آن که گرایش عمومی نیست به پول به گونه‌ای است که انگار پول ایرادی دارد و توانگر بودن کار درستی نیست‌. اگر با دقت به صحبت اطرافیان گوش کنید می‌بینید که بیشتر مردم گرایشی بسیار غلط نسبت به پول داشتن دارند، آن را چیزی بیهوده می‌دانند. از یک طرف می‌گویند پول برایشان اهمیتی ندارد و از طرف دیگر می‌گویند برای پول در آوردن باید از صبح تا شام تلاش کنند و زحمت بکشند. آنها نمی‌دانند که این عدم هماهنگی در اندیشه‌، تلاشهایشان را خنثی و بی‌ثمر می‌کند. چنین تفکر ناهماهنگی دربارة پول‌، آنها را وا می‌دارد که برای هدفهایی متضاد بکوشند در نتیجه ثمره‌اش نیز ناهماهنگ و متضاد خواهد بود. اگر از پول درست استفاده شود عالی و اعجاب‌انگیز است زیرا دارای جوهر الهی است‌. پول نعمت آسمانی است زیرا تجلی برکت خدا در زمین است‌. همة ما به چنین تفکر عمیقی نیاز داریم تا دیگر پول را چیز بدی ندانیم‌. یکی از اصول معنوی و ذهنی توانگر شدن این است که ما به حقیقت نیک خدا پی ببریم و بدانیم که توانگری نعمت خدادادی است‌، برای نجات دادن همة مردم از فقر و شکست و همة گناهان ناشی از فقر باید قدر این نعمت الهی را بدانیم‌.
بیشتر مردم نسبت به گنجایش خود دربارة پول در آوردن حساس هستند. در بیشتر موارد اگر شخص بتواند نسبت به پول گرایشی مثبت و دوستانه داشته باشد، گنجایش پول در آوردنش بیشتر می‌شود. فقر یک تصور و قالب فکری است‌. ما همواره باید به خودمان یادآوری کنیم که خدا منشأ روزی آدمی است و به این باور عمیق ایمان قلبی داشته باشیم که «توکل ما به خداست‌». پس یکبار دیگر این مسئله را روشن کنیم که پول یا خواستن پول کوچکترین ایرادی ندارد. پول وسیله‌ای برای مبادله و معاوضه خدمات است و هیچ چیز پلیدی در آن نیست‌. به محض این که آرمانهای اشتباهی را که از سالها پیش به ما آموخته‌اند رها کنیم عقایدی از این دست که «پول پلید و کثیف است و...» بی‌درنگ متوجه می‌شویم که پول چقدر آسان‌تر و رضایت بخش‌تر در امور مالی‌مان به گردش در می‌آید. پس‌، پول در برابر گرایشهایی که نسبت به آن داریم واکنش نشان می‌دهد. زیرا این قانون ذهن است که هر چه را مورد قدردانی قرار بدهید به سوی خود جذب می‌کنید و هر آنچه را مورد قدردانی قرار ندهید، دفع می‌کنید. پس اگر به طرز دلپذیری دربارة پول بیندیشید، آن را چندین برابر می‌کنید. حال آن که اگر به هر شکل‌، پول خودتان یا دیگری را مورد انتقاد و ملامت قرار دهید، آن را متلاشی و دفع می‌کنید.
شاید در ارتباط با حالات خودتان متوجه کارکرد این قانون شده باشید، وقتی حالتان خوب است چقدر قدرت خرید پولتان بالا می‌رود. اما اگر موقعی که عجله دارید یا حالتان بد است خرید کنید، انگار همه چیز به راه غلط می‌رود و خراب از کار در می‌آید، از جمله قدرت خرید پولتان‌.
چون اندیشه هایتان جهان را می‌سازند، اندیشه‌هایتان دربارة پول باید سرشار از حق‌شناسی باشد تا پول نیز قدرتان را بداند و به سویتان کشیده شود. بسیاری از مردم هر گاه پول کافی برای تأمین مخارجشان ندارند به این دلیل بوده است که در امور مالی خودشان یا دیگران پول را مورد سرزنش و یا تحقیر قرار داده‌اند.

دلواپس حوادث آینده نباشیم

در پایین ، نوشته ایی خواهید خواند در مورد زنی که زندگیش پر بود از مشکل و نگرانی و اضطراب و اگر شما هم گرفتاری هایی نظیر مشکلات او دارید دست وپایتان را گم نکنید چه دلواپسی واضطراب در حقیقت عکس العملی بیش نیست وعکس العمل را هم می توان خیلی زود عوض کرد وعکس العمل نا خوشایند را باعکس العمل خوشایند معاوضه نمود حالاببینم چکاری می توان برای رفع عادت اضطراب ودلواپسی شما کرد منکر این حقیقت نیستند که همه ما غم وغصه ونگرانی هایی در زندگی داشته ایم وبنحوی از انحنا نیز آنرا حل وفصل کرده ایم وحالا که نگاهی به عقب وبه آن لحظات اضطراب انگیز می اندازیم می بینیم که صحیح وسالم از همه ان گرفتاری ها پیروز بیرون آمده ایم
بعبارت دیگر دوره های بحرانی زندگانی ما در واقع خطر ناکتر از ادوار دیگر حیات مان نبوده است .ناگفته اشکار است که اگر بنشینیم ومرتبا بخود بگوئیم که در این هفته یا در ماهها وسال هی آینده اوضاع واحوال بر چه منوال خواهند بود نه تنها مشکل امروز خود را حل نکرده ایم بلکه عمر شیرین خود را به بطالت گذرانده ایم از دست دوستان ما نیز کاری برای ما ساخته نیست این دوستان پس از اینکه قصه درددل ها ودلواپسی های ما را گوش کردند با خونسردی می گویند (غصه نخور دلواپس نباش )وحال انکه راه چاره را برای بر طرف ساختن دلواپسی ها بما نشان نمی دهند .
کلودپالمر در کتاب خودزیر عنوان خطرهای انسان بودن موضوع دلواپسی ها را بدقت زیر رو کرده می نویسند (در مورد حالات دلواپسی واضطراب چکاری از دست ما ساخته است آیا واقعا امیدواریم کاری در این زمینه از دست ما بر اید ؟چنانکه در سطور پایین خواهیم دید کلید معما در همین جا نهفته است آیا واقعا کاری از دست ما ساخته است است یا نیست ؟

http://www.davidjayspyker.com/djs_paintings/2000/images/return.jpg

خانم ماری ب وقتی که به ما مراجعه کرد می گفت جدا امیدوار است کاری کند که دیگر دچار دلهره ودلواپسی نشود وحتی از ما می خواست که به شیوه روانکاوی بکمکش بشتابیم خانم م چهل وهفت سال سن دارد شوهرش شغل پا بر جای مطمئنی دارد ومرد آرام وخوش نفسی است واکنون در خانه راحتی زندگی خوش ومطبوعی دارند .به بچه های سه گانه خود افتخار می کنند دختر ارشد شان اخیرا ازدواج کرده واکنون در یکی از شهرستانها زندگی می کند دختر دیگر وپسرشان که به ترتیب 19وبیست ویک سال دارند با انها زندگی می گند دختر به شغل منشی گری مشغول است وبه ان راضی پسر نیز در یک مدرسه فنی مهندسی سرگرم تحصیل است ملاحظه می کنید که هیچکدام از انچه گفته شد نمی تواند موجب دلواپسی باشد وحال انکه مریم خانم بیچاره در زندان دلواپسی های خود اسیر وزندانی است ودرزنج از هر چیز غصه دار می شود خستهخ است ووقتی سر از خواب بلند می کند موجی از ترس های موهوم او را در می گیرد مثلا غالبا حس می کند که خیلی زود حادثه ترسناکی جلو چشمش اتفاق خواهد افتاد ولیکن از عواقب آن نا اگاه است نگران سلامت خویش است پیوسته خیال می کند که سلامت شوهرش وبچه هایش در خطر است چند روزی بود که از دختر خبر ونامه ای نرسیده بود این بود که پیوسته با خود می گفت (نکند بلائی به سرش امده )نکند مریض است واز این قبیل ؟ام بالاخره پستچی در زد ونامه ای از دخترش آورد وقتی که چشمش به نامه افتاد جرات نمی کرد آنرا باز کند برای اینکه می ترسید خبر بدی در آن باشد روز دیگر کار مهمی برایش پیش آمد ه بود ولیکن او خود را قادر به انجام آن نمی دیدشما ممکن است بگویید که مشکلات شما بر خلاف گرفتارییهای خانم م جنبه واقعی دارد وخواب وخیال نیست درست است اما اگر در مورد مشکلات واقعی زندگی اضطراب ودلواپسی به خود راه بدهید این خود نشان می دهد که عکس العمل شما هم در قبال گرفتاریها ی زندگی همانا غصه خوردن ومضطرب شدن است واز این حیث با خانم فرقی نخواهید داشت راه نجات شما همانا راه نجاتی است که پیشنهاد به خانم م ب کردیم .روانکاوی که معالجه روانی مریم را به عهده گرفت با حوصله هرچه کاملتری به قصه دلواپسی وغصه هالی او گوش داد تا آنکه کم وبیش به ریشه آن همه پ یبرد گفتم کم وبیش راست است
منظورم اینست که ریشه دلواپسی ها آنچنان در اعماق شخصیت آدمی فرو رفته است که بسختی می توان رد پای آنرا بدقت ودر اسرع وقت نشان کرد بعضی از محققان بر این عقیده اند که ریشه دلواپسی های ما را باید در حادثه تولد ما جستجو کرد تجربه تولد کودک برای مادر ناگوار است اما در عین حال منتظر چنین حادثه ای هست وبه عبارت بهتر می داند که چه پیش خواهد امد در صورتی که نوزاد اوجز محیط گرم ونرم زهدان (رحم )مادری از چیزی اطلاعی ندارند بچه در راه تولد حس می کند که بزور او را از یک محیط راحت وتاریک وارد دالان تنگ می کنند وبعد نیز یک دفعه احساس می کند که وارد دنیای شده است که نور وسرما ان برایش بیگانه است شاید علت دلواپسی های ما همین حادثه ناگوار باشد بهر تقدیر نیاز نداریم که فعلا"در این باره اصرار بورزیم مریم هم مثل شما همیشه در اضطراب ونگرانی بسر می برد منتهی علت گرفتاری های وی این بود که در کودکی مورد بی لطفی پدر ومادر قرار گرفته بود .مهم این بود که مریم خیلی خوب متوجه شد که علت دلواپسی ها ونگرانی ها ی همه کسانی که به نگرانی ودلهره مبتلا هستند در خود ماست منتها به اشیا ء واشخاص وحوادث زندگی روزمره ما می چسبد هر دفعه به چیزی یا کسی .شاید اگر به جنبه مضحک وخنده آور دلواپسی های خودوقوف یابیم بهتر بتوانیم آنرا مرتفع سازیم اگر بتوانیم به جنبه مضحک نگرانی های خود پی ببریم ویا حتی بدان بخندیم یقین است قدم بزرگی در راه بر طرف ساختن ان برداشته ایم مریم سرانجام یاد گرفت که بوقت فرا رسیدن موج اضطراب ونگرانی با خود بگوید (باز این غول بی شاخ ودم نگرانی ودلهره بازی خود را از سر گرفته است چرا حالا بدم این یکی چسبیده است ؟)
حالا برگردیم به سئوالی که قبلا مطرح ساخته بودم مبنی براینکه آیا واقعا دلمان می خواهد از این حالات رنج اور نجات پیدا کنیم نگرانی یک فعالیت روانی است وغالبا"نیز جانشین یک فعالیت جسمانی می شود عجیب اینست که فعالیت را لازمه وجود خود می دانیم ولیکن در عین حال از کاروکوشش خوشمان نمی آید .اجازه بدهید اندکی این موضوع را روشن تر بکنیم مریم در کودکی خیلی کار می کرد ومشکلات عدیده روزمره را می بایستی حل وفصل می نمود در مورد شوهر وبچه هایش نیز دائما "هیجانات وعواطف مختلفه ای بدو دست می داد واما حالا دختر ارشدش بخوبی وخوشی شوهر کرده ودر هر خوش آب وهوا ئی زندگی ارامی دارد بچه های دیگر نیز هر کدام بکاری مشغولند ودیگر چندان سربارمادر وپدر خود نیستند مریم کارش باین خلاصه شده است که رختخوابشان را بیندازد غذایشان را تهیه کند همین وبس ودیگر مثل گذشته مجبور نیست دائما موظب رفتار وگفتار انها باشد .
از اینها گذشته شوهرش از او مسن تر است وراوابط جنسی انان دیگر نقش چندانی در زندگیشان ندارد مریم زن باهوش سالمی است روح وجسمش دیگر مثل گذشته سرگرمی های مفید ورضایت بخشی ندارند ودر نتیجه چون نیروی جسم وروح وی بسمت فعالیتها ی مفید هدایت نمی شود این است که مفر دیگری که قبلا یعنی در کودکی بدان دست یافته بود پیدا کرده وان دلهره است فعالیت روانی ما وقتی که مفر راضی کننده ای برایش وجود ندارد بطرف فعالیت های دیگری که قبلا بدان آشنا بوده است متمایل می گردد هر چند که این فعالیت برای روح وجسم فرد مضر باشد .چنانکه می دانیم دلواپسی واضطراب نمونه ایست از فعالیت های مضر بالا که در حقیقت گاه موجب بروز بیماری های جدی خطرناکی می شود اما مهم اینست که چیزی در روحتان هست که از اضطراب ونگرانی خوشش می آید وحتی از آن لذت می برد آلفرد هیچکاک که این همه فیلمهای دلهره اور تولید کرده ودر مصاحبه رادیویی اخیر خود گفته است که مردم بیک اندازه ترس ودلهره احتیاج دارند راست است دلهره برای انکه مطبوع باشد نباید از حد بگذرد یعنی مدت دلهره نباید زیاد طولانی باشد خوب پس برای اینکه از شر دلهره نجات یابید باید فعالیتهای مفیدی را جانشین آن کنید ولیکن از طرف دیگر چیزی در شما هست که از کار و کوشش همتنطوری که گفتم خوشش نمی اید مراد ما از کار وکوشش هماناد ست زدن بیک تجربه تازه است وحال انکه همه ما از دست زدن به تجربه باید بما تحمیل کنند باید ذوق حادثه جوئی وکشف تجارب تازه را در خود پرورش دهیم همانطوری که به غصه خوردن ونگرانی عادت کرده ایم باید خود را به کشف تجارب جدید عادت دهیم حالا سفارش هائی بشما می کنم تا بمدد ان حالات نگرانی واضطراب خود را با یک قسم فعالیت مطبوع معاوضه کنید .
نخست آنکه -باید جای افکار منفی را در ذهن خود به افکار مثبت بدهید باید مرتبا در خاطر مجسم کنید که در دنیائی زندگی می کنید که در اصل خوب وشایسته است قبول کنید که باید بسبب نعمت هائی که بشما ارزانی شده است شاکر ومننون باشید بمن اعتراض نکنید که این یک راه حل کلی است بلکه یک لحظه فکر کنید ببینید بسبب چه چیزهائی باید شکر گزار باشید فعلا به آن طرف قضیه که ناراحتی های شما کدامست فکر نکنید وباور کنید که اشیاءواشخاص دور وبرتان برای اینست که موجب شادی وروح شما بشوند حالا در گوشه ای بنشینید وآن نوع زندگی را مجسم کنید که براساس اصول مزبور برای خود مهیا ساخته اید هر شب بوقت خواب این نکته را با خود تکرار کنید که هر وقت که نگرانی ودلهره به سراغتان امد بیدرنگ تصویر خوش بالا را در ذهن خود مجسم کنید که مردم با شما دوست هستند وبسبب نعمتهائی که بشما ارزانی شده است باید شاکر باشید مریم سرانجام بدین نتیجه رسید که دوتا مریم وجود دارد مریمی که غضه خور ودلواپس است مریمی که جسور ودلیر است هر وقت که می دید حالاست که بار دیگر دچار دلواپسی ودلهره شود جستی می زند وبا خود می گفت (ها حالا رفتم توی جلد مریمی که دلیر وخوش بین است شما هم بد نیست به این بازی اقدام کنید اگر برایتان امکان دارد ومی توانید مثل مریم مدتی ادای هنر پیشگان را در بیاورید شما هنر پیشه ای هستید که که دلواپس ونگران است وبا مشکلات عدیده ای روبرو است ولیکن هنر پیشه نباید از زندگی خصوصی خود در صحنه چیزی حس کند زیرا هنر پیشه وظیفه اش اینست که تماشاگران را راضی کند وبرای اینکه تماشاگران راضی شوند باسد ادای یک ادم خوش بین دلیر وبا اعتماد بنفس را در آورد وباصطلاح غم وغصه های زندگی روزمره وشخصی خود را موقتا"هم که شده فراموش کند باید به تماشاگران نشان بدهد که قادر است نقش یک آدم خوش بین را بازی کند
شما هم مدتی هنر پیشه شوید چه عیبی دارد غم هاواضطرابتان را به روی خودتان نیاورید ودر برابر مردم نقش یک آدم شجاع را بازی کنید از صدا ولبخند ولحن کلام واز طرز راه رفتن آدم های شجا ع تقلید کنید .اگر مدتی به این نحو عمل کنید متوجه خواهید شد که دیگر آن آدم دلواپس ومضطرب پیشین نیستیدبالاخره عوض غذای بد ونامطبوع اضطراب غذای مطبوع دیگری به جسم وروح خود بدهید یعنی کاری برای خود تدارک ببینید مردم نیز کاری در یک گروه باستانشناسی که بدنبال کشف یک شهر باستانی بود برای خود پیدا کرد وهر روز به امید اینکه بزودی اشیاع عتیقه گرانبهایی از دل خاک بیرون خواهد اورد دقایق خوشی را می گذراند دوستان زیادی برای خود در این گروه پیدا کرد می گوئید که هیچکدام از سفارش های بالا برای شما تازگی ندارد وخیلی ها به این سفارش ها عمل کردند وسودی هم نجستند
ولتر نویسنده فرانسوی در سال 1750کتابی به نام ساده دل نوشت قهرمانان این کتاب در فصل اخر کتاب پس از ختم یک سلسله حوادث فاجعه امیز ودردناک بالاخره به صلح وآرامش مطبوعی رسیدند وتوانستند بقیه زندگی را به آرامی طی کنند وسر خوشبختی انان این بود که بالاخره به این نتیجه رسیدند (باید به گاو وگوسفند خودمان برسیم وزمین خودمان را شخم بزنیم )بنابراین همان طوری که مریم بالاخره کشف کرد راه فرار از نگرانی اینست که سر خودتان را بکار خلاقی گرم بکنید .چرا از همین فردا اگر باغی دارید به شخم زدن ان بپردازید ویا اگر گاوی دارید به دوشیدن شیر ان شروع بکنید اگر اهل کارهای فکری هستید چرا تصمیمی نمی گیرید از همین فردا یک کتاب خوب بخرید و آنرا بخوانید وچیزی یاد بگیرید . ارد بزرگ جمله بسیار حکیمانه ایی دارد او می گوید : زمانی که نیروهای درون خویش را انکار کنیم نگرانی در درونمان لانه می کند .
بعقیده من چنانکه بارها در ضمن جوابهای مشکل گشا نوشتم بهترین راه رفع مشکلاتی که از نوع نگرانی ودلهره اینست که قلم بردارید داستان بنویسید تا هم ذهن نویسندگی خود را پرورش دهید وهم اینکه شر حالات دلهره اور را از سر خود وا کنید اما قدم مهم اینست که اقدام کنید کاری کنید چیزی بوجود آورید تا نگرانی دست از شما بر دارد .