فخر شیروان ، ارد بزرگ «از سایت چهره های ماندگار»

ارد بزرگ  Orod Bozorg


خلاصه زندگی نامه :

- بی شک ارد بزرگ برجسته ترین اندیشمند و فیلسوف حال حاضر ایران است .

- در سراسر نوشته های ارد بزرگ حس میهن پرستی و توجه ویژه به انسانیت و اخلاق دیده می شود.

- اندیشه های او در کتابی با عنوان آرمان نامه توسط امیر همدانی (محقق کشورمان) گرد آوری شده است .

- کتاب آرمان نامه تنها بیست روز پس از انتشار 30 هزار خواننده داشته است که از این نظر رکورد دار کتابخوانی در ایران است .

- تا کنون در دهها کتاب به اشکال گوناگون به طرح نظریات و افکار او پرداخته اند .


http://ostadfarzanehsheida.files.wordpress.com/2010/03/farzaneh-sheida-21.jpg

http://ostadfarzanehsheida.files.wordpress.com/2010/03/orod-bozorg.jpg

- استاد فرزانه شیدا (پژوهشگر و شاعر ایرانی مقیم شهر اسلو در نروژ) در کتابی یازده جلدی بنام "بعد سوم آرمان نامه" اندیشه های ارد بزرگ در کتاب آرمان نامه را شرح و تفسیر نموده است. این کتاب نفیس شامل صدها صفحه در تفسیر و تشریح اندیشه ها و آموزه های ارد بزرگ است . استاد فرزانه شیدا در ابتدای جلد یازدهم کتاب بعد سوم آرمان نامه می نویسد : درطی بررسی وتفسیر فرگردهای آرمان نامه فیلسوف بزرگ وارزشمند ایرانی ارد بزرگ همواره در این فکر بوده ام که اندیشه های ناب ومعنوی این بزرگمرد تاریخ که جهانی را بخود مشغول داشته است چقدر می تواند برای هر انسانی ارزشمند و در راه زندگی او سودمند باشد و همواره در جملات عمیق اندیشمند انه ی او دریافته ام که عمق نگاه او در ژرفای واقعیت زندگی بمانند این بوده که به مرکز اصلی و نقطه ی عطف زندگی و هستی رسیده باشی تا توان آنرا داشته باشی با چنین عمقی دنیا را نظاره کرده و تمامی نیازمندیهای زندگی را در هر مرحله و هر موقعیتی در این گذر عمر , معنا کنی و به تفسیری زیبا در جملاتی تبدیل کنی که هر یک همچون دّر درخشانی نور دهنده ی زندگی آدمی باشد نگاه و دیدگاه ارد بزرگ سرشار از واقعیت های فردی / شخصیتی از دیدگاهی اجتماعی - فرهنگی با شناختی در حد اعلای انسان شناسی و مردم شناسی ست بگونه ای که ,بسیار تجربه ها می بایست سازنده چنین افکار پرمایه وبا ارزشی باشند که اندیشه های دیگر را نیز چون آینه ای صافی بخشیده و جلا دهنده ی روح انسانی باشد.

- ارد بزرگ دو نظریه مشهور دارد به نام های قاره کهن و کهکشان بزرگ اندیشه .

- دارای هواخواهان بسیار در رده های مختلف کشورهای آسیای میانه است .

http://razdar.files.wordpress.com/2010/03/iran-afghanistan.jpg

- از دوستانش می توان به احمد شاه مسعود اشاره کرد و بسیاری معتقدند احمد شاه مسعود در پنج سال پایانی زندگی خود به خاطر ارتباط با او از یک چریک صرفا مذهبی تبدیل به یک مبارز ملی شد.

- داده های موتور جستجوگر گوگل نشان می دهد او پر طرفدارترین نخبه زنده ایرانیست .

- زادگاه پدر و اجداد ارد بزرگ از شهرستان شیروان در شمال خراسان بزرگ می باشند هر چند زادگاه خود او شهر مشهد است .

- یاسمین آتشی نویسنده سرشناس داستانهای کوتاه تا کنون در صدها داستان خود از جملات ارد بزرگ بهره گرفته و می گوید : در مورد اندیشه ها و افکار ارد بزرگ مطالعات فراوانی داشته ام و به شخصه فکر می کنم ایشان بزرگترین متفکر حال حاضر ایران هستند .


http://jadooyesokhan.files.wordpress.com/2010/03/111.jpg

شکوهه عمرانی (نامزد تشکل لیست هشت کشور سوییس در انتخابات پارلمانی پیشین آن کشور و از چهرهای سرشناس سوییس ، و همکار فرهنگی سازمان ملل متحد ، که کتاب آرمان نامه ارد بزرگ را به زبان فرانسه برگردانیده است ) در مقابل مقر اروپایی سازمان ملل متحد ( ژنو )

- در کشورهای فرانسوی زبان و بخصوص سوئیس و فرانسه استقبال بسیاری از پندها و نصایح ارد بزرگ شده است لازم به ذکر است شکوهه عمرانی (مترجم و فعال اجتماعی و از همکاران فرهنگی سازمان ملل متحد در ژنو) آرمان نامه را به زبان فرانسه برگردانیده است .

http://razdar.files.wordpress.com/2010/03/mihan-namehe-orod-bozorg1.jpg

- ادیب و پژوهشگر کشورمان مسعود اسپنتمان در چهل مقاله تحقیقی و موشکافانه آرمانها و افکار ارد بزرگ را مورد بررسی قرار داده است . او می گوید : اُرُد بزرگ از آن دسته اندیشمندان است که ریشه های بالندگی میهنی خویش را به درستی میشناسد. سپس دل شما را نشانه گرفته و درست به همانجا میزند. اُرُد شما را با آنچه از آن برآمده اید آشنا میسازد، روانتان را با خاک میهن می آمیزد و در برآیندی با آسمان آن، عشق به ایران را در هستی تان روان میسازد. اُرُد یگانه است؛ این گفته را باور دارم، به سادگی، چون اُرُد، دومی ندارد. او راهی را برگزیده که آمیخته با اسطوره ها از زمان و زمین فراتر میرود؛ و در این بی زمانی و بی زمینی، تردستی هایی میکند که شعبده نیست.

ارد بزرگ Orod Bozorg / Great Orod

برای دیدن پوستر در اندازه بزرگ بر روی تصویر بالا کلیک کنید

(( اُرد بزرگ ))

سروده استاد فرزانه شیدا / اسلو / نروژ / 1388


دراین دنیای وانفسا

گهی ویران گهی شیدا

گهی آواره ی دهری

گهی جا مانده در دنیا



رهم تاریک و گه خاموش

نه گرمی های یک آغوش

چه افسرده رهی رفتم

به قلبی خسته و مدهوش



نه نوری در ره تارم

نه شمعی در شب زارم

نه مهری تا که جان گیرد

درآن قلب ِ گرفتارم



دراین ره وه چه بیهوده

نه دلخوش یا که آسوده

رهی رفتم , بسی گُمره

به دل صد غصه آلوده



بناگه نور رخشانی

توگوئی در زمستانی

بدل گرمیِ بودن داد

به دل زآن درد و ویرانی



از او بس پرس وجو کردم

ز او دل زیرورو کردم

به عشقی با کلام او

به" شیدائی "چه خو کردم



کلامش آسمانی بود

چو اکسیر جوانی بود

به نامش " زندگانی " بود

و " نام او جهانی" بود



سخن از "مرد " دوران است

چو فکرش مایه ی جان است

میان هرکلام او

تو گوئی راز پنهان است



در این دنیا دراین برزن

ز نام "او" بگو با من

بخوان" اندیشه ی" او را

به عشق دل, ز جان و تن



بگو: " اُرد بزرگ " ما

چه می گوید در این دنیا

"کلامِ او" چو آئین است

سخن در هر سخن گویا



سخن؛ حرفِ منو ما نیست

سخن ,از رنجِ فردا نیست

سخن," اندیشه ای ناب "است

چنین "اندیشه "هرجا نیست



کلامش روح جاویدان

وجودش مظهر ایمان

خدای فکر و اندیشه

به نام " اُرد" این ایران



کلامش روح هر شادی

به ویرانی چو" آبادی"

بخوان در هر کلام او

پیام سرخ "آزادی"


زندگی نامه و بیوگرافی ارد بزرگ :

بی شک ارد بزرگ یکی از برجسته ترین اندیشمندان حال حاضر ایران است نگاهی سطحی به زندگی و آثارش ما را چنان شیفته خود می سازد که می توان با نوای صدایش رقصید و پیش رفت اندیشه های او وجوه مختلفی دارند که قوی ترین وجه آن توجه ویژه اش به اخلاقیات و پاک زیستی انسان است . توجه ویژه ارد به اخلاقیات باعث نمی شود رازهای زندگی مدرن امروز را در نظر نگیرد ، فرآیند و بازده اندیشه خردگرایانه او موجب پیراستن ناراستی هاست .

حوزه فلسفه اجتماعی اش ریشه در سنت ایران باستان دارد می توان او را میهن پرست ترین اندیشمند صد ساله اخیر ایران دانست جایی که می گوید :

ستایش گران میهن ، زنان و مردان آزاده اند .
و یا :
میهن پرستی ، همچون عشق فرزند است به مادر .

بجز ایران بسیاری در کشورهای فارسی زبان حوزه فرهنگی ایران از مریدان ارد محسوب می شوند . این مسئله به جوانان و محیط های دانشگاهی ختم نمی شود گاهی در بین سیاستمداران و افراد نام آشنای کشورهای آنها هم می توان کسانی را دید که به جهات مختلف به او دل بسته اند بمانند این مطلب که از سایت موسسه مطالعاتی فرهنگی روسیه, آسیای مرکزی و قفقاز (ایراس) برداشت نموده ام :

خاطره ای از احمد شاه مسعود و ارد بزرگ :
این خاطره حکایت از روابط نزدیک این دو تن دارد که در طی سالهای تنهایی احمد شاه مسعود و ظهور و قدرت دو چندان طالبان ، که کابل ، هرات و مزار در اختیار طالبان و نیروهای متجاوز پاکستان بود . هر روز دهها بار مناطق اندک باقی مانده بمباران می شدند و در آن هنگامه ، که افکار عمومی می پنداشت شیر تنگه پنجشیر ( مسعود ) به زانو در خواهد آمد، و اندک نیروی مردم افغانستان هم قربانی سیاستهای آمریکایی دولت پاکستان و عربهای متجاوز امارات واقع شود .ارد بزرگ ، احمد شاه مسعود را مورد حمایت خویش قرار می دهد و چنانچه در آن خاطره می خوانیم احمد شاه به شدت تحت تاثیر روح بزرگ او قرار می گیرد. در این خاطره زیبا می خوانیم ارد بزرگ هدیه ای برای احمد شاه مسعود می فرستد .آن هدیه در واقع یکی از آثار هنرمندانه اوست. تابلویی فوق العاده زیبا ، با تمی شگفت انگیز ...در آنجا شیر سنگی است که پایش زخم برداشته و آهوی ظریف و کوچک ، گونه خویش را بر زخم گذاشته تا خون بیرون نزند ... این تشبیه و استعاره زیبا گویای درک عمیق ارد بزرگ از شرایط نه چندان مناسب احمد شاه مسعود را داشت . و در ادامه آن خاطره می خوانیم وقتی احمد شاه آن اثر را از پیک ارد بزرگ ، در طی مجلسی دریافت می کند شدیدا منقلب و دگرگون می شود و چهره آرام و متین او به هم می ریزد او در آن جا از خواب شب قبل خود به نزدیکانش سخن می گوید بله خوابی که از ارد بزرگ ، یک اسطوره می سازد و برای قوم افغان آشنایی دیرین می شود ...

احمد شاه می گوید "خواب می دیدم پایم در نبرد زخمی شده و در آن هنگامه تنهایی مردی با لهجه ایرانی می گفت احمد شاه ناراحت نباش ، تو فرزند ایرانی !! . و در ادامه می گوید آن مرد بزرگ بسرعت پایم را می بست تا جراحتم التیام یابد"

این خاطره زیبا از جهات گوناگون قابل ارز یابیست نگاه عمیق و مسئولیت شناس یک هنرمند را نشان می دهد.او خود می اندیشد ، احساس مسئولیت می کند و بدون آن که منتظر این و آن باشد دست به عمل می زند شاید امروز این خاطره با همان آدمهای اندکی که از آن خبر داشتند هیچ گاه گفته نمی شد و این راز همچون راز مرگ احمد شاه در دل تاریخ مدفون می شد ، اما! اما ارد مسئولیت خویش را پیش وجدان و آرمانهای خویش به انجام رسانیده است.او به هنر ایرانی به عنوان ابزاری می پردازد که می تواند قسمتی از خلقت انسانی که نیروی ست آسمانی ، را برای رهایی و کمال بشر بکار گیرد آثار او مادی نیستند و با نگاه مادی هم غیر قابل تفسیراند ، بقول دکتر مهرانفر برای شناخت ارد لازم است تائو ، فردوسی بزرگ و خیام فیلسوف را بشناسیم او از تائو لطافت و گذرایی و از فردوسی بزرگ هدف و آرمان مقدس و از خیام فیلسوف جهان فانی و بی ارزش را آموخته است.

احمد شاه مسعود به گفته یارانش در سفرها و منزلش در کنار قرآن دیوان حضرت حافظ را هرگز از خود جدای نمی کرد و ارادت خواصی به حافظ گرانمایه داشت .

آری داستان ارد داستان مردیست که عاشقانه سرزمین اجدادیش را ، فرزندان و تاریخش را دوست دارد اما این عشق موجب ستایشگری دائم و بی نتیجه گذشته نشده است . درسها و سخنان حکیمانه او این روزها از همه جا شنیده می شود صد ها هزار سایت و صدها نشریه روزانه کلام دلنشین او را تکرار می کنند و نسلی را با خود همراه نموده اند .

تصور این بود که جوانان ایران با اندیشمندان خویش قهر نموده اند اما امروز به خوبی شاهد موجی هستیم که همراه با اندیشمند معاصر آنهاست . ایرانیان هیچ وقت روشن اندیشان خویش را رها ننموده اند آنان بدنبال ندای حقیقی انسانهای آزاده اند . و او می گوید : رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی . و این ندا را امروز در گلوی خسته و غمگین ارد یافته اند اشک ها و غمگنانه های او نوای دل انگیز هزاران هزار مشتاق رشد و آرمانخواهی ایرانیان گشته است آن گاه که می گوید : یاد اشک و شیفتگی ، آویزه خاموش دلهاست .

سخن گفتن از ارد OROD کار ساده ای نیست او و خواست هایش را نمی توان در یک مجموعه کوچک و یا حتی دریک کتاب تعریف نمود آنچه من از این نابغه معاصر کشورمان می دانم آنست که زاده شهر توس نو (مشهد )است اما پدرش و اصلیتش از دیار شیروان یکی از شمالی ترین شهرهای خراسان بزرگ است و از این رو مردم شیروان به او "بزرگ شیروان" می گویند . از طرف مادر نسب اش یه ایل قشقایی شیراز می رسد . ترکهای شمال خراسان و ایل قشقایی هر دو بخشی از باقیمانده دودمان سلجوقیان و پارتهای خراسان هستند . چنانچه می دانیم هزار سال قبل سلجوقیان ایل بزرگی در ناحیه آمودریا و فرارود بودند (ناحیه ای که همکنون کشورهای تاجیکستان ، جنوب شرقی ازبکستان ، شرق ترکمنستان و قسمت شمالی افغانستان است ) سلجوقیان مسعود جانشین محمود غزنوی را از سلطنت به زیر کشیدند و رفته رفته گستره ایران را تا مدیترانه پیش بردند سلجوقیان گسترده ترین حکومت ایرانی را پس از اسلام بر سراسر منطقه گسترانیدن بازماندگان آنان در نواحی از مناطق شمال خراسان و منطقه بختیاری ایران ساکن شدند . بله خواجه نظام الملک توسی صدر اعظم دولت سلجوقی در سایه قدرتی که از علم و اندیشه های فردوسی بدست آورده بود ، توانست از خرابه غزنویان ، نظام اداری و اجتماعی درخشانی همچون تاسیس مدارس نظامیه و بفرمان ملک شاه سلجوقی که عاشق فرهنگ نیاکان و فردوسی بود تقویم خورشیدی ( جلالی ، شمسی ) را با کمک خیام و گروهی دیگر از نخبگان سرزمینمان ایران در مقابل هجری قمری تازیان ایجاد نمود .
مهمترین رکن اداره کشور در این دوره در اختیار مجلس ریش سفیدان بود آنان امرا و پادشاهان دودمان سلجوقی را بر می گزیدند و از قدرتی نظارتی و گاها تنبیهی برخوردار بودند ( شبیه سلسله اشکانیان )آنان معتقد به اصل فکر برتر بودند شاهنامه فردوسی و صدها اثر تاریخی دیگر را احیا کردند آنان حاکمیت تازیان (اعراب) را بطور کلی در خاورمیانه محدود به منطقه شبه جزیره عربستان نمودند نکته جالب در مورد گسترش حاکمیت این قوم بزرگ وجود داشت و آن مطلب این است که آنها هیچ گاه به شهرهای بین راه وارد نمی شدند تنها سفیری را به داخل شهر مربوطه می فرستادند و اولین خواستشان آن بود که دیگر خطبه ای به نام خلیفه بغداد خوانده نشود و رسما حکومت سلجوقی را بپذیرند .ذکر این حوادث تاریخی باعث می شود بهتر با اندیشمندی آشنا شویم که بر پیرامون خود دارای شناخت و ریشه است بقول حکیم فردوسی:
پدر چون به فرزند ماند جهان ........کند آشکارا برو بر نهان
گر او بفگند فر و نام پدر ...............تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
کرا گم شود راه آموزگار ...............سزد گر جفا بیند از روزگار

به نظر من ما با شخصیتی روبرو هستیم که در این پیشینه کهن شناور است اهل خرد همواره در دوران زندگی این جهانی خویش در چنین وضعیتی قرار دارند . شما به زندگی سراسر رنج و اندوه فردوسی بزرگ نظری بیفکنید و سپس هزار سال بعد در همان شهر و همان خاک اخوان ثالث متولد می شود رشد می کند برگ می دهد و شاخسارش پر میوه می شود با همان غمها و همان محنت ها با همان آواز با همان آثار تراژیک ...
هر چند خود اخوان داشتن ریشه باستانی خویش را در قالب شعری رد می کند
اما اگر این ریشه نبود سفارش نمی کرد در کنار فردوسی بزرگ دفنش کنند ...
آری اُرد نیز با آثارش از ریشه های مشترکی سخن می گوید که شاید امروز در مرزهای کنونی ایران نباشد اما روان او همچنان در دره های شگفت انگیز بدخشان و کوههای مرتفع پامیر و رود بزرگ جیهون پرواز می کند
وقتی او را در حال صحبت با تاجیکان و یا اهالی شمال افغانستان و یا جنوب ازبکستان که گاها برای دیدنش می آیند می بینید متوجه می شوید که پرواز روح در دل تاریخ یعنی چه ، آنوقت که چشمان متعجب و مبهوت میهمانان را می بینید با آهنگ صدای او همراه می شوید و به ژرفای روان او فرو می روید .

اندیشمند و متفکر ایرانی که نظریات شگفت انگیز او موجب جلب و گرایش بسیاری از علاقمندان به علوم انسانی و بعضا علوم سیاسی شده است . ارد بزرگ به نوعی معمار است ، او از آینده ایی سخن می گوید که می تواند ایران را به جایگاه اصلی خود باز گرداند . شاید مهمترین نظریه او یعنی قاره کهن خود به تنهایی بتواند بیشترین تغییرات را در سطح روابط خارجی ایران و 19 کشور اطراف آن بوجود آورد . او به صراحت از تبانی شرق و غرب برای بلعیدن حوزه فرهنگی مرکز جهان ( که ایران در قلب آنست) یاد کرده است نظریه او مبتنی بر سخن فردوسی است که می گوید سلم و تور دو فرزند فریدون که یکی بر غرب و دیگری بر شرق جهان حکومت می نمودند برای تصاحب سرزمین ایرج حاکم منطقه قاره کهن (نامیست که ارد بزرگ بر منطقه ای از کشمیر تا مدیترانه نهاده است ) را می کشند . و او می گوید قاره کهن امروز توسط آسیا و اروپا بلعیده شده است . و چین با شروع بحث جاده ابریشم بدنبال افکار استعماری است حال آنکه این جاده ، راه انتشار فرهنگ غنی ایران به شرق و غرب بوده است و نمونه آن افکار میترایزم و شاهنامه فردوسی ماست که هر دو را با جعل اسامی چینی ها از آن خود می دانند .

او به ساختارهای سیاسی کشورهای محدوده قاره کهن نظری ندارد او همه را دعوت به همگرایی می کند او با دلایل بسیار ثابت می کند اگر این 20 کشور دست در دست یکدیگر بگذارند ساختاری بسیار قدرتمندتر از اتحادیه اروپا خواهند یافت .

نظریه  قاره کهن . ایده ارد بزرگ

رنگ صورتی محدوده قاره کهن را به نمایش می گذارد

نقشی که ارد بزرگ برای ایران در قاره کهن قائل است نقشی فرهنگی و تاریخی نظیر یونان در اروپاست .

قاره کهن امروز اسیر آسیا و اروپاست .

تاریخ و فرهنگ در شرق به چین ختم می شود و در غرب به یونان .

یکی از وجوه جالب و بارز این نظریه ایجاد همگرایی بیشتر منطقه ایی است که خود موجب خلع سلاح تجزیه طلبان در سطح کشورهای منطقه می گردد .

ارد بزرگ با نظریه قاره کهن خود پرده از حقیقتی برداشته که تا کنون هیچ اندیشمندی به آن توجه نکرده بود .

http://img01.imagefra.me/img/img01/1/11/20/daneshmand/f_102pbak65vem_22e7227.jpg

یکی دیگر از ایده های او نظریه کهکشان بزرگ اندیشه است. که دقیقا نقطه عکس نظریه دهکده کوچک جهانی است او با دلایل مستدل ثابت می کند جهان رو به انفجار اندیشه های گوناگون است و پیش بینی می نماید بزودی تعداد سایت های اینترنتی به چندین برابر جمعیت کره زمین برسند . او ثابت می کند جهان غرب با ابزار رسانه و اینترنت نمی تواند با تزریق فرهنگش یکپارچگی مورد نظر خویش را فراهم سازد .

http://img01.imagefra.me/img/img01/1/11/20/daneshmand/f_kywg7r8m9m_f0b70de.jpg

با اینکه ایده های ارد بسیار جذاب است اما آنچه موجب شهرت روزافزون او گشته نصایح و پندهای حکیمانه اوست . پندهای او شامل تاکیدات مستمرش بر راستی ، احترام به ریش سفیدان ، پاسداشت اسطوره ها و میهن دوستی می گردد .

دهها مقاله و کتاب در مورد اندیشه های ارد بزرگ نگاشته شده است . بعضی او را علامه اقبال لاهوری عصر حاضر می دانند و عده ایی همپای فردریش نیچه در فلسفه و کسانی معتقدند جبران خلیل جبران امروز است . و البته جالب خواهد بود که بدانیم ارد بزرگ و جبران خلیل جبران هر دو در 17 دی ماه زاده شده اند .

استاد فرزانه شیدا شاعر و پژوهشگر برجسته ایرانی مقیم شهر اسلو در کشور نروژ در مقدمه جلد یازدهم تفسیر اندیشه های ارد بزرگ با عنوان " کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ " می نویسد :

بانو استاد فرزانه شیدا سرآینده نامدار کشورمان

بانو استاد فرزانه شیدا سرآینده نامدار کشورمان


درطی بررسی وتفسیر فرگردهای آرمان نامه فیلسوف بزرگ وارزشمند ایرانی *ارد بزرگ همواره در این فکر بوده ام که اندیشه های ناب ومعنوی این بزرگمرد تاریخ که جهانی را بخود مشغول داشته است چقدر می تواند برای هر انسانی ارزشمند و در راه زندگی او سودمند باشد و همواره در جملات عمیق اندیشمند انه ی او دریافته ام که عمق نگاه او در ژرفای واقعیت زندگی بمانند این بوده که به مرکز اصلی و نقطه ی عطف زندگی و هستی رسیده باشی تا توان آنرا داشته باشی با چنین عمقی دنیا را نظاره کرده و تمامی نیازمندیهای زندگی را در هر مرحله و هر موقعیتی در این گذر عمر , معنا کنی و به تفسیری زیبا در جملاتی تبدیل کنی که هر یک همچون دّر درخشانی نور دهنده ی زندگی آدمی باشد نگاه و دیدگاه *ارد بزرگ سرشار از واقعیت های فردی / شخصیتی از دیدگاهی اجتماعی - فرهنگی با شناختی در حد اعلای انسان شناسی و مردم شناسی ست بگونه ای که ,بسیار تجربه ها می بایست سازنده چنین افکار پرمایه وبا ارزشی باشند که اندیشه های دیگر را نیز چون آینه ای صافی بخشیده و جلا دهنده ی روح انسانی باشد. چیزی که انسان نیازمند آن در طول راه سفر عمر خویش است و در درون « خویش» خود همواره در این باور زندگی میکند که امید و آرزو را می توان رنگی از حقیقت داد و بر اساس خواسته های زندگی خود گام برمی دارد و در راه سرنوشت انسان می بایست فانوس وچراغی از سخنان *ارد بزرگ ,این عالم بزرگ اندیشه را در سیاهی های دنیای ناشناخته ای که به شناخت آن نیازمندیم به همراه داشته باشد وحتی کلمه به کلمه ی آنرا به خاطر و دل بسپارد و هر کجا در جائی و منطقه ای از زندگی دچار سستی و نا امیدی شد به مرور دوباره ی افکار و ایده های ارد بزرگ بنشیند چرا که تمامی این جملات طلائی و این پندهای زّرین به «معرفت انسانی »در میدان خرد یک به یک , جنبه علمی و کاربردی ثابت شده ای را در علوم پایه زندگی داراست و بر این اساس می توان «*ارد بزرگ را اسطوره راه و اندیشه » نامید.

بزرگ فیلسوف عزیز و دوست داشتنی کشورمان که سربلندی ایران و تاریخ ما نیز خواهد بود , را در واقع به هزار نام زیبا می بایست نامید چرا که او « یاور بشریت » و «خداوندگار کلام » در معنویت خورشید مانند دنیا انسانی ست. دنیائی که با تمامی پیشرفتهای روزانه انسان را از « خویش ِ خود » جدا ساخته است و به دنیای دواّر تیک تاک ساعت بخشیده است , دنیا و زمینی که خالی از معنویت های انسانی نمی تواند جز توپ گرد آهنین و بی احساس و سردی باشد که در رنگ آبی در میان فضا بدور خود و خورشید می چرخد و آدمیان درون آن نیز , در زندگی بدور خود چرخان بوده و بسیارند که هنوز نمی دانند که زندگی اگرچه گاه دایره وار در موقعیتهائی از زندگی بسوی نقطه ی اولیه ی حرکت پرگار برمی گردد ,اما می توان این « در دایره زیستن » را چه در گردش ساعت باشد چه پرگاری , باز رنگ و لعابی از شادی گره زده و رنگین کمانی از عشق و محبت و دوستی از احساسات خوب و دل انگیز بر جای مانده در درون آدمیان را درهر ثانیه ی زندگی به آسمان هستی خود و دیگران بخشیده و دنیا را رنگین از عاطفه های انسانی کرد, عاطفه هائی که در نهاد ما وجود داشته و خواهد ماند و ما نیز در «خویش» گاه آنرا پرورش داده گاه بی صدا خفه کرده ایم و در نقشِ عروسکی ِانسانی ِمتحرکِ , « خویشتن خود »را به ساعت و زمان بخشیده و خود را محکوم به گردش بی حس وبی احساس آن کردیم وفقط تلاش «زنده بودن »را هدف بودن انسانی و پرعاطفه ای کردیم و هر روز ذره ای و بخشی از« وجود خویش» را در آن باختیم و از بین بردیم! بی آنکه بخاطر بیآوریم که نیامده ایم که فقط کار کنیم , بخوریم و بخوابیم بلکه آمده ایم تا« زندگی کنیم و حقیقتا به "معنای واقعی" زندگی کردن را زندگی کنیم» و زندگی را در تجربه های خوب و بد خود به اوج زیستنی برسانیم که می تواند بهترین دستآورد آدمی در زندگی او و دیگران باشد .*ارد بزرگ خویشِ انسانی را در تمامی بخش های هر فرگرد به وضوح ارج و شخصیت می بخشد و به انسان می آموزد که «وجود آدم» وجودی با ارزش معنویست که می تواند از اسارت نادانی و سستی خود را رهانیده و «خویش» را به پایگاه واقعی «انسانی» برساند جایگاهی که متعلق به اوست و از نخستین لحظه ی حضور دراین دنیا نیز , متعلق به « انسان» بوده است و دریافتن و درک آن , تنها به گروهی تعلق یافت که در « پی شناخت ِخویش» زندگی را از دایره دواّرِ «بودن» فراتر نگریسته و دیدگاهی چون دیدگاه *ارد بزرگ را در اندیشه پرورانده و تلاش داشته اند در«خود شناسی خویش» دنیا را نظاره گری درست باشند و همانگونه دنیا را بشناسند که لایق شناخت است و در دیدگاه خداوند نیز کمتر اراین نبوده است که انسان ,"خود خویش" دریابد و این را نیز دریابد که زمین و زمان و همچنین" شخصیت انسانی و دریافت و شناخت « خودِ خویش» "به نوعی وظیفه ی انسانی ما از زمان تولد بوده است ! و بارها شنیده و خوانده ایم که «خود شناسی خویش یعنی : خدا شناسی» ! شناخت خداوند یکتایی که سازنده و جان دهنده و خالق این عالم هستی بوده و هست . ولی آیا هرگز به این جمله به معنای عمیق معنوی وعرفانی آن فکر کرده اید؟ تفسیر این جمله در دیدگاه من کار سختی نیست و تنها نیازمند این است که واژه های این جمله را برای خود معنی کنیم که: ما چگونه می توانیم با شناخت« خویش» خداوندگار خود را بشناسیم خداوند خود فرموده است که : «ای انسان تو ذره ای از وجود منی », پس اگر « ذره ای» و فقط « ذره ای» توان این را داشته است که در طول بودن خود این همه در ساختار ریشه ایِ زمین و دریا و اقیانوس و کهکشان نقش داشته باشد آنگاه می توان دریافت قدرت و نیروی فکری انسان که تنها ذره ای از وجود خداوند است دارای« نیروی عظیمی »ست که از هر یک از ما نه در نقش رویائیِ ماجرا که در واقعیت زندگی , همچون جادوگریست که به هر چه می خواهد ,با بکار بردن سلولهای مغزی خود , بمانند همان عصای نقره ای جادوگری دست یابد و جادوی پرواز خود را نیز هواپیما و سفینه ای کرده است که براحتی هوا و فضا را طی می کند .فرش روان جادوئی انسان «اندیشه» های اوست که پروازی بر آسمان هستی داشته و توان آنرا در « من ِخویش » دیده است تا سازنده و فرمان دهنده ی زندگی خویش و حتی ترقی دهنده ورشد دهنده ی زندگی دیگر انسانها در طول تاریخ باشد و آنچه امروزه تمامی امکانات رفاهی را برای آدمی بوجود آورده است , از هیچ چیز نمی تواند سرچشمه بگیرد جز توانائی« عقل» انسانی ,که در برابر خداوند تنها"« ذره ای از این دانائی عقلی»" را داراست. با این تفاسیر , انسان در می بابد که وقتی که خود میتواند جادوگر واقعی و نه تخیلی زندگی خود و دیگران باشد آنگاه براستی خود خداوند چقدر عظمت بزرگی در عقل و اندیشه و قدرت و توانائی را داراست که این نیز , در خلق زمین و زمان و در اینهمه عظمت و وسعت و در ژرفای بزرگ وعمیق آن باز وجود بزرگ و قدرتمند خداوند آشکار میکند وبا این شکل چگونه انسان ,این جادوگر واقعی وقدرتمند زمین وعصر و زمان ,میتواند برخود شک داشته باشد و خود را هیچ بپندارد یا بخود اجازه دهد که ناامید ی را جایگزین تلاش وحرکت خود ساخته ودرگوشه عزلّت وغم وتنهائی برخود وزندگی وروزگاری افسوس بخورد که در هریک چه « خود خویش» چه « زندگی و روزگار»هر یک هزاران قدرتی نهفته است که کافیست انسان اراده کند و آنرا باز نموده و از آن به قدرت عقل خویش بهره گیرد و چرا که نه ؟!
چرا بهتر زندگی نکنیم ؟شادتر نباشیم ؟در رفاه نباشیم ؟این حق انسانی ماست! و کسی برای تو و برای بدست آوردن این حق تو کاری نخواهد کرد مگر اینکه خود اولین گام را برداشته برای خویش ارزش قائل شده و بهترین ها را برای خود بخواهی و در راهی که گام مینهی ارزش ها و باورهای ناب را با خویش همراهی کنی تا کسی قادر نباشد که در نیمه راه باعث دلسردی و نومیدی و یاس تو شده پشتکار و تلاش ترا در درون فکر و دل و اندیشه به سردی بکشاند مبادا از راه درست خویش , به بیهوده بازگردی بی آنکه بدانی انتها با تمامی سختی ها بسیار شیرین خواهد بود اگر آن کنی که میبایست انجام دهی و براه خویش همراه با تسلط برخود و بر پیرامون خود و با اعتقاد و باور بر اندیشه ی خود ادامه دهنده ی راه باشی و به مقصودی برسی که هدف از آمدن تو از پیش رسیدن به همان « مقصود» بوده و هست. درکتاب بعُد سوم آرمان نامه , من , با تلاش و امید و عشقی عمیق ,در طی تمامی فرگردها , با نظریات و عقاید فیلسوف و اندیشمند بزرگ ایرانی * ارد بزرگ تلاش نمودم از دیدگاه ایشان و همچنین با نگاه و توجه بر سخنان دیگر بزرگان ایران و جهان در تفسیری عادلانه « زندگی» را به گونه ای معنا کرده باشم که هدف * ارد بزرگ بوده است و چیزی را نیز از قلم نیانداخته باشم که ناگفته بماند و یا مبادا در نگفتن تمامی عقاید ایشان حق مطلب ادا نکرده باشم چرا که شخصا معتقد بودم که یک یک این جملات اندیشمندانه سرشاز از معانی و تعابیر و عمقی ست که می بایست با دقت به آن توجه کرد و همراه با علوم روز و شکل زندگی امروزی, به همراهی تجربیات خود , هریک از فرگردها را به تعریف و تفسیری نشستم تا شاید قادر باشم به همگان ارزش کتاب آرمان نامه و جایگاه برتر * ارد بزرگ را نشان دهم و در قلب جوان نیز اثر این گفتار را برای همیشه جاویدان کنم و از آنجا که ایده ال ها چاره راهها و عقاید یکی پس ازدیگری درفرگردها نماینده ی تجربیات عمیق ایشان بود که با تمامی علوم دنیا نیز در زمینه های مختلفی همپائی می کرد . نمونه هائی نیز از سخنان دیگر بزرگان را در مقام مقایسه از دید شما عزیزان نیزگذراندم تا در این امر موفق شده باشم که بگویم نظریات وعقاید * ارد بزرگ براستی ارزشمند وخواندنی وآموختنی ست تا روشن گردد که یک یک جملات عمیق و ارزشمند ایشان همپا وگاه بالاتر از آن است که بتوان قیمتی برآن نهاده و همگی سر تعظیم در مقابل ایشان میبایست فرود آوریم که اینگونه بی هیچ چشمداشتی زندگی را , معنای زندگی را و تجربیات ودانش خود را بی دریغ دراختیار جامعه ی ما و دیگر جوامع دنیا گذاشتند و در تعریف زندگی وآدمی دیدی وسیع ونظریات ایشان آنقدر با معنا و عمیق بود که خواندن ونوشتن از آن برای خود من آنقدر جالب و ارزشمند و دوست داشتنی بود که با لذتی وصف ناپذیر مینوشتم و مینوشتم و هیچ چیز مرا از پا نمی انداخت و خستگی ساعتها و ساعتهای متمادی کار با شروع فرگرد جدید برایم هیچ می شد و مجدد همان شوق را در دل حس می کردم و با لذتی عمیق و با تمام دل و تمامی روح و اندیشه ام به تفسیر آرمان نامه ی *ارد بزرگ پرداختم , چرا که بسیار نظریات ایشان را دوست داشته و برای راه زندگی آنرا خط به خط می پذیرم و در عین حال بسیار نیز متوجه ی این موضوع شدم که باورها وعقایدم نزدیکی و هماهنگی شدیدی با عقایدایشان دارد و همین مطلب مرا در نوشتن کتاب « بُعد سوم آرمان نامه » به شوق می کشید ,بطوری که با وجود تمامی مشکلاتی که طی نوشته شدن این کتاب از سر گذراندم ,هیچ چیزی موفق به این نشد, که لحظه ای مرا, سرد گرداند . هر چه که من نوشتم جز تفسیر و واکاوی افکار * ارد بزرگ نبود و تمامی حتی بررسی ها از روی علوم و دانش امروزی همراه با ترجمه هائی از کتب و نوشته های ارزشمند که برای ترجمه ی آن زمانی نیز بکار گرفته بودم وبرای جمع آوری یکی یک مسائل ساعات و زمان بیشماری را صرف کرده بودم و شبها ، اکثر شبها را نیزتا نیمه های شب و حتی تا صبحدم و گاهی بدون دو روز خوابیدن یا درست خوابیدن از سر می گذرانیدم که بنویسم و در گردآوری و تدوین و جاگذاری مطالبی که می بایست در دربین گفتار از آن ها نیز یاد می کردم دقت و توجه بسیاری را مبذول میداشتم که با اشکالات رایانه ام و قطع و وصل شدنها و پریدن های مداوم نوشته هایم و از دست رفتن ساعتها کار در یک چشم بهم زدن...تا موفق شوم هر مطلبی و ترجمه ای و درجای مناسب درمیان نوشته های خود و نظریات و اندیشه های *ارد بزرگ* جایگزین کنم تا کار موفقی را ارائه بدهم که , ارزش خواندن نیزداشته باشد و اینهمه تلاش و بیداری های شبانه و کم خوابیهای بسیار , باشور و شوق برای به پایان رساندن کتابی که دوستش داشتم نیاز به دلگرمی داشت و طبق معمول همیشه ی زندگیم , باز هم دریافتم که انسان در لحظات حساس تنها باید امید به خود داشته باشد و در راهی که می رود بخود تکیه کند نوشتن « بعُد سوم آرمان نامه » در واقع با صداقت دل و امید واقعی به تحریر در می آمد و هدفی عمیق درخود داشت تا در یاری اندیشه ها و آموزشی دوباره بر افکار فیلسوف بزرگ ایران *ارد بزرگ همراه با اندیشه های ارزشمند دیگر بزرگان جهان چه از منابع ارزشمندی که می بایست از آن آگاهی داشت در درون مایه ی آن جز به خیر نیست و جز از ره دوستی و دوست داشتن جامعه ام که با دل آرزومند این هستم که این کتاب واقعا بکار مردم جامعه بیاید و توان اینرا داشته باشد که در زندگی همه یاور خوشبختی وشادی و یا حتی جرقه ی امیدی درقلبی برای بهتر زندگی کردن باشد که چنین اندیشه ای از سر خیر بود و با باور اینکه هر انسانی لایق بهترین ها درزندگیست و همگان میبایست بگونه ای راه بهتر زیستن خویش را پیدا کنند و هرچه را که نوشتم نه تنها از خود که بسیار از اُردبزرگ و دیگر بزرگان جهان آموخته بودم که شهامت اینرا نیز داشته باشم تابنویسم و نویسنده کتابی در یازده جلد باشم , همچنین آموخته هائی نیز , هم داشته ام که از تمامی منابعی بوده است که معتبر بود و در آن نیز , شکی جایز نبوده و نیست .

زهرا کاتب در سایت تک برگ در مورد ارد بزرگ می گوید :

آزادی باجی به مردم نیست ! چرا که مال و داشته آنهاست »
این سخن از آن مردیست که برای بسیاری از جوانان نسل امروز الگو بوده و سخنانش حامل بغضها و درد های آنهاست .
ارد بزرگ در کتاب «آرمان نامه» مو به مو پرسش ها ، مشکلات و مصیبتهای نسل امروز را پاسخ می گوید .
از ریش سفیدانی می گوید که همانند « سقفی بر خانه نسل امروز » هستند و اینکه « زنجیره نسلهایند »و وظایف بسیاری بر دوش دارند .

و از آزادی
که نهایت آرزوی بشر است می گوید : «رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی »
از آزادیخواهان تجلیل می کند و می گوید :« پرهای خون آلود برآزندگان نقش زیبای آزادی آیندگان است » آزادی و پرستش میهن را راهی برای پیشرفت ما می داند و می گوید :« میهن پرستی و آزادیخواهی کلید درمان بسیاری از ناراستی هاست »
و هشدار می دهد که :« آنگاه که آزادی فدای میهن پرستی می شود و وارون بر این میهن پرستی فدای چیزهای دیگر ، کشور رو به پلشدی می گرایید و درد »

ارد بزرگ شجاعانه یک به یک عقایدش را می شکافد و نکته به نکته با مخاطب در میان می گذارد و در مورد میهن اینچنین می گوید :« میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است » او کار را در همین جا رها نمی کند و ختم کلامش بسیار محکم است و می گوید :« آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد »

آزادیخواهی و میهن پرستی دو رکن و ستون اندیشه او محسوب می شود اینچنین فکری بر سراسر کتاب آرمان نامه سایه افکنده است .

به خود بر می گردم به گذشته می نگرم به راهی که آمده ایم و آینده که چگونه مسیری خواهد بود و به آرمانهای ملت خویش ، آرمانهایی که برای غرب بسیار سنگین است و از هم اکنون با جعل اسامی ایرانی و ساختن فیلمهای 300 و اسکندر مقدونی و مواضع ضد ایرانی هویت تاریخی و فرهنگی ما را هدف قرار داده اند .
دشمنی آنان بیش از آنکه با نظام حاکمیتی ایران باشد دشمنی با هویت ملی و تاریخی ماست . آنها همواره از خروشیدن و برآمدن دوباره این ملت ترس و واهمه داشته اند . ارد بزرگ مستقیما به ما همان سو را نشان می دهد همان جایی که باعث سربلندی کشور ما در طول تاریخ بوده است . او از آرمان خواهی می گوید :« به جای خود کم بینی و آرمان گریزی ، پای در راه نهیم که این تنها درمانگر دردهای زندگی ست »
و از شرایط امروز و فاصله تا هدف می گوید :« میان گام نخست و آرمان بازه ای نیست ، آنچه داریم اندازه نیروی کنونی ماست » و نهیب می زند :« کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست » او می داند جوان و دودمان آهنین ایرانی می تواند و در نهاد خود چنین قدرتی دارد که می گوید :« مردمان توانمند در میان جشن و بزم نیستند . آنها در هر دم به آرمانی بزرگتر می اندیشند و برای رسیدن به آن در حال پیکارند »
آزادی و عشق به میهن را نهایت این راه می داند و آرمانی والا . آرمانی که نباید گم شود ، آرمانی که وظیفه همه است و می گوید :« مهم نیست تا چه میزان رشد کرده ایم ، مهم این است که از آرمان هایمان دور نشده باشیم »

ارد بزرگ تجلی تاریخی پر شکوه است در فرگرد سرآمدان کتاب آرمان نامه می گوید :« کورش نماد فرمانروایان نیک اندیش است و نام او می ماند ، چرا که از راستی و کمک به آدمیان روی برنگرداند » اندیشه او همراز داستانهای شاهنامه است و خرد برایش شرط اول است همان خردی که در فرگرد آرمان به آن اشاره می کند و می گوید :« آدمهای آرمانگرا هنگامیکه به نادرست بودن آرزویی پی می برند بر ادامه آن پافشاری نمی کنند » او فردوسی را راوی یک داستان ساده نمی داند و شاهنامه را بسیار فراتر از حماسه ایی ادبی می داند و می گوید :« ایرانیان نیک نامی و پاکی تبار گذشتگان خویش را در شاهنانه فردوسی می بینند و در هر دودمانی که باشند برآن راه خواهند بود »

براستی کدام یک از روشنفکران این سرزمین تا این حد حساب خود را با تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین روشن کرده اند بسیاری از آنها یا دچار تجدد شدند و یا گرفتار سحر کلام و آنچه پنهان ماند مظاهر بسیار روشن و آشکار ملت سرافراز ایران بود .
تنها نام انسان غیر ایرانی آرمان نامه نام مهاتما گاندیست :« بارزترین و گرامی ترین گرایش گاندی ، میهن پرستی او بود »
در عرصه سیاست جهانی هزاران نام برای گفتن وجود دارد اما ارد از گاندی سخن می گوید و کنش اجتماعی و سیاسی او را یادآور می شود . آرمانی که توانست کشور هفتاد و دو ملت را از دست استعمار پیر نجات بخشد .

ارد بزرگ اهل فریاد و جدل نیست او می گوید :« پرداختن به ریشه ها ، کار ریش سفیدان و اهل دانش است » و براستی او یک شکافنده و اندیشمند است کسی که بدنبال خرد است و نه بلواهای سیاسی و ...

او به تاریخ گره خورده است و خود چه جالب می گوید :« آدمها میوه های درختانی هستند که ریشه ای از دیرینه دارند »
در طی سالهای گذشته کمترین گفتگو و صحبتی از او با رسانه ها دیده و یا شنیده ایم . شاید اصلا او به رسانه ها آنگونه که عده ایی برایش سینه چاک می دهند نمی نگرد و می گوید :« رسانه تنها می تواند پژواک ندای مردم باشد نه اینکه به مردم بگوید شما چه بگویید که خوشایند ما باشد »
پژواک مردم برای او بسیار مهمتر از آنچه وجود دارد می باشد .
و این همان آزادی است که ارد بزرگ از آن یادها کرده است . آنگاه که توده مردم به شکل های مختلف حرفهای خودشان را بزنند موجب گسترش و رشد آگاهی های یکدیگر در هر زمینه ایی می گردند . پس باید ندای مردم را شنید و مسیر را برای کاستن دردها و مشکلات فراهم نمود . برای این بزرگمرد ایرانی آرزوی طول عمر و سعادت بیشتر می کنیم .



منابع به ترتیبی که در متن بود :

* فرگرد آزادی - فرمان نخست
* فرگرد ریش سفید - فرمان هشتم
* فرگرد ریش سفید - فرمان ششم
* فرگرد آزادی - فرمان دوم
* فرگرد برآزندگان - فرمان سیزدهم
* فرگرد میهن - فرمان سیزدهم
* فرگرد میهن - فرمان دوازدهم
* فرگرد برآزندگان - قرمان هفدهم
* فرگرد میهن - فرمان نهم
* فرگرد آرمان - فرمان دهم
* فرگرد آرمان - فرمان شانزدهم
* فرگرد آرمان - فرمان هفدهم
* فرگرد آرمان - فرمان دوم
* فرگرد آرمان - فرمان ششم
* فرگرد سرآمدان - فرمان دوم
* فرگرد آرمان - فرمان هیجدهم
* فرگرد سرآمدان - فرمان نخست
* فرگرد سرآمدان - فرمان چهارم
* فرگرد ریشه ها - فرمان دوم
* فرگرد ریشه ها - فرمان پنجم
* فرگرد رسانه - فرمان دوم


مسعود اسپنتمان ( پژوهشگر و نویسنده ) که تا کنون دهها مقاله در مورد اندیشه های ارد بزرگ نوشته است در واکاوی فلسفه ارد بزرگ می نویسد :


اُرُد بزرگ میگوید: شاگردانی که بدون نوآوری! همواره سخن استاد خویش را تکرار میکنند، هیچگاه برای خود و استادشان فر و شکوهی به ارمغان نمی آورند. همیشه آنکس که با شما هم آوا میشود و سخن شما را بازگو میکند، نمیتواند هم اندیش شما نیز باشد. [از این رو] نقد و ارزیابی بی کینه، پاداشی است که ارزش آن را باید دانست.

در راه شناخت اندیشه های حقیقی اُرُد بزرگ، دانش هرمنوتیک به ما یادآوری میکند که بایسته نیست هر تفسیری بر نوشته ای همان را بازگو کند که نویسنده ی آن نوشته در اندیشه داشته است؛ زیرا نویسنده در نوشتن آنچه در اندیشه دارد تا اندازه ای توانایی دارد؛ و به همین شوند شدنی است که تفسیرگران یک نوشته گزارش های گوناگونی از آن نوشته بر جای بگذارند. این چندگانگی تفسیر، هرگز نمیتواند دشمنی تفسیرگران را با یکدیگر در پی داشته باشد؛ زیرا آنجا که سخن از دانش به میان می آید، پی ورزی جای خود را به آسان نگری و تاب آوردن یکدیگر میدهد.

اکنون برای کاستن از خطای اندیشه و نزدیکی به ژرفای اندیشه ی اُرُد ناچاریم که از دالان تو در توی گفتار او بگذریم تا به روشنایی برسیم؛ یا به گفته ی آسان تر بایسته است اُرُد را آنگونه که خود در گفتارش مینمایاند، باز شناسیم. برای شناخت اُرُد بزرگ بایسته است تا گفتار او را با چاشنی میهنی تفسیر کنیم. واقعیت از این قرار است که برای اُرُد بزرگ ، سخن گفتن از دیدمانهای گوناگون هستی و پژوهش درباره ی چندی و چونی پدیده ها آنگونه که فیلسوفان آن را خوش میدارند، در پایه ی نخست اهمیت جای نمیگیرد. او بیش از هر چیز به آن دسته از دیدمان ها علاقمند است که برای میهن او کاربُرد داشته باشند؛ اُرُد آن هنگام که گزاره ی “بازآفرینی سنت ریش سفیدی” را در اندیشه میپروراند از ریشخندها و برچسب هایی که در آن نوگرایان تیره پرست او را واپسگرا میخوانند نمیهراسد؛ زیرا او کاربُردها را بر نویی ها و کهنگیها برتری میدهد.

دیدمان اُرُد به هستی بر درکی شهودی استوار است، که نشانگر بینش اشراقی او به هستی است. اُرُد فیلسوف نیست(1)، و اندیشه هایش را به وارون فیلسوفان باختری، بر پایه ی استدلال های عقلی بنا نکرده است، زیرا اُرُد بر آن است تا بیش از عقل، قلبتان را نشانه بگیرد. به دیده ی او تنها چیزی پایدار خواهد ماند که ریشه ای سترگ در ژرفای هستی داشته باشد، و اُرُد راه شناخت هستی را گذشتن از گذرگاهی که از قلب آدمی آغازیده میداند.

اُرُد بزرگ میگوید: «”آنانکه پژوهش کرده اند تنها کمی به داشته های درونی خویش و رازهای کیهانی آشنا شده اند و این رویکرد نمی تواند دستاویزی برای کوچک شمردن دیگر کسان گردد چرا که بسیاری به این رازها پی می برند بی کوچکترین بررسی و پژوهشی، آنها با “کار” و همچنین “نگرش در نمایه های هستی” به بسیاری از ناگفته ها پی می برند”». از این گفته ی اُرُد به آسانی در می یابیم که برای شناخت واقعیت ها، اُرُد نخست بر “تجربه و کار” خویش تکیه میکند. او با “نگرش در نمایه های هستی”، و آمیزش آنها با تجربه های شخصی اش، به بازگویی پرداخته های خویش میپردازد. اُرُد بزرگ هرگز ایده آلیست نیست، او تنها به چاره یابی های کاربُردی مینگرد، از این رو اندیشه های او با تجربیات اش همانی دارد. او با تن و استخوان می اندیشد. شاید از این دید، همسانی دیگری میان اُرُد و نیچه بیابیم؛ چه بسا اُرُد همانند نیچه، از شاخه شاخه شدن دانش، ناخرسند میباشد، چنین هم هست. اُرُد خود در یکی از گفتارهای به یادماندنی اش به دانش امروز که فر و شکوه بسیار در پی داشته اما توانایی بخشیدن آرامش را به ما ندارد میتازد: ارد بزرگ میگوید: «دانش امروز فر بسیاری در پی داشته است، اما نیروی جاری سازی آرامش به روان ما را ندارد، امنیت را بزرگان خردمند به ما میبخشند». و این بزرگان خردمند آن پرچم داران دانش نوینِ سده ی 17 و 18 و یا راسیونالیستها و خردگرایان سده ی 19 نیستند. زیرا خرد در اندیشه ی اُرُد -که همسو با اندیشه های تا همیشه ی ایرانی است- گونه ای ژرفا اندیشی شهودی است و نه آنگونه که باختریان می اندیشند “توانایی پی گیری استدلال تا رسیدن به هدف”. اُرُد از خرده نگری بیزار است، زیرا از دید او نگرایی به خرده ریزهای دانشیک، پسرفت اندیشه را در پی می آورد. ارد می گوید : «وابستگی زیاد به دانستن اخبار و رویدادهای پرآکنده جهان ، پسرفت ما را به ارمغان می آورد. کسی که اندیشه اش بازیچه اخبار و رویدادهای گوناگون است هیچ گاه به آرمان و هدف زندگی خویش نمی رسد»

یکی دیگر از ویژگیهایی که اُرُد بزرگ را در میان اندیشمندان کنونی ایران ویژه میسازد، ساختارشکنی دلاورانه ی اوست. اُرُد همانگونه که “ج.پ.استرن” درباره ی نیچه نوشته است، همواره از خواستگاه های نو در راه اندیشه گام بر میدارد و در تلاش برای دستیابی به آگاهی بیکران است. در حالی که مارکس و فروید کمتر چیزی نوشته اند که نتیجه ی هوش و خرد آزاد باشد. اُرُد در اندیشه نیست تا گفتارش را ولو به زور چماق در مغزتان فرو کند، همچنین هیچکس به اندازه ی او بر “قیچی اندیشه(2)” نفرین نمیفرستد که دیدمان “کهکشان اندیشه” او گویای درستی این تفسیر است. او بر این باور است که راستی هر اندیشه خود را مینمایاند چرا که ناراستی ها خود رو به مرگند. «اُرُد بزرگ : اگر پنداری توان پیش بردن ما را نداشته باشد همان به که زودتر رهایش کنیم». او بر فرهمندی میبالد و از مصادره ی اندیشه به سود گروهی ویژه خواه دیوانسالاران و رسانه ها باشند، خواه ریش سفیدان بی اندیشه، گریزان است.

«ریش سفیدی، داراترین به اندیشه است»

«رسانه تنها میتواند پژواک ندای مردم باشد، نه اینکه به مردم بگوید، شما چه بگویید که خوشایند ما باشد»

«وقتی ناگهان رخداد مهمی از درون دیوانسالاری کشور به رسانه ها کشیده میشود، نکته ی بسیار مهمتری از دید همگان پنهان میگردد». او تفسیرهای گوناگون را بر میتابد، چرا که بر این باور است که میهن دوستی خواستی همگانی است که از سوی هیچ گروهی مصادره شدنی نیست؛

اما برای گِردآوری گفتارمان از آغاز تا کنون به بازگو کردن یکی دیگر از همانی های ابزار اندیشه ی اُرُد با نیچه فیلسوف آلمانی میپردازیم. نیچه با نوشتن کتاب “چنین گفت زرتشت” پایان دوران خردگرایی(3) و آغاز دوران اشراق نگری خویش را فراخوان داد و با این کار خرده نگران را بر آن داشت تا فرآورده های اندیشه ورانه ی او را در این دوران، میوه ی زوال خرد فیلسوفانه ی او بدانند. اُرُد نیز اندیشه هایی را ارزش مینهد که برآیندی با آسمان داشته باشند. برای اُرُد، اندیشیدن به صرف اندیشیدن البته که بد نیست، اما ارزش آنچنانی نیز ندارد. اندیشه های ارزشمند از دید اُرُد آنانند که توانایی برآزندگی میهن را داشته باشند. زیرا به دیده ی اُرُد بزرگ ، میهن آن والاترین چکیده ی هستی است که همه ی ویژگیهای جغرافیایی، انسانی، اجتماعی و فرهنگی در آن یگانه میشوند و خود را در نام او جلوه گر میسازند؛ این فرآیند در هیچ کجای گیتی به بوندگی ایران روی نداده است. کشوری که مرزهای فرهنگی اش با مرزهای جغرافیایی کهن او یگانه گشته است.

«خدا ما را نگاهبانی کند از اندیشه هایی که آدمیان تنها به نیروی عقل می اندیشند؛ آنکس که سُرودی جاودان میسُراید، از مغر استخوان می اندیشد (ویلیام.ب.ییتز)»

…………………………………

(1) در اندیشه ی ایرانیان از دیرباز “فیلسوفی”، پیشه ای نیک به شمار میرفته؛ پیشه ای که برای ورزندگانش نامی نیک بر جای گذاشته است. اما باید دانست، از روزی که فلسفه در باختر زمین پهنه گسترده، دسته بندی دانشها به ما این پروانه را نمیدهد که هستی فلسفه را به بیرون از آنچه در درون خود دارد فرافکنیم. به گفته ی دیگر فلسفه دانی، چارچوبی را تحمیل میکند که هرچه فراتر از این چارچوب است را خودی نمیداند. از این رو، نامیدن اُرُد به عنوان فیلسوف گونه ای خطای دید و لغزش اندیشه است. اُرُد بزرگ “حکیمی” برخوردار از حکمت و بینش است. سلاح او فلسفه نیست. حتا شایسته است بدانیم، فلسفیدن برای او در پایه ی نخست اهمیت نیز جای نمیگیرد. خویشکاری اُرُد بزرگ در آن است تا با به کار بردن حکمت خویش، برای آینده ی میهن خود، راهکاری شایسته بیاندیشد.

(2) منظور سانسور اندیشه های آزاد است.

(3) خردگرایی در باختر زمین با آنچه خردگرایی خاوری مینامیم و آمیزه ایست از اندیشه و اشراق رویکرد دوگانه دارد. عقل سرخ در اندیشه ی سهروردی نماد خردگرایی اشراقی است.





در مورد ارد بزرگ بیشتر بدانیم اینجا کلیک کنید .

منبع مطلب : سایت چهره های ماندگار

آخرین نوشته استاد فرزانه شیدا در کتاب یازده جلدی بعد سوم آرمان نامه

برای آنکه بزرگ شیروان را بشناسیم لاجرم باید ببینیم آنچه او باعث اش شده چه بوده و به کدام سو ما را می برد .
کتاب نفیس و پر ارزش یازده جلدی "بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ" به قلم توانای استاد بانو فرازنه شیدا گنجینه ایی ست که برای تاریخ و آینده باقی خواهد ماند .
استاد همدانی از سختی ها و مرارت های بانو شیدا برایم بسیار گفت و دانستم که استاد شیدا به قول جناب آقای همدانی جواهر شعر و ادب ایران زمین است . ایشان با دردهای عضلانی شدید در دست های خویش باز هم هزاران ساعت و صدهها روز از زندگی خویش را صرف نگارش این کتاب عظیم نموده است . برای این استاد فرزانه و فرهیخته کشورمان آرزوی بهروزی ، شادی و سعادت می کنیم .
از شما دعوت می کنم به نظرات استاد بانو فرزانه شیدا در مورد ارد بزرگ و همچنین درد دلها و سختی هایی که در هنگام نگارش این کتاب متحمل شده اند توجه فرمایید :

درطی بررسی وتفسیر فرگردهای آرمان نامه فیلسوف بزرگ وارزشمند ایرانی *ارد بزرگ همواره در این فکر بوده ام که اندیشه های ناب ومعنوی این بزرگمرد تاریخ که جهانی را بخود مشغول داشته است چقدر می تواند برای هر انسانی ارزشمند و در راه زندگی او سودمند باشد و همواره در جملات عمیق اندیشمند انه ی او دریافته ام که عمق نگاه او در ژرفای واقعیت زندگی بمانند این بوده که به مرکز اصلی و نقطه ی عطف زندگی و هستی رسیده باشی تا توان آنرا داشته باشی با چنین عمقی دنیا را نظاره کرده و تمامی نیازمندیهای زندگی را در هر مرحله و هر موقعیتی در این گذر عمر , معنا کنی و به تفسیری زیبا در جملاتی تبدیل کنی که هر یک همچون دّر درخشانی نور دهنده ی زندگی آدمی باشد نگاه و دیدگاه *ارد بزرگ سرشار از واقعیت های فردی / شخصیتی از دیدگاهی اجتماعی - فرهنگی با شناختی در حد اعلای انسان شناسی و مردم شناسی ست بگونه ای که ,بسیار تجربه ها می بایست سازنده چنین افکار پرمایه وبا ارزشی باشند که اندیشه های دیگر را نیز چون آینه ای صافی بخشیده و جلا دهنده ی روح انسانی باشد. چیزی که انسان نیازمند آن در طول راه سفر عمر خویش است و در درون « خویش» خود همواره در این باور زندگی میکند که امید و آرزو را می توان رنگی از حقیقت داد و بر اساس خواسته های زندگی خود گام برمی دارد و در راه سرنوشت انسان می بایست فانوس وچراغی از سخنان *ارد بزرگ ,این عالم بزرگ اندیشه را در سیاهی های دنیای ناشناخته ای که به شناخت آن نیازمندیم به همراه داشته باشد وحتی کلمه به کلمه ی آنرا به خاطر و دل بسپارد و هر کجا در جائی و منطقه ای از زندگی دچار سستی و نا امیدی شد به مرور دوباره ی افکار و ایده های ارد بزرگ بنشیند چرا که تمامی این جملات طلائی و این پندهای زّرین به «معرفت انسانی »در میدان خرد یک به یک , جنبه علمی و کاربردی ثابت شده ای را در علوم پایه زندگی داراست و بر این اساس می توان «*ارد بزرگ را اسطوره راه و اندیشه » نامید.

بزرگ فیلسوف عزیز و دوست داشتنی کشورمان که سربلندی ایران و تاریخ ما نیز خواهد بود , را در واقع به هزار نام زیبا می بایست نامید چرا که او « یاور بشریت » و «خداوندگار کلام » در معنویت خورشید مانند دنیا انسانی ست. دنیائی که با تمامی پیشرفتهای روزانه انسان را از « خویش ِ خود » جدا ساخته است و به دنیای دواّر تیک تاک ساعت بخشیده است , دنیا و زمینی که خالی از معنویت های انسانی نمی تواند جز توپ گرد آهنین و بی احساس و سردی باشد که در رنگ آبی در میان فضا بدور خود و خورشید می چرخد و آدمیان درون آن نیز , در زندگی بدور خود چرخان بوده و بسیارند که هنوز نمی دانند که زندگی اگرچه گاه دایره وار در موقعیتهائی از زندگی بسوی نقطه ی اولیه ی حرکت پرگار برمی گردد ,اما می توان این « در دایره زیستن » را چه در گردش ساعت باشد چه پرگاری , باز رنگ و لعابی از شادی گره زده و رنگین کمانی از عشق و محبت و دوستی از احساسات خوب و دل انگیز بر جای مانده در درون آدمیان را درهر ثانیه ی زندگی به آسمان هستی خود و دیگران بخشیده و دنیا را رنگین از عاطفه های انسانی کرد, عاطفه هائی که در نهاد ما وجود داشته و خواهد ماند و ما نیز در «خویش» گاه آنرا پرورش داده گاه بی صدا خفه کرده ایم و در نقشِ عروسکی ِانسانی ِمتحرکِ , « خویشتن خود »را به ساعت و زمان بخشیده و خود را محکوم به گردش بی حس وبی احساس آن کردیم وفقط تلاش «زنده بودن »را هدف بودن انسانی و پرعاطفه ای کردیم و هر روز ذره ای و بخشی از« وجود خویش» را در آن باختیم و از بین بردیم! بی آنکه بخاطر بیآوریم که نیامده ایم که فقط کار کنیم , بخوریم و بخوابیم بلکه آمده ایم تا« زندگی کنیم و حقیقتا به "معنای واقعی" زندگی کردن را زندگی کنیم» و زندگی را در تجربه های خوب و بد خود به اوج زیستنی برسانیم که می تواند بهترین دستآورد آدمی در زندگی او و دیگران باشد .*ارد بزرگ خویشِ انسانی را در تمامی بخش های هر فرگرد به وضوح ارج و شخصیت می بخشد و به انسان می آموزد که «وجود آدم» وجودی با ارزش معنویست که می تواند از اسارت نادانی و سستی خود را رهانیده و «خویش» را به پایگاه واقعی «انسانی» برساند جایگاهی که متعلق به اوست و از نخستین لحظه ی حضور دراین دنیا نیز , متعلق به « انسان» بوده است و دریافتن و درک آن , تنها به گروهی تعلق یافت که در « پی شناخت ِخویش» زندگی را از دایره دواّرِ «بودن» فراتر نگریسته و دیدگاهی چون دیدگاه *ارد بزرگ را در اندیشه پرورانده و تلاش داشته اند در«خود شناسی خویش» دنیا را نظاره گری درست باشند و همانگونه دنیا را بشناسند که لایق شناخت است و در دیدگاه خداوند نیز کمتر اراین نبوده است که انسان ,"خود خویش" دریابد و این را نیز دریابد که زمین و زمان و همچنین" شخصیت انسانی و دریافت و شناخت « خودِ خویش» "به نوعی وظیفه ی انسانی ما از زمان تولد بوده است ! و بارها شنیده و خوانده ایم که «خود شناسی خویش یعنی : خدا شناسی» ! شناخت خداوند یکتایی که سازنده و جان دهنده و خالق این عالم هستی بوده و هست . ولی آیا هرگز به این جمله به معنای عمیق معنوی وعرفانی آن فکر کرده اید؟ تفسیر این جمله در دیدگاه من کار سختی نیست و تنها نیازمند این است که واژه های این جمله را برای خود معنی کنیم که: ما چگونه می توانیم با شناخت« خویش» خداوندگار خود را بشناسیم خداوند خود فرموده است که : «ای انسان تو ذره ای از وجود منی », پس اگر « ذره ای» و فقط « ذره ای» توان این را داشته است که در طول بودن خود این همه در ساختار ریشه ایِ زمین و دریا و اقیانوس و کهکشان نقش داشته باشد آنگاه می توان دریافت قدرت و نیروی فکری انسان که تنها ذره ای از وجود خداوند است دارای« نیروی عظیمی »ست که از هر یک از ما نه در نقش رویائیِ ماجرا که در واقعیت زندگی , همچون جادوگریست که به هر چه می خواهد ,با بکار بردن سلولهای مغزی خود , بمانند همان عصای نقره ای جادوگری دست یابد و جادوی پرواز خود را نیز هواپیما و سفینه ای کرده است که براحتی هوا و فضا را طی می کند .فرش روان جادوئی انسان «اندیشه» های اوست که پروازی بر آسمان هستی داشته و توان آنرا در « من ِخویش » دیده است تا سازنده و فرمان دهنده ی زندگی خویش و حتی ترقی دهنده ورشد دهنده ی زندگی دیگر انسانها در طول تاریخ باشد و آنچه امروزه تمامی امکانات رفاهی را برای آدمی بوجود آورده است , از هیچ چیز نمی تواند سرچشمه بگیرد جز توانائی« عقل» انسانی ,که در برابر خداوند تنها"« ذره ای از این دانائی عقلی»" را داراست. با این تفاسیر , انسان در می بابد که وقتی که خود میتواند جادوگر واقعی و نه تخیلی زندگی خود و دیگران باشد آنگاه براستی خود خداوند چقدر عظمت بزرگی در عقل و اندیشه و قدرت و توانائی را داراست که این نیز , در خلق زمین و زمان و در اینهمه عظمت و وسعت و در ژرفای بزرگ وعمیق آن باز وجود بزرگ و قدرتمند خداوند آشکار میکند وبا این شکل چگونه انسان ,این جادوگر واقعی وقدرتمند زمین وعصر و زمان ,میتواند برخود شک داشته باشد و خود را هیچ بپندارد یا بخود اجازه دهد که ناامید ی را جایگزین تلاش وحرکت خود ساخته ودرگوشه عزلّت وغم وتنهائی برخود وزندگی وروزگاری افسوس بخورد که در هریک چه « خود خویش» چه « زندگی و روزگار»هر یک هزاران قدرتی نهفته است که کافیست انسان اراده کند و آنرا باز نموده و از آن به قدرت عقل خویش بهره گیرد و چرا که نه ؟!
چرا بهتر زندگی نکنیم ؟شادتر نباشیم ؟در رفاه نباشیم ؟این حق انسانی ماست! و کسی برای تو و برای بدست آوردن این حق تو کاری نخواهد کرد مگر اینکه خود اولین گام را برداشته برای خویش ارزش قائل شده و بهترین ها را برای خود بخواهی و در راهی که گام مینهی ارزش ها و باورهای ناب را با خویش همراهی کنی تا کسی قادر نباشد که در نیمه راه باعث دلسردی و نومیدی و یاس تو شده پشتکار و تلاش ترا در درون فکر و دل و اندیشه به سردی بکشاند مبادا از راه درست خویش , به بیهوده بازگردی بی آنکه بدانی انتها با تمامی سختی ها بسیار شیرین خواهد بود اگر آن کنی که میبایست انجام دهی و براه خویش همراه با تسلط برخود و بر پیرامون خود و با اعتقاد و باور بر اندیشه ی خود ادامه دهنده ی راه باشی و به مقصودی برسی که هدف از آمدن تو از پیش رسیدن به همان « مقصود» بوده و هست. درکتاب بعُد سوم آرمان نامه , من , با تلاش و امید و عشقی عمیق ,در طی تمامی فرگردها , با نظریات و عقاید فیلسوف و اندیشمند بزرگ ایرانی * ارد بزرگ تلاش نمودم از دیدگاه ایشان و همچنین با نگاه و توجه بر سخنان دیگر بزرگان ایران و جهان در تفسیری عادلانه « زندگی» را به گونه ای معنا کرده باشم که هدف * ارد بزرگ بوده است و چیزی را نیز از قلم نیانداخته باشم که ناگفته بماند و یا مبادا در نگفتن تمامی عقاید ایشان حق مطلب ادا نکرده باشم چرا که شخصا معتقد بودم که یک یک این جملات اندیشمندانه سرشاز از معانی و تعابیر و عمقی ست که می بایست با دقت به آن توجه کرد و همراه با علوم روز و شکل زندگی امروزی, به همراهی تجربیات خود , هریک از فرگردها را به تعریف و تفسیری نشستم تا شاید قادر باشم به همگان ارزش کتاب آرمان نامه و جایگاه برتر * ارد بزرگ را نشان دهم و در قلب جوان نیز اثر این گفتار را برای همیشه جاویدان کنم و از آنجا که ایده ال ها چاره راهها و عقاید یکی پس ازدیگری درفرگردها نماینده ی تجربیات عمیق ایشان بود که با تمامی علوم دنیا نیز در زمینه های مختلفی همپائی می کرد . نمونه هائی نیز از سخنان دیگر بزرگان را در مقام مقایسه از دید شما عزیزان نیزگذراندم تا در این امر موفق شده باشم که بگویم نظریات وعقاید * ارد بزرگ براستی ارزشمند وخواندنی وآموختنی ست تا روشن گردد که یک یک جملات عمیق و ارزشمند ایشان همپا وگاه بالاتر از آن است که بتوان قیمتی برآن نهاده و همگی سر تعظیم در مقابل ایشان میبایست فرود آوریم که اینگونه بی هیچ چشمداشتی زندگی را , معنای زندگی را و تجربیات ودانش خود را بی دریغ دراختیار جامعه ی ما و دیگر جوامع دنیا گذاشتند و در تعریف زندگی وآدمی دیدی وسیع ونظریات ایشان آنقدر با معنا و عمیق بود که خواندن ونوشتن از آن برای خود من آنقدر جالب و ارزشمند و دوست داشتنی بود که با لذتی وصف ناپذیر مینوشتم و مینوشتم و هیچ چیز مرا از پا نمی انداخت و خستگی ساعتها و ساعتهای متمادی کار با شروع فرگرد جدید برایم هیچ می شد و مجدد همان شوق را در دل حس می کردم و با لذتی عمیق و با تمام دل و تمامی روح و اندیشه ام به تفسیر آرمان نامه ی *ارد بزرگ پرداختم , چرا که بسیار نظریات ایشان را دوست داشته و برای راه زندگی آنرا خط به خط می پذیرم و در عین حال بسیار نیز متوجه ی این موضوع شدم که باورها وعقایدم نزدیکی و هماهنگی شدیدی با عقایدایشان دارد و همین مطلب مرا در نوشتن کتاب « بُعد سوم آرمان نامه » به شوق می کشید ,بطوری که با وجود تمامی مشکلاتی که طی نوشته شدن این کتاب از سر گذراندم ,هیچ چیزی موفق به این نشد, که لحظه ای مرا, سرد گرداند . هر چه که من نوشتم جز تفسیر و واکاوی افکار * ارد بزرگ نبود و تمامی حتی بررسی ها از روی علوم و دانش امروزی همراه با ترجمه هائی از کتب و نوشته های ارزشمند که برای ترجمه ی آن زمانی نیز بکار گرفته بودم وبرای جمع آوری یکی یک مسائل ساعات و زمان بیشماری را صرف کرده بودم و شبها ، اکثر شبها را نیزتا نیمه های شب و حتی تا صبحدم و گاهی بدون دو روز خوابیدن یا درست خوابیدن از سر می گذرانیدم که بنویسم و در گردآوری و تدوین و جاگذاری مطالبی که می بایست در دربین گفتار از آن ها نیز یاد می کردم دقت و توجه بسیاری را مبذول میداشتم که با اشکالات رایانه ام و قطع و وصل شدنها و پریدن های مداوم نوشته هایم و از دست رفتن ساعتها کار در یک چشم بهم زدن...تا موفق شوم هر مطلبی و ترجمه ای و درجای مناسب درمیان نوشته های خود و نظریات و اندیشه های *ارد بزرگ* جایگزین کنم تا کار موفقی را ارائه بدهم که , ارزش خواندن نیزداشته باشد و اینهمه تلاش و بیداری های شبانه و کم خوابیهای بسیار , باشور و شوق برای به پایان رساندن کتابی که دوستش داشتم نیاز به دلگرمی داشت و طبق معمول همیشه ی زندگیم , باز هم دریافتم که انسان در لحظات حساس تنها باید امید به خود داشته باشد و در راهی که می رود بخود تکیه کند نوشتن « بعُد سوم آرمان نامه » در واقع با صداقت دل و امید واقعی به تحریر در می آمد و هدفی عمیق درخود داشت تا در یاری اندیشه ها و آموزشی دوباره بر افکار فیلسوف بزرگ ایران *ارد بزرگ همراه با اندیشه های ارزشمند دیگر بزرگان جهان چه از منابع ارزشمندی که می بایست از آن آگاهی داشت در درون مایه ی آن جز به خیر نیست و جز از ره دوستی و دوست داشتن جامعه ام که با دل آرزومند این هستم که این کتاب واقعا بکار مردم جامعه بیاید و توان اینرا داشته باشد که در زندگی همه یاور خوشبختی وشادی و یا حتی جرقه ی امیدی درقلبی برای بهتر زندگی کردن باشد که چنین اندیشه ای از سر خیر بود و با باور اینکه هر انسانی لایق بهترین ها درزندگیست و همگان میبایست بگونه ای راه بهتر زیستن خویش را پیدا کنند و هرچه را که نوشتم نه تنها از خود که بسیار از اُردبزرگ و دیگر بزرگان جهان آموخته بودم که شهامت اینرا نیز داشته باشم تابنویسم و نویسنده کتابی در یازده جلد باشم ,همچنین آموخته هائی نیز , هم داشته ام که از تمامی منابعی بوده است که معتبر بود و در آن نیز , شکی جایز نبوده و نیست .

اما بهر شکل در طی فرگردهائی که یک به یک به انتشار در می آمد نگاه مردم سرزمینم را نیز دنبال میکردم و نظر ایشان را می پرسیدم یا حتی بدون پرسیدن اظهار نظر ایشان رامی شنیدم و متوجه می شدم که باز گوئی که تلاشی بیهوده ,سرگرفته شده برای کسانی که نمی خواهند بیآموزند وبه گفته ی* ارد بزرگ ,میاندیشیدیم که میفرمود: تلاش بر کسی که پند آموز نیست بیهوده است و در نهایت تاسف ,باز متوجه شدم که بسیاری که آنها که ادعای اینرا نیز داشته اند که فرگردها را دنبال میکنند ,حتی از محتوای آن بی خبرند و هر یک دوباره و صدبار هدر بی تفاوتی های عمیقی که بخود به زندگی وحتی چیزهائی که میخواندند دارند, حتی انقدر صادق نیستند که اگر نخوانده اند ,خاموش بمانند و با دادن نظریه بی پایه ای که حتی بر اساس خوانده شدن مطلب هم نیست به جواب گوئی یا اظهار نظر برنیآیند که مبادا ایشان را دست کم بگیرم یا اظهار دلگیری کنم که چرا نخوانده اند که با دانستن آن نیز بازچنین نمی کردم کما اینکه دریافتم که خوانده نشده برایم نظری داده می شود اما باز هیچ نگفتم چون این نوشته ها را برای آنان نوشته بودم اما برکسی اجباری نیست که کاری را انجام دهد که دوست ندارد و درعین حال نه آموختن بالاحبار ثمری داشته و خواهد داشت نه خواندنی که به میل و رضای دل نباشد. چرا که انسان تا خود نخواهد کسی نمیشود حال دنیا دنیا نوشته و علم را به رایگان نیز در اختیار ایشان بگذاریم باز ادعای خواندن شاید بکنند اما لااقل با فکرباینکه شایداین نوشته ها چیزی درخود داشته باشد که من نخوانده ام وقتی و زمانی حتی برای یک یا دو فرگرد هم نمیگذاشتند وازسوئی نیزکسی دیگر که معلوم نبود بر چه حسابی ایشان را استاد می خواندند وبا یکی دو نوشته جلب توجه کرده بود ودونفری لقب استادی را باو خطاب کرده ونام دائمی او باز در نزد همان کسانی شده بود که بدون خواندن کتابی برای انسان یا نظر میدهند یادست میزنندکه شاید سودی دارد و شاید میخواهند جای خود را بازکنند به تهدید میشنیدم که « من با دقت تمام همه ی نوشته های شما را دنبال خواهم کرد! » که این کلام بگونه ای نبود که به معنای علاقمندی او به کتاب باشد بلکه به حالت تهدیدی بود چون ایشان انتقاد کننده ی خوبی درجمع شناخته شده بودند و به باورشان نیز رفته بود که درکار خود همگان ایشان را قبول دارند وهدف نیز درجمله خطابی بمن در اصل این بودکه " حواست جمع باشد که من یه جائی بالاخره حالت را جا میاورم " خوب تشکر از اینهمه لطف بی شائیه ,اکنون بنده به آخر فرگرده ها وبه پایان کتاب رسیده ام لطف بفرمائید وحالم را جا بیآورید چراکه بر هرنکته ای دست بگذارید مطمئنا ,جواب و منبع آنرا دراختیار شما پیشاپیش گذاشته ام واگر چیزی نامفهوم وگنگ بود خوشحال میشوم بپرسید وحتی برآن تکیه کنید تا بدانم کدامین قسمت دارای نقصیا نقاط ضعفی ست تاآنرا نیز زیر سنگ هم باشد برای شما پیدا کنم تا آنچه را که می خواهید ارائه دهم لااقل درقلب خودم به آن ایمان دارم که تمامی زحماتم رابرای بهترین بودن این کتاب کشیده ام مسلم است که کسی بدون عیب و ایراد و کاملترین نیست و هیچ کتابی نیز نمیتواند از دید عموم جامعه ,جامع ترین وکامل ترین باشد که چنین چیزی نیز ممکن نیست و اگر کتاب جامعی هم باشد بی شک درخود نقاط ضعف و قوّتی را هم داراست واما من تلاش خود را براین داشته ام که تا آنجا که برایم مقدور بود این مهم را چون وظیفه ای انجام دهم که در نزد فیلسوف مورد علاقه ام* ارد بزرگ ادای دین کرده باشم ونظرات وگفتار واندیشه های ایشان را باصدق دل وعشقِ قلبی ودرونی به بهترین وجهی که ازمن ممکن بود وازمن برمی آمد وقادر بوده باشم دراین کتاب دراختیار علاقمندان این کتاب بگذارم به مردم علاقمندی ک لااقل پیش ازاین کتاب یا خود آرمان نامه را خوانده باشند یا دوکتاب از سخنان بزرگان را در زندگی خوانده و تمام کرده باشند , ولی شدیدا و قلبا متاسفم که اندک کسانی اینگونه با مسائل برخورد میکند و برای چیزی که نخوانده ونمی دانند بخود اجازه اظهار نظر نیز میدهند و یا حتی امر و نهی را با نویسنده شروع می کنند که اصلا وقتی انقدر برای کتابی ارزش قائل نشده اند که آنرا بخوانند یا آنقدر سرسری به آن نگاه کرده اند که بعداز 10 جلد هنوز نمیدانند که این کتاب ترجمه است یا نوشته های بر اساس فرمان های ارد بزرگ ، چگونه که بخود اجازه می دهند که ابراز نظر کنند . کار را به جایی رساندند که درزمینه چگونگی کار ، نوشتن و برنامه ریزی برای آن برنامه مب دهند که : شما اینجوری وآنجوری اگر وقت بگذاری ، برایت بهتر است و حتی اگر در مقام دلسوزی هم باشد هرکسی خود بهتراین را میداند که درکدامین زمان وچگونه کدامین زمانی برایش مناسب تراست وچه موقعی وزمانی را مناسب تر برای نوشتن خود میداند که درآنزمان وقت خویش را برای تمرکز فکر ونوشتنی دقیق را بکار برد تا که نوشته ی او فاقد دقت وتوجه کافی نباشد وخواننده ی کتاب را دچار سردرگمی نیز ,دردنبال کردن فرگردی و موضوعی وماجرائی نکند. یا باز بدون اینکه حتی خوانده باشد اول میگوید شما اول کتاب خودرا تمام کن آنوقت ,من همه را یکجا میخوانم ونظر میدهم واین شخص که حتی وقت نگذاشته است یک فرگرد را بخواند چه برسد یک جلد و ده جلد را حالا از راه رسیده و بیاید ونظری بااین شکل بدهد که من چگونه باید بنویسم ,کار کنم کی بخوابم ,کی بلند شوم تا نتیجه مثبتی از عملکرد خودداشته باشم و از کجا میداند نتیجه تا این زمان چه بوده است که نیاز به موقعیت ومکان بهتری داشته باشد ؟ بنظرمن تا جائی که دیده ام هرگز در هیچ کجای دنیا به هیچکسی اینگونه اظهار نظرهائی نمیکنند مگر اینکه خود دراینکار به شکلی نقشی داشته باشند یا درزمینه هائی به یاری همکاری هائی داشته ویا اشتراکی دراین کار داشته باشند وگرنه هیچ کجای عالم نخواهید دید که ناگهان کسی بیاید وبا گفتن ایجمله ی من که: امروز خیلی کار کرده ام وبسیارخسته شده ام ,بناگاه شروع کند باینکه جان من این که نشد, میدانی روش تو درست نیست بهتر است اینجوری باشی اونجوری نباشی ساعت کاریت را تغییر بده یا اصلا می شنوی ول کن و....ولی من نمیدانم دراین میان کی من اینرا به زبان آوردم که از کاری که میکنم ناراضی بوده ام یا بالاجبار بوده است یا آنرا دوست نداشته ام یاکسی مرا مجبور کرده است که اینکار راتمام کنم وحال اگر نکنم تفنگی برشقیقه ام میگذارند و تیری به مغرم خالی میشود, آری من بسیار کارکرده ام واحساس خستگی میکنم وحتی دستهایم نیز درد گرفته است اما بسیارازاینکه اینکاررا دراین بخش و آن بخش تمام کرده بودم شاد بودم ونیازی نبود کسی ازراه برسد و غرغری هم بکند و برود وخستگی کار را درمن جا بگذار و نه تنها کمکی بمن نکرده باشد بلکه با گرفتن وقت منی که میداند بشدنت خسته ام باز با سخنانی که شاید میشد لااقل وقت دیگری گفت بیشتر مرا خسته وبا ایرادگیری های نابجا ,حتی آزرده کرده است که چرا آخربه حرف دیگران تا به آخر گوش نمیکنید من نگفتم ازاین کتاب ونوشتن آن خسته شده ام چون ازکار ناراضی هستم نگفتم ناچارم اینکاررابکنم گفته ام که خسته ام یعنی الان برای من مناسب نیست که زمان را به گپ زدنی بگذرانم که درنهاتیت ختم شود به هزار و یک ایراد گرفتنی از مکن و نه حتی از کتاب وحال اینکه دراین میان نیز ازگوشه وکنار,البته اینرا هم می شنیدم که نویسندگان واستادان بیشماری بعُد سوم را شاهکاری ارزشمند وکتابی خوب وخواندنی میدانندولی من که واقعا با دل وجان , زحمت و وقت زیادی نیز برای آن مبذول داشته بودم ,نیاز به تائید بزرگان نداشتم که خود بزرگی بودند عالم دیده و نیازی هم به کتاب من نداشتند , من اگر متاسف و ناراحت میشدم واگر در بسیار مواردی از ادامه کار دلسرد میشدم بیشتراین حالتها تولید شده , از سوی اندکی افراد جاه طلب بود . هدف من دراین کتاب دقیقا ارتباط با مردم ساده سرزمینم بود و باز بعلت اینکه بزرگان واستادان و نویسندگان هریک خود , آنقدر در حد کمال دانش و دارای اندیشه ای باز هستند که نیاز نباشد تا برای ایشان, کتابی را بنویسم و نیز بدون شک و مسلما با اندیشمند ایرانی ما * ارد بزرگ فیلسوف عصر امروزِ ما ایرانیان که در ایران و خارج از کشور توجه همگان را بخود جلب کرده است بحد کافی آشنائی دارند و بر سخنان تمامی بزرگان جهان نیر آنقدر ارج می نهند که نیاز نباشد من بایشان با کتابم بگویم این مسیر درست است و تفسیر نظریات و سخنان ارزشمند فیلسوف کشورمان ارد بزرگ این است وآن را گفته اند وتفسیر کتاب این آرمان نامه این می شود و معنای فلان جمله در اصل اینگونه معناتئی میدهد و... چراکه خود این بزرگان ونویسندگان واستادان, درجایگاه خود بزرگانی با اندیشه های والا هستند که با دید منت واحترام به نظریات ایشان توجه داشته وعقیده ی هر یک از ایشان را نیز,با دیده ی احترام مینگرم ومیدانم که ایشان میدانند که سخنان هریک از بزرگان «گوهر ناب اندیشه های عمیق وآموختنی ست که میبایست آموخت ودردل وذهن حفظ نمود »و برای ایشان نیز تفاوتی نیست که چه کسی نویسنده وتفسیر کننده ی آن باشد چه فرزانه شیدا باشد چه هرکس دیگری! که هرکس نیز, درزمینه «اندیشه ها » حتی تک کلامی بنویسد که به نشروانتشار در آمده باشد, مسلما ایشان نیز در هر فرصتی که داشته باشند بجا و بموقع و مناسب با زمان خود بروی آن , توجه ودقت خویش را مبذول داشته و میدارندتا آنرا بخوانند حال درنام هرنویسنده ای که میخواهد باشدوزحمت اینرانیز بخود می دهند و زمان با ارزش خویش را نیز استفاده می کنند که اندیشه های فرد و افرادی دیگر در سراسر دنیا را نیز , هم بخوانند , چه با آن موافق باشند چه حتی مخالف ,چرا که مسلم است ,که اگر اینگونه نبود, خود یکی از بزرگان عالم و اندیشمند و استادی نبودند که ارزش و احترامی در جامعه داشته باشند و در جمع این بزرگان جائی نداشتند اگر ارزش آنرا نداشتند تا از زمره افرادی شناخته شوند که نام و مقامی برخود داشته باشند و ارزش خویش را نیز با دانش و عمل و سخن خود درجامعه ثابت نموده اند که لقبی را به دانش برخویش دارند القابی چون بزرگ و اندیشمند و استاد و...ودرواقع تفاوت بزرگان عالم با مردم عامی دنیا درهمین است که اندیشه ی باز ایشان مانع ازاین نخواهد شد که تمامی اندیشه های کوچک وبزرگ را دنبال کنند که توسط آن یا بردانش خویش افزوده یا بدنبال اندیشه ای تازه وناب درمیان آن باشند ,یا علاقمند به خواندن نوع تفکر انسانهای مختلف که معمولا علاقمندی اکثر بزرگان جهان است ویا نظری اندیشمندانه ت راباخواندن آن در فردائی همراه با آن کنندکه حال یا به مخالفت وموافقت با آن برخیزند چراکه همین ایشان هستند که سازندگان اندیشه های نوین برای جوامع هستندونظر موافق ومخالف ایشان نیز ارزش کاری را نشان خواهد داد ویا به اثباتی میرسد یا نمیرسد درست بمانند برگه امحتانی که یا نمره ی مناسب خود را میگیرد یا نمیگیرد ودرعین حال هم ایشان هستند که آنقدر دید وسیعی دارند که بدانند ازیک کودک نیز میتوانن چیزی یاد گرفت وبادیدن وخواندن وگوش دادن به فکر او حتی به اندیشه ای رسیده و برسندچرا که حداقل درپاکی اندیشه ی «کودک »همواره دردرون وبیرون دل و مغز خود, هر نظر و اندیشه ای هرچند کودکانه را عنوان بدارد لااقل صادقانه است وبسیار کشفیاتی ست که ازاندیشه کودک در تخیلی برخاسته است و کاشفین ومخترعین آنرا از شکل تخیل به واقعیت تبدیل کرده اند و آنچه ارائه داده اند , کاربردی برای همگان نیز داشته اند.ودراین میان در طی نوشتن این کتاب همواره ومداوم درتعجب و شگفتی از فکر مردم ازخود می پرسیدم براستی مردم بدنبال چه هستند؟ وچه چیزی را میخواهند ؟از کتابی بیاموزند برای چه کتابی میخوانند ؟درخواندن کتاب چه هدفی دارند ؟ آیا توقع دارند که بازکردن کتاب مثل «چراغ جادو »از داخل آ ن کسی بیرون بیاید و بلافاصله معجزه زندگی را برای ایشان انجام دهد یا نزدخوداینگونه نیت کرده و آرزو کنند که: این کتاب را باز میکنم و فقط باز میکنم و به آن نگاه می اندارم اما یا چراغ جادوی داخل کتاب وجادوگر میان آن , تو باید آرزویم را برآورده کنی !!! و البته که اینرا نیز میدانیم که:
نابرده رنج گنج میسر نمی شود و تا انسان ازآنچه می آموزد استفاده ای نبرد دیگر دانستن یا ندانستن آن یا خواندن یا نخواندن کتابی و علمی و حرفه ای هرگز , به پشیزی هم نمی ارزد و اینکه بدانیم کتاب آرمان نامه ای هست و کتاب بعُد سومی بر پایه ی آن نوشته شده است نیز هیچ علم و دانشی را درپی نخواهد داشت اگر خوانده نشود وهیچ اندیشه ای را به فکر نمی برد اگر ندانی محتوای آن چیست یا بخوانی وتنها به دید انتقاد بخوانی که نویسنده ای این کتاب یک « زن » است و کسی و چیزی را بدون حتی آگاهی از محتوی متنی وکتابی به سردی کشیدن وبی ملاحظه نظریه ای بی خردانه ابزار داشتن نیز براستی ,حق انصاف نیست که به نوعی شاید دشمنی ست . آنهم با اندیشه هائی که اگر ارزش آنرا نمی دانند یا از آن بی خبرند یا نخوانده اند یا اصلا علاقه ای شاید بدن نیز ندارند, لااقل با مخالفت و دادن اظهار نظری نیز صرفنظر کنند وحداقل شاید بهترآن است که سکوت کنند, آنهم بخصوص در زمانی که هر یک از فرگرد های * ارد بزرگ وهریک جمله ی اندیشمندانه و فیلسوفانه ایشان خود معنائی از زندگی را دارد وتمامیت معنائی که می شد و می شود با آن به خوشبختی رسید و با آرامش و راحتی خیال همراه امید به خود و به زندگی توسط آن به قدرت فکر و نیروی اندیشه وخرد در زندگانی پی برد به آن رسیده و زندگی آرام و خوبی درآرامش و اندیشه های والا داشت. و با اینوصف حتی درمیان هزاران مشکلی که می تواند در طول زندگی گریبان گیر آدمی شود ,خود را شاد و آرم احساس کرد که خردمند به هرچیزی خود را نمیبازد و براحتی نیز از زندگی ناامید نمیشود ونیاز دانائی وخردمندی نیز داشتن دانش آن است . من اما درطی گردآوری همه ی آنچه برای آرمان نامه کنار گذاشته بودم , مطالب متنوع علمی ,اشعار شاعران واشعار خودم که با دقت وحساسیت فراوان برای نوشتن ودرکنارهم گذاشتن هریک از آنها استفاده برده هریک را بکار می بردم وساعات بیشماری را هم که بدون حتی استراحت وبا صرفنظر کردن از خوردن حتی غذای روزانه ام گذشت این واقعا بسیار برایم جالب بود که یکی از راه میرسید وبعد از مدتها که تعداد زیادی ازفرگردها به نشر درامده بود میپرسید این کتاب را شما خودتان مینویسید ؟ مطالبش را از کجا میاورید دیگری که بارها بر فرگردی خوانده یا نخوانده هزار تشویق کرد ودستی زده بود بناگاه میگفت تابحال فکرمیکردم مطالبی که مینویسید همه ترجمه از منابع گوناگون است ! شخصی دیگر از راه رسیده گفت مطلبی وکتابی نباید اینهمه طولانی باشد شخصی دیگر بناگاه باین تکیه کرد که هرچقدرهم کتاب مهم ,بهتراست اول بفکر خودت باشی بعد کتاب و من اگر درجای تو بودم نوشتن از* ارد بزرگ ونظریات ایشان را, تابحال صدباره رها میکردم وبخودم وزندگیم میرسیدم و... تنها چیزی که دراین میان بیش ازهمه احساس کردم این بود که من یک «زن» بودم ! یک « زن » بودم که مینوشت و مشکل هم همین بود وبس! نه هیچ چیز دیگر!که همه بخود اجازه میدادند برایش تعیین وتکلیف کنند که چگونه کار کند چگونه فکر کند چگونه بنویسد چطور عملکردی را دنبال کند و....
حس واقعی اینرا که چون زنی نویسنده هستم با اینگونه برخوردها روبرو میشوم با تمام دلم احساس کردم که بر اساس آن امده و بگویند: به زندگیت برس کارهای زندگی وفرزندانت مهمتر هستند سلامتی خودت را دریاب , ‌یااین مطالب را ازکجا میاوری مگر درفکر تو چقدر مطلب میتواند وجود داشته باشد وتعجب دراینکه مگر مغزی میتواند اینهمه گفتنی را یکجا درخود جای دهد... همه وهمه این ها تاسف عمیق مرا برانگیخت تاسفی که برای آدمهای ناپخته جامعه ی خوداحساس کردم که دردیدگاه ایشان « زن» حرفی برای گفتن نداشت فکری برای فکر کردن ومغزی برای فهمیدن وشعوری برای درک واین شایددرمغز وفکر واندیشه ی بی خرد ایشان فقط به فقط از مغز مردانه ای برمیخواست! نه یک « زن» که حجم مغز او نیز کمیتی از حجم مغز ایشان نداشت وحتی شاید در دوران زندگی خود نسبت به هریک از همه ی این مدعیان ,تجربیاتی بیشتری داشت که برحسب گذر روزگار بدست آورده بود وایشان هیچگاه نمی توانستند یکی ازآنها را در زندگی تجربه کرده بر خود وافکار خویش این همه از مشکلات وسفرهای روزگار بیافزایند وروزانه با هزار ویک مردمی مواجه باشند که اگر از هر اقلیم و نژاد و دین و آئینی بودند لااقل به بیهوده سخن نمی گفتند و بکار دیگری نیز بی جهت کار نداشتند و به درون کار دیگران هم برای اظهار نظرهای بی مورد سرک نمی گشیدند و تفاوتی هم بین زن ومرد قائل نمی شدند و خود نیز امروزه وهنوز دربرابر تمامی مشکلاتی که از سر گذرانده ام با آنچه در پیرامون خود در زندگی درمیان انسانها دیده ام کمتر کسی را می بینم که بتواند با همه ی آنچه در روزگار تجربیات تلخ وشیرین من شد باز همچنان خودرا باتمامی شرایط قوی احساس کند وامیدواربا یک اعتماد بنفس کامل که من میدانم چه می کنم و از اینروست که اینکار را می کنم! اما این شخص هر که هست همینقدر که یک « زن» است حتما یکجای کار باید بلگند! حتما دراین کتاب نقصی هم هست یا زیادی احساساتی ست یا زیادی خودنما یا.....ای وای که اکنون نیز که کسی پیدا شده بود که آنرا در اختیار ایشان بگذارند حیف که « زن » بود و از دیدگاه « زن» نگاه میگرد که همان « زن» وجود و حضور و تربیت یک یک مردم عالم را در تمامی نسل ها بر عهده دارد و مرد اکثرا احساس فرمانروائی می کند! بی آنکه نصف تسلط ومقاومت « زن» را درخانه با فرزندان و با زندگی داشته باشد و اگر مهر و بخشش و گذشت و تفاهم همین « زن» در زندگی یاور و همراه وهمدل و همراه ایشان نیز نبود به هزارباره سقوط مردان را دیده ایم و این را نیز دیده ایم که مردان در ادامه زندگی در مشکلات روزمره , بیشتر خودرا می بازند و مایوس می شوند ولی همینقدر که «زنی» باسواد و بیسواد او را درخانه قبول داشته باشد و بر قدرت و فکر و اندیشه ی او ایمان داشته باشد بوده است که از این مرد کسی را ساخته و میسازد که درتصور خود نیز به باور نداشت که چنین و چنان قدرتی را برای اداره ی زندگی خود وهمسر و فرزندان خود داشته باشد و شاید حتی چنین مدیریتی را که امروز داشته است هرگز نداشت اگر که همسری حامی و پشت و یاور و همراه او نبود و دیده ایم و تاریخ نیز بارها ثابت کرده است که در پشت بزرگترین مردان دنیا همواره , زنی موفق ایستاده بود و ایستاده است و من جز تاسف بر این اندیشه اینگونه باوری بر مقام زن هیچ نمی توانم بگویم که لایق باشدبر اینگونه اندیشه هائی سراسر گرفته شده از جهل و نادانی که متاسفانه بعنوان یک انسان هم هنوز ارزش و مقام همین یک کلمه را نمی دانیم که «آدم و انسان»چه زن باشد چه مرد آدم است وتفاوتی میان این دو در مغز نیست وهزاران مطلبی را می توانم نمونه بیاورم که در بسیاری چیزها نیز شاید کم وکاستی های هر دو باهم درقانون هستی بر ترازوی بودن همواره ایشان را باهم برابر میکند و با هم به تکامل می رساند و فراموش نکنیم درنگاه خدا بین بنده ی زن و مرد او در آفرینش هیچ تفاوتی بر «انسانیت »هریک از ایشان قائل نگشته است که بخود اجازه بدهیم که ما تعیین کننده نقش خدا باشیم که کدامین برتر است و در واقع حق براین است که هرکه « انسان واقعی» باشد , برتر است مرد و زن بودن ایشان در دنیا و آخرت و نزد خداوند نیز تفاوتی نمی کند که به نسبت اعمال جواب آن پس خواهیم گرفت نه به نسبت جنیست!.

حاتم طایی را گفتند: از تو بزرگ همت تر در جهان دیده ای یا شنیده ای ؟
گفت : بلی ، روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را ، پس به گوشه
صحرا به حاجتی برون رفته بودم ، خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده .
گفتمش : به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده اند ؟
گفت: هر که نان از عمل خویش خورد
منت حاتم طائى نبرد

وسرانجام در پایان کتاب« بُعد سوم آرمان نامه ی اُرد بزرگ» شامل یکصد و سیزده فرگرد و هفتصد و چهل و پنج فرمان از ارد بزرگ که کلام درکلام آن را با افتخاری در دل به شادی وهمراه با عشق به پایان بردم امید حق سخن را دراین کتاب ادعا کرده باشم ومورد استفاده ی علاقمندان نیز قرارگیرد
و این کتاب را با صمیمیت واحترام تقدیم میکنم به: دوست و استاد ارجمندم که درتمامی این راه زحمات بسیاری را همراه وهمپای من متحمل شده و زحمات شبانه روزی تدوین , گردآوری , تنظیم , ویرایش , طراحی جلد را با دوستی و محبت و همراهی و همکاری دلگرم کننده ای برعهده داشته اند و همچنین در پشتکار من و تشویق من در این راه نیز بسیار صمیمانه همراه و همگام با من بودند
لذا این کتاب "تقدیمی من": « فرزانه شیدا» : به جناب استاد«" آقای امیرهمدانی"»و به پاس زحمات بی دریغ و همراهی ایشان در رسیدن به انتهای این کتاب همواره و تا همیشه از ایشان کمال تشکر را دارم
همراه با تقدیم صمیمانه ترین احترام , خاطر نشان خواهم کرد که یاری این دوست وهمراه واستاد ارجمندم را هرگز از خاطر نخواهم برد .
نویسنده : فرزانه شیدا
اسلو ، نروژ - 1388


Orod Bozorg / Farzaneh Sheida

هدیه سایت بزرگ شیروان و تبریک شاد باش ما به هموطنان و همشهریان عزیزمان





هدیه سایت بزرگ شیروان کتاب میهن نامه ی ارد بزرگ نوشته جناب آقای مسعود اسپنتمان می باشد .
در این کتاب در طی چهل مقاله مسعود اسپنتمان آرا و افکار ارد بزرگ را شکافته و سعی در تحلیل درست مظامین فکری بزرگ شیروان را دارد .


http://razdar.files.wordpress.com/2010/03/mihan-namehe-orod-bozorg-11.jpg

کتاب میهن نامه ی ارد بزرگ نوشته مسعود اسپنتمان

با کلیک راست بر روی این لینک و کلیک بر روی گزینه " Save Link as file " کتاب را ذخیره کنید

شمار برگها : 114 برگ
شمار بخشهای کتاب : 40 بخش
فرمت کتاب PDF پی دی اف
حجم کتاب 873 کیلو بایت


همچنین بازدید کنندگان محترم تصاویر کلیشه شده ارد بزرگ را برای چاپ بر روی تی شرت و وسایل شخصی خود می خواستند که تقدیم می گردد . از آدرس های زیر تصاویر را برداشت کنید :

کلیشه سیاه و سفید در ابعاد : 960 × 681 اینجا کلیک کنید
کلیشه سیاه و سفید در ابعاد : 500 × 355 اینجا کلیک کنید
کلیشه سیاه و سفید در ابعاد : 300 × 213 اینجا کلیک کنید
کلیشه سیاه و سفید در ابعاد : 150 × 107 اینجا کلیک کنید


سال هزار و سیصد و هشت و هشتاد با همه کش و قوس هایش به پایان رسید
بزرگترین درسی که از این سال گرفتیم آن بود که باید برای شهرمان بیش از اینها تلاش کنیم و باید به آرمانهایمان باور داشته باشیم
پیشنهاد یکی از دوستان را هم اکنون خواندم مبنی بر نام گذاری سال جدید
سال قبل را سایت مردمی شیران شیروان با هدیه ایی از تصاویر مشاهیر شهرمان بی هیچ سخنی سال مشاهیر شهرمان دانست
پیشنهاد دوست خوبمان آقای محمد زاده در نام گذاری این سال به نام فخر شهر باستانی ما " ارد بزرگ " را به همه شما مردم دلسوز و خردمند شهرمان تبریک عرض می کنیم .

سال ارد بزرگ یعنی سال ارج نهادن به مقام دانش و خرد است به معنای ارج نهادن به اخلاق و هویت است . به معنای اقتدار و عظمت شیروان عزیزمان در سطح استان و کشور عزیزتر از جانمان است .


بار دیگر سال نوی خورشیدی را به همه هم میهنان و همشهریان عزیزم و دوستداران ارد بزرگ تبریک می گویم .


نمادها ، عامل اصلی توسعه شهری از سایت های شهرداری اصفهان و ارومیه




مقاله "نمادها ، عامل اصلی توسعه شهری" نوشته دکتر کریم سمنانی قبلا در سایت های شیران شیروان و شیروان شهر ارد بزرگ و شیرکوه و افق شیروان منتشر شده است اما در هنگام گشت و گذار در نت ، اینبار ماخذهای دیگر این مطلب را دیدم که برایم پرسش های بسیاری در پی داشت اول ماخذ ها و مطلب را با هم بخوانیم :

این مقاله را از سایت خبرگزاری شهرداری اصفهان (ايمنا) و سایت شهرداری ارومیه به آدرس زیر برداشت نموده ام :


http://www.urmia.ir

نمادها ، عامل اصلی توسعه شهری

تمام شهر های دنیا برای آنکه نام خود را بر سر زبانها بیندازند و به این شکل کسب درآمد و گردشگر کنند برای خود نماد سازی می کنند
. برخی بر روی بک اثر تاریخی مانور می دهند و برخی دیگر مشاهیر و نام آوران خود را به جهانیان معرفی می کنند بعضی از شهرها هم طبیعت و حیاط وحش خود را مطرح می کنند .
جامعه شناسان معتقدند شهرهایی که دارای نماد بخصوصی نیستند قابلیت رشد نداشته و به این شکل بافت آنها قدیمی و فرسوده می گردد .
شهرهای کوچکی را می بینیم که به خاطر نمادهای مشهور خود به سرعت رشد و توسعه می یابند و گاهی شهرهای بزرگی را شاهدیم که با از دست دادن جاذبه های عمدتا اقتصادی خویش رشد منفی را در تمام بخش های خود دارند .
نماد سازی در شهرها به ارتقای شاخص های کلان توسعه منجر می گردد . متاسفانه بسیاری از مدیران شهرهای کوچک و بزرگ کشور ما ، تمام توان خود را صرف امور جاری و روزمره نواحی در اختیار خود نموده و به این شکل فرصت های بسیار ارزشمندی را از دست می دهند .
در این مجموعه سعی شده است با ذکر نمونه هایی از شهرهای ایران و جهان نگاهی تازه به دست اندر کاران امور شهری داده شود تا شاهد توجه بیشتر به پتانسیل های بومی مناطق مختلف باشیم .
و اما نمونه ها :
شهر سن پترزبورگ روسیه با موزه های خود و شهر وین به دفاتر سازمانهای جهانی ، شهر سیدنی به نیکول کیدمن و پاریس به برج ایفل شناخته می شوند
شهر لس آنجلس در آمریکا و بمبی در هند به مجموعه های سینمایی هالیوود و بالیود و شهر کن در جنوب فرانسه به جشنواره بین‌المللی فیلم کن شناخته می شوند .
شهر تبریز به مقبره الشعرای تبریز و اصفهان به سی و سه پل ، شیراز به حافظیه و مشهد به حرم رضوی شناخته می شوند .
شهر لندن به کاخ بوکینگهام ، شهر کراچی به بندرش و آنتالیا به مراکز تفریحی ، بندر عباس را به منطقه اول نیروی دریایی و گنبد به مسابقات اسب دوانی ، یزد به آتشکده های خود و رامسر را به هتل رامسر می شناسیم .
شهر پیزا را با برج پیزا و ژوهانسبورگ را به تراش الماس ، شهر نطنز را به تاسیسات اتمی و کرج را به سد تاریخی اش ، آبادان را به پالایشگاه نفت و لاهیجان را به کارخانجات و مزارع چای می شناسیم .
شهر کاشان را به سهراب و شهر همدان را به باباطاهر ، توس را به فردوسی و رشت را به میرزا کوچک خان جنگلی ، شیروان را به ارد بزرگ و نیشابور را به خیام ، اردبیل را به علی دایی و کاشمر را به مدرس ، و شهر کلات را نادرشاه افشار ، ، تفرش را به دکتر حسابی و زابل را به رستم ، می شناسیم .
اگر خوب دقت کنیم متوجه می شویم اکثر شهرهایی که نتوانسته اند معیار و شاخصه خاصی برای خود مطرح کنند به همان نسبت از توسعه یافتگی کمتری برخوردارند . شاید به همین خاطر است که تهران به پایتختی خود هم نبالید و برج آزادی را ساخت و به آن هم اعتنا نکرد و برج میلاد را ساخت ! و امروز هر رییس جمهوری وارد تهران می شود قبل از آنکه وارد کاخ سعد آباد برای مذاکره شود سری هم به برج میلاد می زند .
خلاصه کلام آنکه تهرانی ها به این شکل موفق می شوند چندین برابر دیگر شهر ها از منابع ملی بهره بگیرند .
نتیجه :
مدیران شهرهایی که نامی از آن ها شنیده نمی شود باید به یکی از طرق زیر عمل نمایند :
1- تحقیقی جامع در مورد پتانسیل های خود بمایند
2- نماد بخصوصی را به کار گیرند که حدالامکان منحصر به فرد و دائمی باشد ( نکته : شاخص های اقتصادی و صنعتی عمر کوتاهی دارند )
3- پس از شناسای نماد شهر خود ، به شکل های مختلف در سطوح ملی و جهانی نسبت به آن اطلاع رسانی نمایند ( جشنوارها و فستیوالهای شاد در پیرامون این نماد خود کمک بزرگی به شناساندن شهر آنها خواهد کرد ) .



چنانچه دیدید این مطلب از سایت کلان شهر اصفهان و شهر بزرگ ارومیه برداشت شده است حال این پرسش مطرح می شود که :

تا به امروز در شهر شیروان چه اقدامی در این مورد صورت پذیرفته است ؟!!!


خواست های مدنی کاربران شیروان / بخش نخست



خواست های مدنی کاربران شیروان / بخش نخست

تلاش کاربران شیروان برای سربلندی نام پایتخت پارتهای ایران


در روزهای پایانی سال 1388 هستیم .
گزارش کلی از آنچه کاربران شیروانی در جهان مجازی طی نمودند را تقدیم می دارم .


1- آغاز سال 1388 همراه با نام مشاهیر ما بود سایت شیران شیروان که قدیمی ترین وب سایت شیروانیها هست با مطلبی (هدیه وبلاگ شیران شیروان به شما - معرفی برخی شخصیت های معاصر معروف شیروان ) برای ما شیروانیها مسیر اصلی این سال را تعیین نمودند .


2- در 26 اردیبهشت در مطلبی ( در پاسخ به اطلاعیه شهرداری شیروان در مورد پیشرفت شهرمان ) شیران شیروان آغاز علنی خواسته های ما شیروانیها را مطرح نمودند و اولین گزینه پیشنهاد ات این مطلب یود : نام گذاری خیابان ها جدید با مشاهیر شهرمان شیروان(نظیر اردبزرگ-منوچهر لطیف-سعید توکلیان-هیوا مسیح-علی بابا رستمی و..)


3- از پست 97 شیران شیروان شاهد راهکارهای اجرایی این امر هستیم نخستین همراه شیران شیروان خانم "حمیرا ستارزاده" است او در پایان پست نود و هفت شیران شیروان می نویسد : انتخاب نام بزرگان شیروان برای معابر اصلی شهر ، تکریم علم و زحماتیست که آنها کشیده اند و موجب تشویق نسل جوان شهرمان می گردد . امروزه بعضی از شهر ها سعی می کنند نام این بزرگان را به عنوان چهره سرشناس شهر خود معرفی کنند . اگر این امر محقق گردد مسئول مستقیم آن مدیران امروزی شهر خودمان هستند .


4- حمیرا ستارزاده در آغاز خرداد ماه برای پیگیری مسیر شیران شیروان وب سایت شیروان زیبا را در سرور بلاگفا ایجاد می کند اما این وبلاگ بی هیچ دلیلی توسط مدیریت بلاگفا پاک می شود او در این مورد برای شیران شیروان می نویسد :

نویسنده: حمیرا ستارزاده
شنبه 9 خرداد1388 ساعت: 23:5
مدیریت نالایق بلاگفا همه زحماتم را بی هیچ دلیلی پاک کرد

نویسنده: حمیرا ستارزاده
یکشنبه 10 خرداد1388 ساعت: 0:50
سلام مدیر خوب شیران شیروان و همشهری گرامیم آدرس جدید سایت شیروان زیبا : http://beautiful-shirvan.blogspot.com می باشد ... بزودی سعی می کنم پایگاهی در شان نام شیروان در آدرس جدید ایجاد کنم اگر به خاطر شما و همشهریان دیگر نبود هیچ وقت وارد سرور بلاگفا نمی شدم

5- خانم ستازاده وب سایت جدیدی با عنوان شیروان شهر ارد بزرگ و شیرکوه ایجاد نمود و در همان ابتدا چنین نگاشت :

شهر من شهر زیبا شیروان من تو را دوست دارم و از هم اکنون در این آدرس جدید برای تو خواهم سرود یاد شیرمردان و زنانت در طول تاریخ ایران زمین کمرنگ نخواهد شد تا فرزندانت زنده و بیدارند... زنده باد ایران زنده باد سرزمین شیران (((( شیروان ))))


6- اولین نقد خانم ستارزاده بر سایت شهرداری شیروان است و نکته بسیار مهمی که از دید مسئولین شهر شیروان در این سایت غافل مانده بود خانم ستارزاده نوشت :
با کمال تعجب در سایت شهرداری شیروان بخش تصویر ماهواره ایی از شهر شیروان دیدم نقشه ناحیه کوچکی در استان سیستان و بلوچستان در نزدیکی سورن ، سرباز و شرق سراوان ! که به نام شیروان است دیده می شود .

دو راهکار برای سایت شهرداری شیروان در آن نقد نیز بود :

دو موردی که برای بهبود وضعیت سایت شهرمان پیشنهاد می گردد : 1- تمامی آثار باستانی که از آنها در سایت شهرداری یاد شده تنها محتواست و بی تصویر است . که باید تصاویری از آثار و ابنیه تاریخی در کنارشان قرار گیرد . 2- زندگی نامه مشاهیر و بزرگان شیروان نظیر شیخ رشیدالدین ، ارد بزرگ ، سعدالدین تفتازانی ، محمد بابا توکل گلیانی ، منوچهر لطیف را در بخشی با عنوان مشاهیر شیروان به سایت افزوده شود .
که البته هم اکنون که در پایان سال 1388 هستیم به جز مورد نقشه شیروان در سایت شهرداری شیروان ، بقیه موارد در طی این ده ماه هیچگاه ترتیب اثر داده نشد .


7- انتقاد خانم ستارزاده مورد اعتراض هم قرار گرفت !
mahdi گفت...

با سلام :
همشهری گرامی اگر می خواهید نظرات شما درمورد شهرتان (وب سایت شهرداری )توسط شهرداری بررسی شود شایسته است آنرادر سایت شهرداری منعکس می کردید (در قالب نظر )
باتشکر


8- سایت شیران شیران بحث کارشناسی را مطرح نمود به قلم دکتر کریم سمنانی ( مدیر لابی ایران سوئد ) با عنوان نمادها ، عامل اصلی توسعه شهری . بخشی از آن مطلب :
تمام شهر های دنیا برای آنکه نام خود را بر سر زبانها بیندازند و به این شکل کسب درآمد و گردشگر کنند برای خود نماد سازی می کنند . برخی بر روی بک اثر تاریخی مانور می دهند و برخی دیگر مشاهیر و نام آوران خود را به جهانیان معرفی می کنند بعضی از شهرها هم طبیعت و حیاط وحش خود را مطرح می کنند . جامعه شناسان معتقدند شهرهایی که دارای نماد بخصوصی نیستند قابلیت رشد نداشته و به این شکل بافت آنها قدیمی و فرسوده می گردد ...
....و اما نمونه ها : شهر سن پترزبورگ روسیه با موزه های خود و شهر وین به دفاتر سازمانهای جهانی ، شهر سیدنی به نیکول کیدمن و پاریس به برج ایفل شناخته می شوند

شهر لس آنجلس در آمریکا و بمبی در هند به مجموعه های سینمایی هالیوود و بالیود و شهر کن در جنوب فرانسه به جشنواره بین‌المللی فیلم کن شناخته می شوند .

شهر تبریز به مقبره الشعرای تبریز و اصفهان به سی و سه پل ، شیراز به حافظیه و مشهد به حرم رضوی شناخته می شوند .

شهر لندن به کاخ بوکینگهام ، شهر کراچی به بندرش و آنتالیا به مراکز تفریحی ، بندر عباس را به منطقه اول نیروی دریایی و گنبد به مسابقات اسب دوانی ، یزد به آتشکده های خود و رامسر را به هتل رامسر می شناسیم .

شهر پیزا را با برج پیزا و ژوهانسبورگ را به تراش الماس ، شهر نطنز را به تاسیسات اتمی و کرج را به سد تاریخی اش ، آبادان را به پالایشگاه نفت و لاهیجان را به کارخانجات و مزارع چای می شناسیم .

شهر کاشان را به سهراب و شهر همدان را به باباطاهر ، توس را به فردوسی و رشت را به میرزا کوچک خان جنگلی ، شیروان را به ارد بزرگ و نیشابور را به خیام ، اردبیل را به علی دایی و کاشمر را به مدرس ، شهر سوادکوه را به رضا شاه و شهر کلات را نادرشاه افشار ، رفسنجان را به هاشمی رفسنجانی و اردکان را به خاتمی ، تفرش را به دکتر حسابی و زابل را به رستم ، کرمانشاه را به شهرام ناظری و بوشهر را به رییس علی دلواری می شناسیم .


9- برای اینکه شاهد روند معصومانه و آگاهانه سایت خانم ستار زاده باشیم می توانیم به پست های ایشان اشاره کنیم :

در تمام مطالب بالا شما نشانه ایی از سوء نظر و کوچکترین خطایی نمی بینید و صد البته در تمام مطالب آینده این خانم با شخصیت شهرمان ... این را متذکر شدم تا وقتی به اهانت های برخی از اعضای شورای شهر و هم فکرانشان رسیدید پی به اصل جریان برده باشید .


10 - نخستین نظر من در زیر مطلب سایت شهرداری شیروان نیازمند بازبینی است در سایت شیران شیروان نوشته شد .
نویسنده: سمانه رحمتی
یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 13:26
فکر می کردم کسی کار آقایان شهرداری را رصد نمی کند کار شما بسیار در خور تحسین است الان رفتم و وب سایت شهرداری را چک کردم دیدم هیچ یک از نواقصی که شما بر شمرده اید برطرف نشده است . واقعا آفرین بر این شهردار و و این شورای شهر و این همه کارمند . اینها پس چکار می کنند ؟ !


ادامه دارد


.