جملات زیبای ارد بزرگ در پنج کتاب جدید

امروز رفتم کتاب فروشی
بدنبال جملات ارزشمند " ارد بزرگ" در کتابهای جدید
با اولین نگاه متوجه چهار کتاب شدم .
باز هم به بازار نشر خواهم رفت و موارد جدیدی را به شما عاشقان ارد بزرگ معرفی خواهم نمود .
و اما این پنج کتاب :


http://aks98.com/images/2fvbdv473wh50undl5l.jpg

365 جمله طلایی
عباس غلامی (به اهتمام)

قیمت پشت جلد: 9000 ریال
مشخصات کتاب
  • تعداد صفحه: 152
  • نشر: کتابیار (15 اسفند، 1388)
  • شابک: 978-600-90853-3-0
  • قطع کتاب: جیبی
  • وزن: 450 گرم
http://www.adinebook.com/gp/product/6009085330/ref=sr_1_1000_1/685-3831478-5809250


http://aks98.com/images/babge8jrhq9rbgh0xfdl.jpg

SMS فلسفی و عارفانه، مناسبتی، عاشقانه: سرکاری، خنده دار
بنیامین اقبالی

قیمت پشت جلد: 15000 ریال
مشخصات کتاب
  • تعداد صفحه: 160
  • نشر: مروج (08 آذر، 1388)
  • شابک: 964-8801-21-5
  • قطع کتاب: جیبی
  • وزن: 450 گرم
http://www.adinebook.com/gp/product/9648801217/685-3831478-5809250


http://aks98.com/images/byil088055lplp5uabnq.jpg

معجزه کلمات کوتاه عاشقانه: SMS و سخنان بزرگان
فرزانه شیشه چی

قیمت پشت جلد: 22000 ریال
  • تعداد صفحه: 168
  • نشر: راهیان سبز (12 اردیبهشت، 1388)
  • شابک: 978-600-5288-06-3
  • قطع کتاب: جیبی
  • وزن: 500 گرم
http://www.adinebook.com/gp/product/6005288063/685-3831478-5809250


http://aks98.com/images/wzmbdtep7qeqgv460wa.jpg

پیامک های راز
علیرضا فیروزی

قیمت پشت جلد: 12000 ریال
مشخصات کتاب
  • تعداد صفحه: 96
  • نشر: امید مهر (1388)
  • شابک: 978-600-5043-50-1
  • قطع کتاب: خشتی
  • وزن: 350 گرم
http://www.adinebook.com/gp/product/6005043501/685-3831478-5809250


http://dl.foxworld.ir/foxworld/img/SMS%20arefane%20for%20mobile%20ebook%20_www.foxworld.ir_.png
پیامک های عارفانه
علیرضا فیروزی

قیمت پشت جلد: 12000 ریال
مشخصات کتاب
  • تعداد صفحه: 96
  • نشر: امید مهر (08 اسفند، 1388)
  • شابک: 978-600-5043-16-7
  • قطع کتاب: جیبی
  • وزن: 300 گرم
http://www.adinebook.com/gp/product/B000036H2Z/ref=sr_1_1000_1/813-7609800-1944416

کتاب جملاتی ارزشمند از بزرگان جهان

در کتاب زیر جملات بسیاری از بزرگ شهرمان شیروان (ارد بزرگ) وجود دارد که برای دانلود تقدیم می گردد :

جملاتی  ارزشمند از بزرگان جهان


برگرفته از : http://ebook.veyq.ir/book/

کتاب پیامک های عارفانه

در کتاب های بسیاری از ارد بزرگ (بزرگ شیروان) یاد شده است . امروز اتفاقی کتاب زیر را دیدم که تقدیمتان می کنم . از همه دوستداران ارد بزرگ می خواهم در هر کتابی نام ارد بزرگ را دیدند اعلام کنند تا آن کتاب را به دیگر هم میهنان معرفی بنماییم .




کتاب پیامک های عارفانه

حاوی بهترین جملات بزرگان ایران و جهان
مولف : علیرضا فیروزی
منتشر شده در بهار سال 1387

قیمت : 1200 تومان

برای دانلود این کتاب اینجا کلیک کنید



کتاب پیامک های عارفانه را می توانید از آدرسهای زیر تهیه نمایید :



...::: مراکز فروش کتابهای پیامک :::...

تهران : کتاب فروشی های خیابان انقلاب ( مرکز پخش آثار 66461900 021 )
کرج : ضلع شمالی چهارراه طالقانی ، نرسیده به پارک شرافت ، کتاب فروشی ندای سبز تلفن : 2225523
کرج : چهار راه طالقانی ، نمایشگاه دائمی کتاب بهمن
مشهد : بلوار پیروزی ، جنب سینما پیروزی ، انتشارات امید مهر
مشهد : خیابان دانشگاه ، پاساژ خاتون ، نمایشگاه
دائمی کتاب ماه جان
سبزوار : خیابان کاشفی ، پاساژ ارم ، انتشارات امید مهر
سبزوار : چهار راه دادگستری به سمت پارک سه گوش ، کتاب فروشی اندیشه سبز
کرمان : سه راه احمدی ، کتاب فروشی حاجی پور تلفن : 2262056
اهواز : زیتون کارمندی ، خیابان اصلی زیتون ، بین فلکه پارک و سنگر ، کتاب فروشی جعفری تلفن : 4454548
اردبیل : سه راه دانش به طرف میدان شریعتی ، بالا تر از مسجد نواب ، شهر کتاب فراسو تلفن: 2249970



انجمن تخصصي آرياييان : اسطوره های ایران زمین


نام ایران و ایرانی در تمام دوران به نیکی و بزرگی آورده شده است ما ایرانیان دارای پیشینه قوی تاریخی هستیم که سم پاشی های اجانب و دولتهای بیگانه نمی تواند چیزی از ارزش و نام پاک ایران و ایرانی بکاهد . در کدام کشور و سرزمین شما بزرگان و اسطوره هایی از جنس نادر شاه ، داریوش و کوروش کبیر و ..... سراغ دارید؟.تاریخ کدام سرزمین نامهایی چون فردوسی و انوشیروان و ...........در خود دارد.؟

بدلیل مخدوش کردن شخصیتهای اصیل ایرانی توسط عده ای نا ایرانی و عرب زده در سطح جامعه بر آن شدم تا لیستی از شخصیتهای تاریخ کهن ایران زمین را برای فرزندان کشورم که شاید ندانند بیاورم تا بلکه با دقیقه ای فکر کردن از اصالت خویش آگاه شوند و بدانند که ایران گهواره تمدن است . گفتنی است این لیست تنها قسمتی از اسطوره های ملی ما هستند و گسترده بودن تاریخ کشورمان مرا از نوشتن تمامی افراد بزرگ ایران زمین باز داشته است . ایرانیان نه تنها نیازی به شخصیتهای عربی ندارند بلکه دهها شخصیت بالاتر از آنان در هزاران سال داشته اند و اگر عده ای از عربزدگان بگویند ما دین اعراب را پذیرفتیم - این قضیه هیچ ارتباطی ندارد که ما شخصیتها و اسطوره های ملی خود را کنار بگذاریم و به سراغ اسطوره های عرب برویم به قول ارد بزرگ (که به اعتقاد من خود نیز از اسطوره های ایران امروز است ) :

سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند .









داشتن هر دین و مذهبی برای ایرانیان آزاد است دین بحثی جداست . که این قضیه نباید تاثیری در تاریخ و اصالت ما بگذارد .

بر طبق اولین اعلامیه حقوق بشر توسط کورش کبیر شاهنشاه بزرگ هر انسانی آزاد است که هر دینی را که مایل است بپذیرد و ما همچنان به خود می بالیم که نواده آن بزرگوار هستیم .



فهرست زیر نمونه ای از اسطوره های این خاک پاک است ، باشد که با شناخت آنها بیش از پیش بر ایرانی بودن خود افتخار کنیم .





فردوسی : فردوسی استاد بی همتای شعر و خرد پارسی و بزرگترین حماسه سرای جهان است. اهمیت فردوسی در آن است چه با آفریدن اثر همیشه جاوید خود، نه تنها زبان ، بلکه کل فرهنگ و تاریخ و در یک سخن ، همه اسناد اصالت اقوام ایرانی را جاودانگی بخشید و خود نیز برآنچه که میکرد و برعظمت آن ، آگاه بود و می دانست که با زنده نگه داشتن زبان ویژه یک ملت ، در واقع آن ملت را زندگی و جاودانگی بخشیده است .



بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کـردم بدیــن پــــارسی



فردوسی در سال 329 هجری برابر با 940 میلادی در روستای باژ از توابع طوس در خانواده ای از طبقه دهقانان دیده به جهان گشود و در جوانی شروع به نظم برخی از داستانهای قهرمانی کرد. در سال 370 هجری برابر با 980 میلادی زیر دید تیز و مستقیم جاسوس های بغداد و غزنین ، تنظیم شاهنامه را آغاز می کند و به تجزیه و تحلیل نیروهای سیاسی بغداد و عناصر ترک داخلی آنها می پردازد. فردوسی ضمن بیان مفاسد آنها، نه تنها با بغداد و غزنین ، بلکه با عناصر داخلی آنها نیز می ستیزد و در واقع ، طرح تئوری نظام جانشین عرب و ترک را می ریزد حداقل آرزوی او این بود که ترکیبی از اقتدار ساسانیان و ویژگیهای مثبت سامانیان را در ایران ببیند. چهار عنصر اساسی برای فردوسی ارزشهای بنیادی و اصلی به شمار می آید و او شاهنامه خود را در مربعی قرار داده که هر ضلع آن بیانگر یکی از این چهار عنصر است آن عناصر عبارتند از: ملیت ایرانی ، خردمندی ، عدالت و دین ورزی او هر موضوع و هر حکایتی را برپایه این چهار عنصر تقسیم می کند. علاوه بر این ، شاهنامه ، شناسنامه فرهنگی ما ایرانیان است که می کوشد تا به تاخت و تاز ترک های م***** و امویان و عباسیان ستمگر پاسخ دهد او ایرانی را معادل آزاده می داند و از ایرانیان با تعبیر آزادگان یاد می کند؛ بدان سبب که پاسخی به ستمهای امویان و عباسیان نیز داده باشد؛ چرا که مدت زمان درازی ، ایرانیان ، موالی خوانده می شدند و با آنان همانند انسان های درجه دوم رفتار می شد بنابراین شاهنامه از این منظر، بیش از آن که بیان اندیشه ها و نیات یک فرد باشد، ارتقای نگرشی ملی و انسانی و یا تعالی بخشیدن نوعی جهانبینی است.

سی سال بعد یعنی در سال 400 هجری برابر با 1010 میلادی پس از پایان خلق شاهنامه این اثر گرانبها به سلطان محمود غزنوی نشان داده می شود. به علت های گوناگون که مهمترینشان اختلاف نژاد و مذهب بود اختلاف دستگاه حکومتی با فردوسی باعث برگشتن فردوسی به طوس شد. استاد بزرگ شعر فارسی در سال 411 هجری برابر با 1020 میلادی در زادگاه خود بدرود حیات گفت ولی یاد و خاطره اش برای همه دوران در قلب ایرانیان و جهانیان جاودان مانده است.

زبان ، شرح حال انسان هاست اگر زبان را برداریم ، تقریبا چیزی از شخصیت ، عقاید، خاطرات و افکار نظام یافته ما باقی نخواهد ماند بدون زبان ، موجودیت انسان هم به پایان می رسد زبان ، ذخیره نمادین اندیشه ها، عواطف ، بحران ها، مخالفت ها، نفرت ها، توافق ها، وفاداری ها، افکار قالبی و انگیزه هایی است که در سوق دادن و تجلی هویت فرهنگی انسانها نقش اساسی دارد.همگان بر این باورند که واژه ها در کارگاه اندیشه و جهان بینی اندیشمندان و روشنفکران هر دوره در هم می آمیزند تا زایش مفاهیم عمیق انسانی تا ابد تداوم یابد. با وجود این ، در یک داوری دقیق ، تمایزات غیرقابل کتمان و قوت کلام سخنسرای نام آور ایرانی حکیم ابوالقاسم فردوسی با همتایان همعصر خود آشکارا به چشم می خورد زبان و کلمات برآمده از ذهن فرانگر و تیزبین او، در محدودیت قالبهای شعری ، تن به اسارت نمی سپارد و ناگزیر به گونه شگفت آوری زنده ، ملموس و دورپرواز است فردوسی به علت ضرورت زمانی و جو اختناق حاکم در زمان خود، بالاجبار برای بیان مسائل روز: زبانی کنایه و اسطوره ای انتخاب کرده است ؛ در حالی که محتوای مورد بحث او مسائل جاری زمان است بدین اعتبار، فردوسی از معدود افرادی است که توان به تصویر کشیدن جنایات قدرت سیاسی زمان خویش را داشته است پایان سخن آن که انگیزه فردوسی از آفریدن شاهنامه مبارزه با استعمار و استثمار سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خلفای عباسی و سلطه امیران غزنویی بود .





دیاکو : بنیانگذار ایران و نخستین پادشاه سرزمین ماست دولت ماد یکی از سه تیره آریایی ( ماد، پارس و پارت ) فلات ایران است در سال ۱۳۳۲ پیش از تاریخ خورشیدی بود . مردم ایران او را به پادشاهی برگزیدند. شاهنشاه دیاکو همدان ( هگمتانه‌ ) را به پایتختی خود برگزید و در آن بر روی تپه‌ای، هفت دژ تو در تو ساخت و هر یک را به رنگ ویژه‌ای در آورد.دیاکو ۵۳ سال بر ایران فرمانروایی کرد او توانست اتحادی تاریخی بین تیره های مختلف نژاد آریایی ایجاد نماید .

دیاکو ابتدا توانست 7 طایفه قوم ماد را با هم متحد کند ، وی سپس به عنوان رهبر و قاضی آن 7 طایفه انتخاب شد که این مساله در سال 701 قبل از میلاد مسیح اتفاق افتاد. پس از 7 سال رهبری در بین این 7 طایفه، وی از طرف مادها ، پارسها و پارتها به عنوان پادشاه ایران انتخاب شد و تا سال 656 قبل از میلاد مسیح حکومت کرد. ماجراهای به قدرت رسیدن دیاکو در کتاب تاریخ هرودوت آمده است. دیاکو پسر کیاکسار (کسی که می‌تواند خوب نشانه‌گیری کند) و کیاکسار نام پدرش دیاکو را بر فرزند گذاشته بود .

فرهاد پسر دیاکو و دومین پادشاه ایران بود و بین سالهای 665 قبل از میلاد تا 633 قبل از میلاد حکومت کرد. مانند پدرش ، فرهاد هم جنگ بر علیه آشوریان را آغاز کرد اما متاسفانه شکست خورد ، به دست آشور بنی پال افتاد و به دست او کشته شد. جانشین فرهاد ، کیاکسار نام داشت او ارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و با نَبوپَلَّسَر شاه بابل متحد شد. برای استوارسازی این اتحاد، دختر کیاکسار به نام امتیس به همسری پسر نبوپلسر یعنی بخت‌النصر دوم درآمد. امتیس از زندگی در جلگه میان‌رودان دلگیر شد و برای کوه‌های بلند همدان و ایران دلتنگی بسیار کرد. از این رو بُخت‌النصر دوم به عنوان هدیه برای همسرش دستور ساختن باغ‌های معلق بابل را داد تا بلندای دیوارهای آن برای امتیس حکم کوهساران را داشته باشد.

کیاکسار در جوانی، شکست پدرش، فرهاد را در برابر آشوری ها دیده بود و از آن درس عبرتی آموخته بود. او فهمید که برای مقابله در برابر آشوریان، می بایست نیروی نظامی مجهزی تشکیل دهد. زیرا سربازانی که رؤسای زمین دار جمع آوری می کنند، هرگز از عهده ی سپاه منظم بر نمی آیند. از این رو، بر آن شد که سپاهی رزمی، مانند آشور، بنا کند. این نیرو، مجهز به تیر و کمان و شمشیر و سواره نظام ماهر بود.

کیاکسار با این نیروی نظامی، به سوی نینوا حرکت کرده، آن شهر را محاصره کرد. اما پس از مدتی، به او خبر رسید که سکاها، به ایران هجوم آورده اند. او دست از محاصره برداشت و به مقابله با آنان شتافت. کیاکسار ، در شمال دریاچه ی ارومیه، نبردی سخت با آنان کرد و از آنان شکست خورد. سکاها، 28 سال بر سرزمین ماد تسلط یافتند و کیاکسار، در این مدت، مطیع آنان بود. سکاها، شهر سقز را بنا کردند و آن شهر را پایتخت خود قرار دادند.

با گذشت زمان ، کیاکسار ، تصمیم به بیرون راندن سکاها گرفت. او، فرمانده ی سکاها و سردارانش را به یک میهمانی دعوت کرد و همه ی آنان را یکجا مسموم کرد. سپس، لشکریان سکاها را از سرزمین ایران بیرون راند.

چون از این جهت، آسودگی خاطر فراهم شد، کیاکسار برای بار دوم، تصمیم به نابودی آشوریان گرفت. او و نبوپلسر توانستند با همیاری، امپراتوری آشور را درهم‌شکسته و پایتخت آن یعنی شهر نینوا را در ۶۱۲ پ.م فتح کنند. ساراگوس، چون در برابر ایرانیان و آشوریان، تاب مقاومت نیاورد، خود و خانواده اش را در آتش، سوزاند. سپس، شهر نینوا، با خاک یکسان شد و دنیا از جنایات دولت ستمگر آشور، رهایی یافت.

پس از این پیروزی ، ایرانیها میان رودان ( بین النهرین) ، ارمنستان و بخشهایی از آسیای صغیر و بخش شرقی رود قزل ایرماق را نیز ضمیمه امپراطوری خود کردند. در این شرایط رود قزل ایرماق به عنوان مرز بین امپراطوری قدرتمند ایران و سرزمین لیدیه شد. جنگ معروف بین ایرانی ها و لیدی ها که با نام جنگ قزل ایرماق معروف است ، در 28 ماه می 585 قبل از میلاد مسیح ، به دلیل کسوف ناگهانی پایان یافت.

کیاکسار پس از این که جنگ با پیروزی پسرش ، آستیاگ به پایان رسید از دنیا رفت. آستیاگ مرزهای ایران را تا اروپا گسترش داد او پدربزرگ مادری کوروش بزرگ بود.

کورش هخامنشی : یکی از بزرگترین پادشاه تاریخ ایران و جهان که بدلیل اخلاق و منش و کردار نیک نامش در تاریخ به ثبت رسید . او اولین اعلامیه حقوق بشر و آزادی انسانها را در جهان صادر کرد . که همواره تاریخ از او به عنوان یکی از نوابغ بشریت نام میبرد . او پادشاه ماد را شکست داد . پادشاه لیدی را نیز مغلوب ساخت و بابل را که یکی از بزرگترین مراکز جهان آن روزگار بود به کلی فتح کرد و پس از ورود به بابل به احترام به خدای مردوک آنان تاجگذاری نمود تا حسن نیت خویش را به ملت مغلوب به اثبات برساند به صورتی که آنان وی را فرستاده خدا مینامیدند. پس از آن بنای بزرگترین شاهنشاهی و امپراتوری تاریخ را بنا نهاد که در نهایت در سال 528 قبل از میلاد در جنگ با سکاهای خونریز کشته شد . هم اکنون تندیس این بزرگ مرد در سیدنی استرالیا و یکی از پارکهای بزرگ ایالات متحده و سازمان ملل متحد از طلای خالص نصب میباشد و اعلامیه او در سازمان ملل نقش سمبل آزادی و دموکراسی را برای نخستین بار در جهان ایفا میکند



نادر شاه افشار : از ایل افشار بود او از مشهورترین پادشاهان ایران بعد از اسلام است ، موقعی که افغانها و روس ها و عثمانی ها از اطراف به ایران دست انداخته بودند و مملکت در نهایت هرج و مرج بود یکعده سوار با خود همراه کرد و به طهماسب صفوی که کین پدر برخواسته بود همراه شد فتنه های داخلی را خواباند افغانها را هم بیرون ریخت ، شاه طهماسب صفوی از شهرت و اعتبار نادر در بین مردم دچار رشک و حسادت گشت و برای نشان دادن قدرت خود با لشکری بزرگ به سوی عثمانی تاخت و در آن جنگ هزاران سرباز ایرانی را در جنگ چالدران بدلیل عدم توانایی به کشتن داد و خود از میدان جنگ گریخت نادر با سپاهی اندک و خسته از کارزار از مشرق به سوی مغرب ایران تاخت و تا قلب کشور عثمانی پیش رفت و سرزمینهای بسیاری را به خاک ایران افزود و از آنجا به قفقاز تحت اشغال روس ها رفت که با کمال تعجب دید روسها خود پیش از روبرو شدن با او پا به فرار گذاشته اند در مسیر بر گشت در سال 1148 در دشت مغان در مجلس ریش سفیدان ایران از فرماندهی ارتش استعفا نمود و دلیلش اعمال پس پرده خاندان صفوی بود . و خود عازم مشهد شد در نزدیکی زنجان سوارانی نزدش آمدند و خبر آوردند که مجلس به لیاقت شما ایمان دارد و در این شراط بهتر است نادر همچنان ارتش دار ایران باقی بماند و کمر بند پادشاهی را بر کمرش بستند . او سه بار به هند اخطار نمود که افسران اشرف افغان را که حدودا 800 نفر بودند و در قتل عام مردم ایران نقش داشتند را به ایران تحویل دهد که در پی عدم تحویل آنها سپاه ایران از رود سند گذشتند و هندوستان را تسخیر نمود ند 800 م***** افغان را در بازار دهلی به دار زدند و بازگشتند و نادر شاه حکومت محمد گورکانی را به او بخشید و گفت ما م***** نیستیم اما از حق مردم خویش نیز نخواهیم گذشت محمد گورکانی بخاطر این همه جوانمردی نادر از او خواست هدیه ای از او بخواهد و نادر قبول نکرد و در پی اسرار او گفت جوانان ایران به کتاب نیازمندند سالها حضور اجنبی تاریخ مکتوب ما را منهدم نموده است محمد گورکانی متعجب شد او علاوه بر کتابها جواهرات بسیاری به نادر هدیه نمود که بسیاری از آن جواهرات اکنون پشتوانه پول ملی ایرا ن در بانک مرکزی است . 12 سال سطنت نمود و در سال 1160 بوسیله عده ای خائن کشته شد . نکته قابل ذکر آنست که او از 15 سالگی تا 25 سالگی بهمراه مادرش در بردگی ازبکان گرفتار بود و با مرگ مادرش از اردوگاه ازبکان گریخت و پس از آن با جوانان آزادیخواهی همپیمان شد .





مهرداد اشکانی :موئسس سلسله شاهنشاهی پارتیان بود که ایران را از گسستگی و لجام گسیختگی دوران تحت اشغال یونانیان سلوکی رهایی بخشید . وی در سال 160 تا 140 قبل از میلاد با نبردهای وطن پرستانه ایالتهای ماد - پارس - خراسان - بابل - آشور - هرات و سیستان و . . . را جزو ایران بزرگ نمود . وی پادشاه سلوکیان را اسیر نمود و با وی با انسانیت رفتار کرد و به او در گرگان مستقر ساخت و برای حسن نیت به آنان با دختر وی ازدواج نمود . او را از بزرگ ترین اشخاص موثر در تاریخ ایران نامیده اند . که به راستی اگر ظهور نمی کرد امروز مشخص نبود ما در کجای تاریخ جای داشتیم





خسرو پرویز : یکی از پادشاهان با شکوه و جلال - تاریخ ایران که در ساخت کاخ تیسوفن و مدائن نقش بزرگی ایفا نمود که این کاخ بعدها به کاخ سفید ایرانیان ملقب گشت و یکی از زیبایی های تاریخ ( از نظر هنر پارسی و آرکهای بکار رفته شده در آن ) شمرده میشود . خسرو پرویز سازنده حماسه بزرگ خسرو و شیرین نیز بود که عشق جاودانه اش به شیرین برای همیشه در تاریخ به ثبت رسید



داریوش کبیر : در سال 521 بر تخت پادشاهی ایران زمین جلوس کرد و بزرگترین و شکوهمند ترین پادشاهی تاریخ را از خود به جای گذاشت . او پیرو دین بهی و مزدیسنا زرتشت بود و همواره منش و بزرگی کورش را دنبال میکرد . او ساخت کاخ پرسپولیس را آغاز نمود و بعد از سه سال بررسی و ساختن ماکت از کاخ پرسپولیس با کمک مهندسی مصری که بعدها به موزه هنر تمام کشورها شناخته شد بنای این کاخ جاودانه را گذاشت و بیش از نمی از آن را در زمان خود ساخت و ادامه ان توسط جانشینش خشیارشا تکمیل و بعد از وی فرزند او . داریوش بزرگ کانالی در 2500 سال پیش ساخت که بعدها به کانال سوئز معروف گردید . طول این کانال دریایی به بیش از 161 کیلیومتر میرسیده است و از عرض آن دو کشتی به راحتی عبور میکردند . داریوش بزرگ خطی جدید برای ایرانیان بوجود آورد که بعدها از خطوط رایج دنیا شد . داریوش بزرگ ایران را به بزرگ ترین کشور جهان مبدل کرد ( بیش از 28 کشور ) . داریوش بزرگ آموزش رایگان را برای قشر عوام کشور به صورت اجباری در آورد و طرح سواد آموزی را اجباری نمود . و هزارات اقدام دیگر .





انوشیروان : ملقب به نوشیروان دادگر . پادشاه معروف ساسانی که با بنیان گذاشتن قوانین حکومتی و دادگستری خود نامش را در تاریخ ایران به ثبت رساند .



بزرگمهر : معروف ترین و اندیشمند ترین وزیر دربار انوشیروان دادگر که گفتگوی های خرد ورزانه او در تاریخ ایران ثبت گشته است .



سورنا : او نماد یک سردار باهوش و زیرک ایرانی است سورنا توانست با سپاهی اندک لشکر عظیم روم را زمین گیر و نابود سازد . او یکی از فرماندهان ارتش ایران بود ، در سال 53 قبل از میلاد کراسوس سردار مشهور روم وقتی فهمید ارد اول مقتدرترین پادشاه اشکانی در شرق ایران مشغول جنگ با اقوام بدوی است به ارمنستان لشکر کشید ارد اول یکی از فرماندهان شجاع خویش به نام سورنا را به جنگ او فرستاد سورنا با درایت و زیرکی توانست سپاهیان بیشمار روم را شکست دهد و با این کار نام خود را در تاریخ ایران زمین جاودانه سازد .





و .................. پاینده ایران


منبع : اسطوره های ایران زمین - انجمن تخصصي ارياييان
http://www.ariaeyan.com/forum/showthread.php?t=16135

بررسی فرگرد شادی در اندیشه ارد بزرگ توسط استاد فرزانه شیدا

استاد فرزانه  شیدا

کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ به قلم استاد  فرزانه شیدا

- استاد فرزانه شیدا (پژوهشگر و شاعر ایرانی مقیم شهر اسلو در نروژ) در کتابی یازده جلدی بنام "بعد سوم آرمان نامه" اندیشه های ارد بزرگ در کتاب آرمان نامه را شرح و تفسیر نموده است. این کتاب نفیس شامل صدها صفحه در تفسیر و تشریح اندیشه ها و آموزه های ارد بزرگ است . استاد فرزانه شیدا در ابتدای جلد یازدهم کتاب بعد سوم آرمان نامه می نویسد : درطی بررسی وتفسیر فرگردهای آرمان نامه فیلسوف بزرگ وارزشمند ایرانی ارد بزرگ همواره در این فکر بوده ام که اندیشه های ناب ومعنوی این بزرگمرد تاریخ که جهانی را بخود مشغول داشته است چقدر می تواند برای هر انسانی ارزشمند و در راه زندگی او سودمند باشد و همواره در جملات عمیق اندیشمند انه ی او دریافته ام که عمق نگاه او در ژرفای واقعیت زندگی بمانند این بوده که به مرکز اصلی و نقطه ی عطف زندگی و هستی رسیده باشی تا توان آنرا داشته باشی با چنین عمقی دنیا را نظاره کرده و تمامی نیازمندیهای زندگی را در هر مرحله و هر موقعیتی در این گذر عمر , معنا کنی و به تفسیری زیبا در جملاتی تبدیل کنی که هر یک همچون دّر درخشانی نور دهنده ی زندگی آدمی باشد نگاه و دیدگاه ارد بزرگ سرشار از واقعیت های فردی / شخصیتی از دیدگاهی اجتماعی - فرهنگی با شناختی در حد اعلای انسان شناسی و مردم شناسی ست بگونه ای که ,بسیار تجربه ها می بایست سازنده چنین افکار پرمایه وبا ارزشی باشند که اندیشه های دیگر را نیز چون آینه ای صافی بخشیده و جلا دهنده ی روح انسانی باشد.


در جلد نهم کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ به قلم فرزانه شیدا بررسی شد :

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد * فرگرد شادی *


شادی چیزی نیست که بما بدهند ,
شادی آن چیزهائیست
که خود به خود میدهیم
تا به یاری آن شادمان باشیم.
چون امید چون تلاش چون پشتکار
ودرنهایت موفقیت ف.شیدا
● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●
● فرگرد شادی ●
درزندگی «شادی» وشوق وشوراز جمله احساساتی ست که آدمی نیازفراوان به آن,دارد ومی دانیم که زمانی که شادمان شده ولبخند زده یامیخندیم فعل وانفعالاتی شیمیائی دردرون ماصورت میگرد که برعمرانسان میافزاید,کما اینکه بسیار گفته اند که خنده طول عمررازیادمیکند ما انسانهانیازمند این هستیم که ازخود و پیرامون خود احساس رضایت داشته باشیم تابتوانیم,دردرون خوداحساس شادی راافزایش دهیم,وباروحیه ای شادتربا دنیا روبرو شویم درفرگرد خنده نیز گفتم که,زمانی که انسان تلاش کند در بدترین شرایط نیزروحیه ی خودراحفظ نماید و باحَربهء"خنده"ازاندوه خود بکاهد, درواقع بربیشترین اندوه موجوددردل غلبه کرده,است وانسانی بردباروشکیبا می شود که این صبروشکیبائی درزندگی او بسیاراورایاری خواهد داد تا شرایط بد زندگی را براحتی ازسربگذراند من خود فردی هستم که درتمامی شرایط میخندم, و اجازه,نمیدهم درد یا اندوه یا فشاری درزندگی, مرا از پای بیاندازد واین حاصل سالها زندگی, درخارج بوده,است که,انسان همیشه,دراطراف خود کسانی,را پیدا نمیکند که بتواند با ایشان,تا اینحد راحت وصمیمی باشد که همه ی هم وغم خودرابا آنان,درمیان بگذارد ودرعین حال کمتربا کسی درباب غمها سخن میگویم,و بیشترمواقع درگردهمائی ها و مهمانی های دوستانه نیزچه,درمحیط فامیلی باشد چه دوستی تلاشم براین است که,این چند ساعت باهم بودن راحتی اگرروزها وهفته ای باشد درشرایطی بگذرانیم, که همگی احساس راحتی وآرامش وشادی کنیم, وبرای آن ازهیچ چیز نیزدرخانه ام دریغ نمیکنم و درعین حال, ازخانواده ی مادری آموخته ام که زندگی با تمامی بالا و پائین ها وقتی صمیمیت ومهردرمیان افراد باشد براحتی میتوان همه چیز را درزندگی ازسرگذراند وهمیشه نیزدرجمع خانواده ی خودساعات خوبی داشته ایم که به بگو بخنده,وشادی وسرورطی میشودوحتی برای,داشتن جشنی خانوادگی بهانه,لازم نداریم وهمینکه, دورهم باشیم,کافیست که تامیتوانیم,ازاین لحظات لذت ببریم مسلم,است که روزهائی درزندگی همگان هست که انسان آنروز شادی چون دیگرروزها احساس شادی وبی غمی نکندومشکلاتی,ازراه میرسندکه بناگاه برنامه ی زندگی راازروال خارج میکندباینهمه بازتربیت خانه,وخانواده ی من بگونه ای بوده است که حتی درگویایئ غم خودازجنبه های شوخ آن,استفاده میکنیم وکمی هم درعین داشتن مشکل وغم میخندیدم,وهمین باعث میشودکه براحتی خودرادرمقابل شرایط نباخته باروحیه ی بهتری باهرچه هست مواجه شویم.زندگی شخصی من درخانواده ای ساده,وکارمندبمانندهمه خانواده های ایرانی فرازونشیب بسیاری,راپشت سر گذاشت وزمانی که,ازخانه مادربیرون رفته وزندگی شخصی خودراشروع کردم نیزمسئله مهاجرت ودنیای جدید سبب شد که هیچ روزی درزندگی یکروز معمولی ساکت وآرام وبدون دردسرنبود وهمیشه بامشکل ومشکلاتی روبرومیشدیم کهانتطار آنرا نداشتیمو برای مادردنیای خارج به نوعی تازگی داشت وتاآشنا شدن به زندگی وراه,ورسم زندگی درمحیطی آشناوایستادن برسرپای خودمنو همسرم ده سال رابه سختی ومشقاتی فراوان درابتدابایک فرزندوپس,ازچند سالی بادوفرزندا سرگذرانیدم که طی آن به تحصیل وکارپرداخته وزندگی خودراازهیچ ازیک صفربه تمام معنی,به یک زندگی معمولی درآوردیم که بتوانیم درآرامشی نسبتا,مادی ومعنوی خانه ی خودراخانه ای بسازیم که تازه پس ازده سال شده بود خانه ای ایرانی بادوفرزندودررفاه نسبی وبامشکلاتی نسبتاکمتراز پیش وبازاگر صادقانه بخواهم بگویم همیشه چیزی جدیدهست که بادنیای ایرانی ماتفاوت داشته باشد تابرای حل آن با فرزندان خودبه فکرواندیشه فرو رفته وبدنبال چاره راهی باشیم که هم توان زندگی دورازوطن وبامردمانی,ازهمه ی سرزمین ها راکه دریک مکان جمع شده بودند داشته باشیم هم فشاری به خانه وخانواده وفرزند مابخاطر دوگانگی فرهنگ واجتماع نیامده همه درآرامش باشیم وحق یکی درخانه ازبین نرودوفکرایرانی مامحدودیتهای راکه برایمان ایجادمیکندبه طریقه ای چاره بجوئیم که هم بتوانیم درجای فعلی عادی ومعمولی چون دیگران زندگی کنیم وماننددیگران باشیم هم ایرانی باشیم,وزندگی عادی ومعمولی یک ایرانی راحفظ کرده باشیم,ودرعین حال در کشور فعلی توان جایگزینی مثبتی راداشته باشیم این از زمره مشکلاتی ست که شماباآن در روزانه زندگی خودمواجه نیستیدونیازی هم به فکرکردن به آن نداریدامابرای ماهرروز,روز تازه ای ست که باچیزی تازه تردرفرهنگ واجتماعی,مواجه میشویم که راه چاره,آنرانمیدانیم وبرای هماهنگ شدن باآن واینکه درست نیز عمل کرده باشیم دچار مشکلات فکری میشویم که چکاری درست چه,غلط است چه راهی برویم واز چه دری وارد شویم و...و باوجودحتی بیش از بیست سال زندگی درکشوری دیگرباز گاه درمانده برجامیمانیم که,این مشکل جدیددیگر,چه راه حلی,دارد درعین حال چون من 26 سال ازعمرخودرااززمان تولددرایران بزرگ شدم,وباخلاق ورفتار وشخصیت ایرانی بدنیائی آمدمبناگاه دیدن خوددرعالمی دیگر,آنهم در کشوری که, زایران,وایرانی چندان چیزمهمی هم,نمیدانست ,وکمترباایران وایرانی آشنابودندوبااخلاقیات ایرانی بیشترین چیزی که میدانستنداین بود که ایران کشوری مسلمان است وحتی هنوزهم بسیاری ازمردم,اروپامارااز نژادعرب به علت مسلمان بودندتصورمیکنند وکسی بااین مسئله آشنانبودکه,ایرانی هیچ رابطه ای با عرب نداردمگر درنام اسلام ونژاد ایرانی راکمتر کسی میشناخت ودرعین حال زمان زیادی نمیگذشت که,مهاجرایرانی به این سرزمین مهاجرت کرده باشدودرعین حال تعدادایرانیان به نسبت دیگرکشورها که بیست سی سال پیش ازمابه نروژمهاجرت کرده,بودند بسیارهم کم بودوهمچنان هم ایرانیان درپراکندگی شهرهای نروژزندگی میکند وبیشتر نیزجوانان پسرومجردایرانی,بودندکه دراین دوره,دراکثر کشورهای اسکاندیناوی,مقیم شده بودندواینکه خانواده دربین ایرانیان مهاجر کم بودهمه اینهاباعث شده بودکه به نسبت دیگرمهاجرین,ایرانیان درمیان مردم اروپا هنوز ملتی ناشناخته باقی بمانندکه,زیادنیزروابطی باآنها برقرارنمیشد بخصوص که بیشتر جوانان بودن که مهاجرت کرده,ومردم حتی بخاط آشنائی نداشتن بااین کشورواخلاقیات ایرانی باآنچه دراخبارشنیده بودند حتی ازجوانها نیزمیترسیدندوهرچه مردم اروپا وبخصوص نروژازایران میدانست هم باین ختم میشدکه"انقلاب" کرده,است ودرجنگ بسرمیبردودرمحدوده ی کمی ودرخلاصه ی اخباری ومتن های کوتاهی,ازایران سخنانی درگذشته شنیده بودند ودرروزانه هم,اخبار موصق ازحالت جنکگ وچگونگی جنگ به,اطلاع مردم میرسید که این برای شناخت ماکافی نبود چون دررابطه بافرهنگ واجتماع واخلاقیات مانبود که بتوانندبامابیشترآشناشونداین نیز کافی نبود که بدانندایران درجنگ است وکمکی به مهاجرایرانی درخارج نمیشد که اینرا نیز بدانند یا ندانندچراکه,درمحدوده ی زندگی روزانه صحبت اززندگی بودوچگونگی زیستن یک مهاجر درکشوری ناشناس با مردمی که,متقابلا هیچ آشنائی بامانداشتندو فقط اخبارازجنگ بودوبس که دراخبارجهان گفته میشد یادربرنامه ای به کوتاهی خلاصه شده بود,وبرخی نیزمیگفتند تاپیش ازانقلاب حتی,اسم"ایران"رانیزنشنیده بودندکه البته این مختص به,اسکاندیناوی بودکه بعلت هوای سردوبرفی آن کمترایرانیان باینسوی سرزمین می آمدندوبااینکه,درهر فصل سال توریستهای زیادی مهمان این سرزمین میشونداماایرانی درگذشته,اگربه خارج میرفت کشورهای دیگری را انتخاب میکردو ماهم درایران همانطور که میدانیداسکاندیناوی یعنی کشورهای نروژ سوئد ودانمارک راکشورهائی میشناختیم که شش ماه روزوشش ماه شب است درصورتی که تنهادر منطقه ی بالای این کشورهادر شمال که نزدیک قطب است هوا باین شکل شش ماه شب وششماه روز است وجمعیت کمی نیزاز مردم نروژباآداب وروسوم خاص خوددرآن زندگی میکنندوحتی به زبانی دیگر که زبان "سامی" گفته میشودسخن میگویندونمونه فرهنگهای خاص خودرادارندومثل کُردایرانی مادرمنظقه ی خودباعالم خودزندگی میکندورسومات وآئین متعلق به "سامی ها" بهرحال زندگی,دراینجاهم روال عادی خودراچون همه ی دنیاداردولی بازمستانهای سنگین تروبا وصف تمام این احوال زندگی درجائی که چه,از لحاط محیطی متفاوت بودچه,ازلحاظ دین وآئین وهم درنداشتن شناختی دوطرفه وبااب وهوائی نسبتادربیشترین روزها سردبناگاه خودرادرجائی دیگر میدیدم که چون کودکی نوپا میبایست همه چیز راازاول یادبگیریم تاتوان زندگی داشته باشیم ,لذاشادبودن واحساس آرامش کردن درمحیطی که نه من باآن آشنابودم ونه دنیای پیرامون من مرامیشناخت ,شروع زندگی درآن وایستادن بروی پای خودوهم موضوع اینکه شناختی ازخود بدست دیگران داده وبعنوان یک ایرانی خودرامعرفی کنیم,درهرروزه ی زندگی ودرکنارآن نیز یادگیری زبان,وهم اینکه توان اینراداشته باشیم ازپس کارهای خودبرآمده زندگی آرامی داشته باشیم درشروع وتا سالها برای مادراین دنیای تازه وبرای همه مهاجرینی چون من, ,کار ساده ای نبودامابه هرجهت زمانی که پابه درون این زندگی تازه درکشوری دیگر نهادم تنهایک هدف راپیش روداشتم,وآن اینکه منوهمسرم میبایست به هرشکلی هست تحصیل کنیم ومشقات راه,رابهرگونه که قادرباشیم پشت سربگذاریم ونگذاریم تنهائی وغربت مانع ازاهدافی شود که بخاطرآن زندگی درکشورخودراترک کرده ایم وغم غربت ودوری خانواده رابردل خودهموارکرده ایم پس درنتیجه لااقل باتحمل همه اینهامی بایست نتیجه ای مثبت رابرای مادربرداشته باشدکه ارزش اینهمه جدائیهاودورشدن هاوازصفر شروع کردن راداشته باشد
¤ تا سرودن¤
برای خواندنِ شعری آمده‌ام
که سروده نشده و نوشیدنِ جامی
که آورده؟!

تنهایی را چاره‌ای نیست
این واژه را نمی‌شود جمع بست

برای پرستویی آواز می‌خوانم
که حنجره‌اش را
به من قرض داده است
و گنجشک‌های سردِ ترس‌خورده
هم‌آوازِ من می‌شوند
که باز بهار
مثلِ همیشه دیر
بر نعشِ پرستو می‌رسد

برای خواندنِ فاتحه‌ای
آمده بود؛ رفت
شعری که سروده
نمی‌شود؛ می‌میرد.

¤ :«احمد زاهدی»¤
بااین تفکردرشرایط همیشه پیش بینی نشده زندگی درهرقدم جدیدبودتنها تلاش مااین بود که خانه محیط آرامش ماباشدودرکنارهم ویاری هم موفق شویم که هریک آمالی که بخاطر آن خانواده های خودراترک کرده ایم برسیم,واین باعث شدکه,ازاولین سالهانیز,تلاش خود را شروع کردیم وبه همه طریقی بیکدیگر یاری رساندیم تاباشرایط درس وتحصیل وخانه وخانواده همواره وقت درس خواندن بیرون بودن ودرخانه بودن مابه طریقی باشدکه به هیچ یک فشاری واردنیاید وحتی چهارسال اول که تنهایک فرزندداشتیم,همسرمن صبح زودازخانه خارج میشد وساعت ده شب بخانه میامدوعلت این بود که آنزمان مادر پایتخت ودرشهر"اسلُو" نبودیم و دانشگاه او بیرون از"اسلو" بود ومادر شهری درنزدیکی"اسلو" زندگی میکردیم وبرای رسیدن به دانشکده دواتوبوس ویک قطار راروزانه برای رفتن ومجددهمان تعداد رابرای برگشتن استفاده میکردوبعلت دوری راه واینکه درخانه نیزموقعیت درس خواندن نداشت تمام روزرادر دانشکده وبر سرکلاسهائی بودکه درساعات متفاوت شروع میشدوامکان برگشت به خانه رانیزنداشت وهمین شرایط راچند سال بعد که اودیگرکار میکردمن درشهری که بودیم دوره فشرده ی دکوراسیون راشروع کردم وروزانه بارفتن به کلاسهای خودو بردن وآوردن فرزندم ازمهد کودک وهمچنین به خانه داری مشغول بودم وچند سال بعد که دوفرزندداشتم برای رفتن به دانشگاه طراحی ودوخت ودیزاین مد,روزانه بایک قطار سپس یک اتوبوس ویک بارهم سوارشدن به مترو به دانشکده ی خود میرسیدیم وهمین راه را نیزدربرگشت طی میکردم فرزند کوچکم راازمهد کودک آورده فرزنداول یکی دوساعتی زودتر ازمادر خانه بودوروز درخانه ی مااز ساعت 5 بعدازظهربعنوان خانواده شروع میشددرحالتی که هم بایدبه خانه وبچه هارسیدگی میشدهم هرروزه من میبایست مقدارزیادی کاردرساعت 8 فرداصبح به,دانشگده تحویل میدادم ونه حتی یکساعت دیرتر.واین درست درزمانی بود که دکتر من علنااعلام کرده بود که دردهای عضلانی من تنهایک بیماری زودگذربراثر فشاربالای تحصیلی وکار وخانه داری نیست که برای همیشه ماندگارخواهدشد وبهتراست من آرام گرفته ودرخانه بمانم وتحصیل رادرنیمه راه,رهاکنم,ومن زیربارنمیرفتم که پس ازاینهمه زحمت نمیه راه راه رفته رارهاکنم چراکه همیشه وهمواره وهنوزمعتقدم کاری رایاشروع نکن یاوقتی شروع کردی بنحواحسن انجام بده وتمام کن چراکه انوقت است که میتوانی بگوئی تلاشم راکرده ام وازخودراضی باشی وشایداگرچنین نکنی,عمری ممکن است باخوددراین اندیشه بسرببری که اگررهانکرده بودم واگرادامه داده بودوهرطور بود خودرا به هدف وبه خط آخر میرساندم زندگیم چگونه میشدوبا"افسوس واگرها" زندگی انسان نه تنها به شادی نمیگذرد که تلخ نیز میشودوبهتراست بدست خودآنرابرخود تلخ نکنیم وقتی که میتوان تاجائی که میشود مقاومت کردوبه انتهارسیدومن به انتهای اهداف خودرسیدم وهمچنان نیزهرکاری را آغاز کرد م به پایان بردم و تابه امروززندگی خودرسیده ام,وهرگز کارنیمه تمامی رابجانگذاشته ام که برای آن برنامه ای نداشته باشم,وبی شک اگرکاری را برای مدتی بدلایل کمبودوقت یاگرفتاری یاگاه دردهایم در بخشی اززندگی خود, به تعویق انداخته یابیاندازم برنامه ریزی آنرانیزکرده ام که چگونه,وکی,کجادرچه ساعاتی وچه موقعی ,آنراانجام داده,و تمام کنم وفکر میکنم شادی انسان بسیار بیشتر میشود زمانی که انسان بداند چه میخواهدوخودرا به,انتهای آن نیز برساند.درواقع کاری شروع شده وکار تمام نشده هرگزدرزندگی من معنا نداردوبهرشکل بایدتمام شودحال به هرشکلی که هست هرچه هست هرگونه, که هست ,وزمانی که شروع شد,می بایست حتماتمام شود,و«اماواگری» نیزبرای خودم پذیرفته نیست بااینکه میگویندبه خودسخت بگیری دنیابرایت سخت میگیردودنیاراآسان بگیرتا ساده نیزبرتوبگذردامادرجائی که سخت گرفتن کاری نهایت موعودورسیدن به خواسته ای رابرای آدمی داردکه شادی وموفقیت آدمی درانتهای آنایستاده است دیگربایدحتی شده بخود سخت گرفت بایدتلاش کردبایدهر مشقتی راپذیرفت بایدبرنده شد وبایدرفت ورسید.
ودر واقع با همین افکار نیز بود که شرایط زند گی من وخانواده ام درنروژ, 4سال با تحصیل شوهرم و4 سال تحصیل من بدنبال خودباین رسیدکه هردو شاغل شده وبازهمان دوندگی روزانه را بدون اینکه حتی کسی راداشته باشیم که بتوانیم دردوران بیماری خودیافرزنادن ما ازاو یاری بطلبیم یا ساعتی فرزند خود را باو بسپاریم گذشت تا اینکه دیگر هردو تحصیلکرده,وشاغل بودیم وخندان بودن وشادبودن اگرچه دراینهمه فشار روزانه سخت بود
اما بازهم هیچ کدام ازاینهمه خستگی ها وفشارها وحتی دردجانزدیم,وهیچ چیز نیزباعث نشد که از خنده وشادی ما کم شود ودرمحیط خانه وخانواد باهم شادبودیم ومشکل عمده ای در گذر زندگی با زندگی ودنیای پیرامون خود نداشتیم مگر فشارهای اقتصادی دوره ی دانشجوئی, که تحمل شرایط آن برای ما مطلب مهمی نبود . انهم وقتی میدانستیم درنهایت میتوانیم دراین کشور با مدرکی خوب شاغل شده حقوق مناسبی دریافت کنیم و تمام سختیهای امروز رادرفردا جبران کنیم .پس میبینیدکه,انسان,اگربخواهد وتصمیم بگیرد که خودرابه جائی برساند حتی درغربت وتنهائی وبی کسی نیزموفق میشودواینکه بگوئیم امکانات وموقعیتهادرخارج بیشتر است وهرکسی بداندکه موقعیت هست مسلم برای خودکسی میشودازسوی کسانی که این رامیگویند نهایت بی انصافیست چراکه,هستند هزاران مهاجری که تمام این امکانات برای آنان بوده است,اما موفق به تمام کردن تحصیل نشدندیااصلاتحصیل نکردندیاهمواره وابسته به اداره کاربا کمترین حقوق بیکاری بوده,به سختی ومشقت وحتی اندوه ورنج وافسردگی زندگی کرده اند ومیکنندودلخوش بوده اند که فقط درخارج بوده اندونه تنهاباهمه,امکاناتی که«صدای طبل,آن نیزازهمان"دور" که میشنوید,خوش است» ولی کسی نشدندبلکه بسیانیزبه خواری کشیده شده یاسرانجام,ازغم روزگاربه گوشه ی انزواواندوه,وافسردگی,افتاده اندروی بازگشت رانیز ندارند ودرعین حال باوجوداینکه هنوزهمان,امکانات که مثلاگرفتن وام تحصیلی بودباذکراینکه دردوره کارمیبایست دوبرابرآن راازحقوق ماهانه رای آن پرداخت وبرگردانده شود,که نیمی,ازحقوق اصلی به آن میرود ونمی دیگربه مالیات ,آری چنین امکاناتی!هست باپرداخت درصدبهرهء بالاکهخود یک بدهی سنگین و دردناک است که ببینی هرماه,نیمی,ازحقوق توبرباد میرود چون تحصیل کرده ای ومعمولاخودنروژی نیازی نداشته چنین وامی رابگیردچراکه یک,جوان نروژی تابتواند سعی میکند این وام رانگیرد وخانواده ی اوبه اویاری میرسانندودرکنارآن نیمه وقت کارمیکنندوبه مهاجر بدون داشتن مدرک وبدون داشتن سابقه وبراساس خارجی بودن نیز براحتی کار نمیدهندوبهرحال که چنین وامی رابادرصد بهره ی بالانمیگیرندتادرفرداها حقوق او دست خورده باقی بماندوتنها طبق سیستم کاری,مالیات ازروی آن کم,گرددوتمامی حقوق کاررابه,همان شکل برداشت کندوبااین شکل بازفشارمالی داشته باشدوهرروزنیزبهره به روی بهره,افزوده میگردد وهمگان نیزمیداندگرفتن وام یعنی گرفتارشدن,ولی مهاجرکسی رانداردالحمدالله بچه پولدارهم نبودیم,که تکیه برجیب باباکارمارامثل باباهای نروژی راه,بیاندازدواگربودیم هم شهریه دانشگاهای خارج,رابابای میلیاردرهم زورش میامدبپردازد,چه,برسدبابائی کارمندوبازنشسته,وهم,اینکه بهتربودوسنگین تر بودیم که نشنویم:"پسرراهی کردم ودخترشوهردادم بروید,نه باسه,چهارتای دیگربرگردید,وبازهم خرج زندگی خودرازمن بخواهید!که برحق بودسخن حق,اگرکه گفته میشد,خدائی هم,بسیارنددرخودایران که,هنوزباباخرج زندگی پس ازازدواج,دختروپسر خودوآنان,رامیکشدامابهرشکل بسیاری مهاجرین اینراهم نداشتندندارندچراکه بهره برداری ازامکانات هم,پول,ودارائی میخواهد,مانندهمه ی جای دیگردنیاتاکه بتوان,به آن,تکیه کرده وناچاراست باین بهره ی بالابرای تحصیل خودوام راگرفته,وتاآخرعمردرحال پرداخت بدهی آن باشدامابهرشکل اینگونه,امکاناتی هست,هنوروقت دارند,هنوزمیتوانندشروع کنند,ولی به,آنچه هست رضایت داده وبه هرچه,هست میسازندونام سرنوشت میگذارندودرنهایت میگویندآسمان همه جایکرنک,است,امابه شکلی منفی.حقایق را باید گفت حتی اگر گاه انسان با نگفتن آن میتواند بسیار ی ازچیرها را پنهان کند اما بنظرمن وظیفه است که اینرا بازگو کنیم که چندان هم هرچه میشنوید را باور نکنید براستی هم "آوای دهل شنیدن ازدورخوش است".وحقایق وواقعیتها بسیار متفاوت با آن رویائی ستکه از زندگی خارج شنیده وهمچنان میشنویدوآنکه هیچ کسی نشد وبه هیچ جائی نرسید به شکل منفی خود آه میکشدومیگوید:آسمان همه,جایکرنگ است ومنهم آه میکشم ومیگویم "برای ماالبته بیشترآن آسمان آبی پشت ابروبرفی وبارانی بود,درنتیجه,زیادفرقی نمیکندچه رنگی باشدما,آن رنگ رابهرحال نمی بینیم,وخورشید نیزدراینجا"ستاره سهیل"رابسیار,روسفیدکرده,است, واسمان درهمه جا یکرنگ است وهمه جا همان هشت ساعت زحمت روزانه وبروبیاها وزحمات زندگی وجود دارد اما با زبانی بیگانه ولی بهرحال ,درهمه جای دنیا میتوان,درپشت ابرنیزدلی آبیِ آفتابی بود وآسمان را آبی دید,اگرانسانی درحرارت وگرمایی,ازتلاش باشدوخواهان رسیدن به آرزو ها,وگرنه وطن باشدیاغربتگاه,یاقربانگاه,درهرکجا میشودقربانی زندگی بودویادرخواست قربانی بودن کردو بانشستن وهیچ بودن زندگی کردورضایت نداشت وشادنبوداماشادی دردست خودماست وخودآنرابرای خودمیسازیم ,امابسیارندانسانهائی که,متاسفانه خودراهمواره قربانیان زندگی وسرنوشت میدانندوشادی,رابه,خاطره هاسپرده اندوشکایت کردن,تنهاروش آرامش, ونحوه ی زندگی کردن,ایشان شده است دروطن وبی وطن بودن نداردکه شادی وقتی پیدا میشودکه,انسان هم راه خویش راپیداکرده باشدوبرای آن نیزتلاشی کرده باشددرغیراینصورت شادی محلولی نیست که نوشیده وتشنگی خنده مابرطرف شود.
¤ «عشق و جان»¤
من آن عاشق ترین پروانه هستم
که عهدی بر سر جان با تو بستم
تو آن شمع خرامان سوز هستی
که چون آتش به جان من نشستی
چه خوش آن سوزشی کز یار باشد
بنازم آتشی کز دوست افتد
خوشا شب زنده داری های بسیار
که در فرقت به جان هیزم بریزد
ندارم هیچ باک از آتش عشق
که این آتش ز مرهم خوشتر آید
¤ شاعر:« احسان ضامنی »¤
اماانسانهای موفق درخارج ازکشورغریبه های تنهائی بوده اند که جزخود کسی رانداشته اند اماهمین انسانها, کسانی بوده اند که هریک رابرای شمانام ببرم ساعات استراحت وخواب وراحتی کمتری رادرزندگی داشته اندودرنهایت اگربه جائی رسیده اند بازجایگاهی بوده است که برای حفظِ,آن,مجبوربوده اندچون همگان,همیشه تلاش مداومی را دنبال کنند چون همه جای دنیا به 8 ساعت کارحقوق میدهندوبدون کارکردمشترک زن وشوهرزندگی به شکل راحتی نخواهد چرخیدچراکه,اینجانیز گرانی خودراداردوبه نسبت حقوقی که دریافت میشودمالیاتی نیز پرداخت میگرددوبه همان نسبت نیزموادغذائی ونیازهای اولیه زندگی هزینه های خودراطلب میکند.چنانچه خانه ای هم موفق به خرید شده باشیم که ماهانه مبلغ زیادی ازحقوق رانیز بابت این خانه یانه اجاره خانه می بایست کنارگذاشت واکثراسالها طول میکشدتاکسی درخارج قادربه خریدخانه ای باشدوخودپس از 12 سال با شاغل شدن خودم وهمسرم توانستیم صاحبخانه شویم همه وهمه نماینده ی این است که زندگی درایران وخارج به یک گونه میگذرداماشما میتوانیدبازبان مادری بامردمی زندگی کنیدکه شمارامیفهمندوما باید بازبان دیگری صحبت کنیم بامردمی که مارانمیشناسندوبمانند همه جای دنیاعام وخاص یکسانندوگاه هستند کسانی که اصلاهیچکس رانمیفهمندوخارجی وداخلی نداردوبهرحال جائی ست باقانون ورفتارهاواخلاقیات متفاوتی,آنهم نه فقط بایک شخص نروژی که بانواع نژادهاوکشورهابسازیم,ودرعین حال,هم مجبورباشیم مدام خودرابه دیگران ثابت کنیم,که انسان بدی نیستیم وایرانی هم یعنی بشری روی کُرّه زمین وازمریخ نیامده ایم ودرکنارآنهم زندگی خودرابرای,خودیک زندگی ثابت وبرروی روال کرده باشیم که توان زندگی درآن رانیز داشته باشیم پس قبول کنیداگربازهم بگویم وهنوزهم بگویم:"آوای دهل شنیدن ازدور خوش است".بایدبه این اعتراف کنم که بیشترین وتنها مزیت فوق العاده ی اروپائیان بخصوص مردمان اسکاندیناوی که گفتن آن گفتن,هم داردووظیفه است که درقبال ایشان می بایست انجام داده شود,این است که,ایشان برسردولت وملت وهم میهن خودکلاه,نمیگذارندودرپاکی وصداقت روراستی ودرستکاری باوجدان ملی ومیهنی,وانسانی ,هم به دولت خودخدمت میکنند هم به,میهن خودوفرزندان نسل کشورخودوهمچنین ماو فرزندان مارانیزازخوددانسته,ودرتربیت آموزشی ودرست خودازاین مرحمت بی بهره,نگذاشته اندواین نیز"مزیت" کمی نیست وجای تحسین وتشکرداردکه نسل,دیروزوامروز وفردای ایشان پرباشد,از ملت وفرزندان ملتی که,انسانهائی صادق ودرستکار,راستگوهستندکه زندگی خودراباقانونمندی,ودرستکاری,ووجدان کاری,واجتماعی بگذرانندوآنراوظیفه بدانند نه لطف.چیزی که دراماتمی کشورهای دنیا واجب وضرروریست تا مملکتی به اوج رسیده وبه پیشرفت برسدوکشوری شادراداراباشد بامردمانی شادتر
● صدای زندگی ا●
درصدای باران
یا صدای باد
در خش خش برگها
تا کاغذی رها در هوا
در صدای رود یا نوای موج
در چهچهه مرغ های بهاری
یا در همهمه هائی
کوچه وخیابان
آنچه همه در پی آنیم
صدای زندگیست
مانده ام با کدامین نوا
در کدامین صدا
وتا کجا میشود
دلخوش بود
مانده ام
در کشاکش بودن
دلم را در کدامین خرابه
پنهان کنم
تا درناله های پر طپش قلبم
ازپا نیافتم
و باز بشنوم نوای زندگی را
که دوراست از صدای دل
دورتر ازمن و حتی بودنم
بر جای مانده ام
فرو رفته در خویش
مانده در سکوتی دردآور
بسته لب در آروزی سخن
چگونه تاب آورم
زیستن را
آه غم هرروز چون پیچکی
در دلم می پیچد
نفس تنگ میشود
بیقراری دلم را
لرزان میکند
بی تاب میشوم
و میخواهم در صدای باد
در صدائی از زندگی
خود را فراموش کنم
تو چه میدانی چقدر سخت است
در دور دست آه کشیدن
و بی هیچ رسیدنی راه پوئیدن
و باز هیچ...هیچ ...هیچ
ایکاش اینگونه نبود
جمعه، 14 اردیبهشت، 1386
¤سروده ی : فرزانه شیدا¤
درنتیجه قبول کنیدشادبودن وشادماندن باینهمه فشارکار سختی های روزمره دردسراسر دنیا خودنیزکارسختی ست اماناممکن نیست چراکه,هرچیزی راه خودراداردواگرموفق شویم خودرابه جایگاهی برساینم که آرزوی آنراداریم درنتیجه همواره شادخواهیم بودومشکلات روزمره نیز تبدیل به روال عادی زندگی شوندکه خواهی نخواهی باید,باآن زندگی کردوراهی برآن جست وچون قادر باشیم چنین باشیم مسلما تجربیاتی را نیز آموخته ایم که بما بیاموزد زندگی همواره شیب وفراز خودرا دارد وشادب ودن با داشتن تمامی این مشکلات خودهنرواسیتعدادی است وبااین نگرش کمترباهرغمی ومشکلی,ازپادرافتیم وآنگاه است که,انسانی هستیم, که,دیگربه زندگی باتجربه وشناخت نگاه میکنیک وبی تجربه وخام,نیزنیستیم, وباید بدانیم که همین فشارهاست "آدمی"فولادآبدیده,ویاسنگ زیرین آسیابی میکندکه برای شادی هم جای خودرادر زندگی خود پیداکندودرتمامی پیچ وخم هابازهم خندان وشاد باقی بماند بخندیم وشاد باشیم چراکه درشادیها وخندیدن ها روحسیه دوباره ای خواهیم داشت برای مقابله باتمامی مشکلات زندگی واین خود رازیست که یافتن آن سالها اشک را به همراه داشته است تا یاد گرفته شود بسیاری از اشکهارا میشد به لبخندی از سرگذراند وباز درهمینجا بود که هستیم .
¤عمری¤ شعر از:«احمد زاهدی »¤
آویخته
خود را از سایه‌‌ی جهان، به‌دار
یک‌تن که می‌پنداشت
می‌رسد روزی برایش
یک بوسه همراهِ نامه‌ای
این ماه را که شکست
شب‌های ما تیره شد
جزایش را آویخته خود بر دار
جهانِ شبِ تاریک بی‌مهتاب
می‌پنداشت، خواهد رسید روز و چه روشن
ماه را شکست
و خورشید، هیچ
لب‌های صبح را نبوسید.
¤ شعر از:«احمد زاهدی »¤
ولی میبینیم بسیاری راکه همه چیزدارندالا شادی یاکلکسیون غمهاومشکلالت آنان پرشده است یا کلکسیون دارائی آنهااماهمچنان درنمونه ی این کلکسیون جای شادی خالیست واین همان کمبود"معنویت انسانی"در فردی است که خودرانمیشناسد که قدرت خودرادرزندگی تجربه نکرده است که,خودراباورنکرده است که همگان را,زندگی,رادنیارا, به این شکل نگاه میکندکه همه چیزوهمه کس برعلیه اوست وپای صحبت,اینگونه,افرادی چون بنشینیددر نظرایشان همواره درزندگی او,همگان مقصرندوهیچکس دست یاری ویاوری برای اودراز نمیکندهرکسی فقط بفکرخود است وانگارکه همه موظفند تنهابه فکر ایشان باشندوازکاروزندگی خود زده بفکرشادی وشادنمودن وخوشبخت کردن ایشان باشند.درعین حال همه ی دیگران رانیز درزندگی درفکر خود تحقیر میکند.درنگاه ایشان انسانهای شکست خورده وموفق همه فقط "شانس" خوبی آورده اند که توانسته اند کسی شوندیاشاید ,بابای پولداری داشته اند که باینجا رسیده اند و....بی انکه,آینه ای درپیش روی فکرخویش بگذاردوببیند خودچه بوده است ,چه کرده است ,چه میکند چراهمه چیز رامقصر میداندجز خود راوهمه زندگی خویش رابازی سرنوشتی میپنداردکه اوتنها بازیچه ی آن بوده است ؟بی آنکه بداندهیچکس باندازه ی خوداو مقصر نیست . ما نه تنها از یکدیگر بدور افتاده ایم که ازخود خویش نیز دور شده ایم که اجازه میدهیم ناکامی های زندگی برما چیره گردد وبرما پیروز شود.

¤ آی آدما... آی آدما!! ¤

آی آدما ...آی آدما...
چی شد صفای قدیما؟!
رسـمای خـوب زندگی
محبت و عـشق و صفا
چی شـد دلای مهربون
با قلبی خالی ازجفا

نه بوددروغی بین ما
نه شکلی ازرنگ وریا
اون همزبونی, همدلی
آخه بگین رفته کجا؟!
انگار چیزای جدیدی
اومده درجای اینا
زندگی مادی شـده
تمام سـرمایه ما
خونه وماشین وزمین
دسته چک و پولوُ طلا
هرکسی در فکرخودش
ازغم دیگرون جدا
از قلب خـوب آدما
شمابگیـن!...
چی مونده جا؟!
میگذریم از کنارهم
باسردی وُ.. بی اعتنا
بیـن دلا ی آدمـا
اینهمه بی مهری چرا؟!
از روزگار امروزی
دلم گرفته بخدا
دنیا شـده برای ما
غربت سرد ِآدما!!
بایدبپاشـیم دوباره
عـطر محبـت تـوُهـوا
دست بزاریم تُودسـت هم
بشـیم دوباره آشنا!
بدیم به مهربونیها
دوباره رونق و جـلا
با هـم باشیم, کنارهم
یکدلوُ گـرموُ همصدا
تاکه نشه دنیای ما
غربت سـرد آدما

با مهربونـی خـدا
ساخـته شـده دنیای ما
قدرشوبـاید بـدونیم
توُ زندگیِ گـذرا
بیان وهـمصدا بشیـن
دوباره مثل قـدیما
بامـهربونی ها باشیم
بنده ی خـوب اون خـدا
بیاین باهمدیگه باشیم
آی آدما ...آی آدما!!
¤ سروده ی فرزانه شیدا 1382¤
دنیاوامکانات برای انسان برای همه درجائی که هستیم به یکسان است فکر کنیدچرا براستی کی از هیچ به همه چیز رسیدودیگرنرسید وبه عملکرد هریک درنوع وشکل زندگی ایشان نگاه کنیدبی شک جواب خودرابدون گفتن کسی درخواهید یافت کسی بانشستن وخوابیدن وناله کردن کسی نشدونمیشود وشادی برای آنانی نخواهد بودکه تلاشی برای داشتن ان نمیکنندوهمواره ازاوضاع گله مندوازدنیا ومردم شاکیند,درنتیجه جائی هم برای شاد بودن برای خودباقی نمیگذارد تا شادی را حتی برای خودمعناکند.ودرنهایت بپذیریم که:شادی چیزی نیست که بمابدهند, شادی آن چیزهائیست که خودبه خود میدهیم تابه یاری آن شادمان باشیم.چون امید چون تلاش چون پشتکار ودرنهایت موفقیت
____«اتفاق»____
افتاد
آنسان که برگ
- آن اتفاق زرد -
می افتد
افتاد
آنسان که مرگ
- آن اتفاق سرد -
می افتد
اما
او سبز بود و گرم که
افتاد.
¤ از:« قیصر امین پور »¤
رازهادرهنگامه شادی وبازی آدمی است.نکته فراموش شده جهان,اندیشه،تعریف درست این حالت هاست .*اُردبزرگ
شادی وامیدروان آدمی رامی پروردگرچه تن رنجوروزخمی باشد.*اُردبزرگ
شادی وبهروزیمان راباارزش بدانیم،تن رنجور نیرویی برای ادب و برخورددرست برجایی نمیگذارد.*اُردبزرگ
زندگی ، پیشکشی است برای شاد زیستن .*اُردبزرگ
آنکه نگاه وسخنش لبریزاز شادی ست دردوران سختی نیزماهی های بزرگتری,ازآبمیگیرد.*اُردبزرگ
ابله ترین آدمیان,آنانیندکه با مسخره نمودن شایسته گان شادمی گردند.*اُردبزرگ
* سنگینی یادهای سیاه را
با تنهایی دو چندان می کنی …
به میان آدمیان,رُو,ودرشادمانی آنهاسهیم شو,لبخند آدمیان اندیشه های سیاه راکمرنگ و دلت راگرم خواهد نمود.*اُردبزرگ
هنگامه شادمانه سرودن وبنواختن ،چه زودگذر وکوتاه ست.*اُردبزرگ
باوربدبختی ازخودبدبختی دردناکتر ست.*اُردبزرگ
بدبخت کسی است که نمی تواند ناراستی خویش رادرست کند.*اُردبزرگ
سرآمد این جهانی شما هر چه بزرگتر باشد سرنوشت زیباتری در برابر شماست.*اُردبزرگ
اگر بر ساماندهی نیروهای خود توانا نباشیم ، دیگران سرنوشتمان را می سازند.*اُردبزرگ

پایان فرگرد سرنوشت ●نویسنده:فرزانه شیدا●


جملات ارد بزرگ در همه جا بجز شیروان !


در یکی از سایت های منتقد "بزرگ شیروان" امروز می خواندم اتوبوسر انی شهرستان ا صفهان جملات ارد بزرگ را در پشت بلیت های اتوبوسهای سومین شهر بزرگ ایران به چاپ رسانیده ...
حالا باید از مسئولین شهرستان شیروان پرسید شما تا به امروز چه کرده اید ؟!

بگذارید من به عنوان یک شهروند شیروانی پاسخ دهم : هیچ ، هیچکاری نکرده اید ...



مفاخر و انديشمندان شيروان ناشناخته مانده اند

مفاخر و انديشمندان شيروان ناشناخته مانده اند
قدرتي - هم اکنون بيشتر کشورها سعي بر تقويت و ايجاد فضايي تاريخي و ريشه دار در کشور و يا منطقه خود دارند و از کوچک ترين فرصت براي تبديل چهره ها به مفاخر ملي و افزودن به ميراث فکري و فرهنگي خود استفاده مي کنند حتي برخي کشورها از اين فراتر رفته اند و با سرقت فرهنگي مفاخر ديگر کشورها مي خواهند خود را در جهان معرفي کنند. کشور ما در طول تاريخ همواره چهره ها و مفاخر ارزشمندي داشته است که نام آن ها سال ها باعث افتخار منطقه اي که زندگي مي کردند و حتي کشور بوده است. در اين ميان، شهرستان شيروان نيز در طول تاريخ خود مفاخر بزرگي هم چون سعدالدين تفتازاني، ارد ...

منبع : http://www.khorasannews.com/Page.aspx?pageid=150&type=3&year=1389&month=3&day=31

مفاخر و انديشمندان شيروان ناشناخته مانده اند
خراسان شمالي - مورخ دوشنبه 1389/03/31 شماره انتشار 17580


زمينه هاي شناخت و تجليل معنوي از مفاخر شيروان فراهم نشده است

قدرتي - هم اکنون بيشتر کشورها سعي بر تقويت و ايجاد فضايي تاريخي و ريشه دار در کشور و يا منطقه خود دارند و از کوچک ترين فرصت براي تبديل چهره ها به مفاخر ملي و افزودن به ميراث فکري و فرهنگي خود استفاده مي کنند حتي برخي کشورها از اين فراتر رفته اند و با سرقت فرهنگي مفاخر ديگر کشورها مي خواهند خود را در جهان معرفي کنند. کشور ما در طول تاريخ همواره چهره ها و مفاخر ارزشمندي داشته است که نام آن ها سال ها باعث افتخار منطقه اي که زندگي مي کردند و حتي کشور بوده است. در اين ميان، شهرستان شيروان نيز در طول تاريخ خود مفاخر بزرگي هم چون سعدالدين تفتازاني، ارد بزرگ و سلطان رضا بخشي را پرورش داده است اما متأسفانه نه تنها مردم ديگر استان ها بلکه مردم استان و حتي خود شهرستان شيروان نيز کمتر در خصوص اين مفاخر ارزشمند آگاهي دارند.

در حالي که در کشورهاي ديگر به خصوص در ديگر شهرهاي ايران با ساختن مجسمه هاي مفاخر خود و گذاشتن نام آن ها روي خيابان ها و محلات خود سعي دارند تا نام آن ها را زنده نگه دارند اما در شهر شيروان نه تنها از اين اقدامات خبري نيست بلکه با کپي برداري از نام گذاري از ديگر شهرها به تدريج اندک نام گذاري هاي بومي را نيز از بين مي برند.

يک شهروند شيرواني با گلايه از بي توجهي مسئولان به معرفي مفاخر اين شهرستان مي گويد: هر چه بزرگان و فرهيختگان بيشتر مورد احترام قرار گيرند و به طور مناسب معرفي شوند آن جامعه از رشد و پويايي بيشتري برخوردار خواهد بود.

«وحيدي» مي افزايد: اعتماد به نفس و خودباوري در نسل جوان امروز با آگاهي از تاريخ گذشته و وجود انديشمندان ممکن مي شود.يک فرهنگي مي گويد: سعدالدين تفتازاني و بابا توکل گلياني از جمله مفاخر شيرواني هستند که نسبت به آن ها آشنايي دارم اما بسياري از مردم از آن ها اطلاع درست و کاملي ندارند.

«ايزدي» مي افزايد: اگر مسئولان نسبت به اين اشخاص و ديگر مفاخر شيروان اطلاع رساني درست و به موقع داشته باشند بدون شک مردم هم استقبال مي کنند.وي خاطر نشان مي کند: آشنايي با مفاخر بومي و انديشه هاي بزرگ و معنوي آن ها مي تواند زمينه ساز همگرايي و اعتماد بيشتر مردم شود.يک دانشجو نيز معتقد است: نسبت به معرفي مفاخر بزرگ شيروان از جمله سعدالدين تفتازاني، ارد بزرگ، سلطان رضا بخشي و همراه بخشي به مردم به خصوص جوانان کمتر توجه شده است در حالي که هر يک از اين افراد در عرصه هاي علمي، فرهنگي و اقتصادي مايه سرافرازي شيروان شده اند.«سعيدي» مي افزايد: بزرگان هر جامعه در انسجام اجتماعي و فرهنگي آن نقش به سزايي دارند و يک شبه معروف نشده اند که يک شبه به فراموشي سپرده شوند.

«بهاري» خانم کارمندي است که در اين باره بيان مي کند: بسياري از مفاخر در زمان خود متحمل سختي ها و رنج بسيار شده اند و مردم آن زمان بعد از مرگ آنان متوجه شده اند که چه افراد بزرگي را از دست داده اند و اين بايد براي ما هشداري باشد که بزرگان و مفاخر زمان خود را که در قيد حيات هستند هم اکنون تکريم و از آن ها استفاده کنيم تا بعد از مرگشان افسوس نخوريم که چرا آنان را از دست داده ايم.رئيس کميسيون فرهنگي شوراي اسلامي شيروان نيز معتقد است: مفاخر هر جامعه پايه گذاران بنيان هاي فکري فرداي آن جامعه هستند و براي افزايش خود باوري در شهرهاي کوچک، بايد شناسايي مفاخر به عنوان يک ضرورت مورد توجه همه قرار گيرد.

«اسماعيل حسين پور» با گلايه از برخي مسئولان فرهنگي مي افزايد: متأسفانه برخي مسئولان فرهنگي، مفاخر را در برخي چهره هاي خاص خلاصه کرده اند و بسياري ديگر از مفاخر را در حوزه هاي هنري و علمي از نظر دور داشته اند.وي خاطر نشان مي کند: در شهر شيروان نيز با وجود داشتن چهره هاي شاخص و پر آوازه در استان و کشور هنوز زمينه شناخت و تجليل شايسته و معنوي از آن ها فراهم نشده است.

وي «کليم ا... توحدي» و محمداسماعيل مقيمي در حوزه تحقيق و پژوهش، «محمد رضا اماني» خبرنگار شهيد شيروان،در حوزه علمي «پرفسور حسين زاده» و در حوزه موسيقي «رستم مهرگان» و «روشن گل افروز» را از جمله مفاخر شيروان بر مي شمرد که تجليل و حتي معرفي شايسته اي از آن ها در شهر نشده است.وي تأکيد مي کند: متأسفانه رسانه ملي و صدا و سيماي استان و البته مسئولان شهرستان شيروان توجه کافي به معرفي اين افراد نداشته اند و جاي نام بزرگان و مفاخر شيروان روي تابلوهاي نصب شده در خيابان ها، کوچه ها و محلات هم خالي است.«حسين پور» مي گويد: شوراي شهر و شهرداري شيروان در رويکردي نو، کارشناسي و علمي در تلاش است تا برخي از مفاخر و شخصيت ها را در قالب برخي نامگذاري ها مطرح کند و مورد توجه قرار دهد.امام جمعه شيروان و رئيس شوراي فرهنگ عمومي اين شهرستان نيز با مهم برشمردن نقش مفاخر هر منطقه در وحدت بخشي به مردم و ارزش ها مي گويد: در استان ها و شهرستان ها اگر تاريخ را ورق بزنيم به چهره هاي ملي و مفاخر ادبي زيادي بر مي خوريم که سرمايه هاي ملي به شمار مي آيند.حجت الاسلام «کوثري» با اشاره به خاصيت الگوپذيري انسان مي افزايد: الگوپذيري در انسان امري اجتناب ناپذير است و به همين دليل مردم در هر عصر و زماني مفاخر و چهره هاي ماندگاري را به عنوان الگوي خود انتخاب مي کنند و هر اندازه که مفاخر، دلدادگي و گرايش شان به خداوند متعال بيشتر بوده ماندگاري آن ها نيز در اذهان جامعه بيشتر شده است.وي خاطر نشان مي کند: امروزه مفاخري را بهتر از سرداران شهيد براي تربيت نسل جوان نمي يابيم چرا که نام شان در هر کوي و برزن به ثبت رسيده است و دل ها را متوجه حضرت حق مي کنند.

وي با توجه به تأثيرگذاري مفاخر بومي در وحدت ملي بيان مي کند: اگر چه صاحبان علم و دانش در چهارچوب بينش خود مي توانند محور وحدت ملي و الگوي سازندگي قرار بگيرند اما نبايد به اين بسنده کنيم، چرا که آن چه براي ما ملاک است علاوه بر اين وحدت، وحدت مذهبي و اجتماعي حول محور الهي و الگوي خدايي نيز بسيار مهم است.رئيس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي شيروان نيز با تأکيد بر اهميت محوري مفاخر هر جامعه مي گويد: مفاخر هر جامعه براي آن نعمتي الهي هستند که اگر از سوي مردم قدر دانسته شوند مي توانند منشاء امور خير زيادي براي آن جامعه باشند.

«علي رحيمي» مي افزايد: مفاخر هر جامعه عصاره و چکيده فرهنگ، هنر و ادب آن هستند و بزرگداشت و تکريم اين مفاخر و شخصيت ها به نوعي تکريم فرهنگ کل جامعه است.وي خاطر نشان مي کند: شهرستان شيروان و ديگر شهرستان هاي خراسان شمالي که گنجينه فرهنگ ها ناميده شده است داراي مفاخر بزرگي هستند و آن چه در مورد اين مفاخر حائز اهميت است شناخت جايگاه اين چهره هاي شاخص و تلاش براي شناساندن آن ها به مردم است.وي در خصوص نقش مفاخر براي جهت دهي به جوامع مي گويد: اگر نقش و جايگاه مفاخر به درستي تشخيص داده شود مي تواند در امور ملي، مذهبي، فرهنگي و اجتماعي براي مردم عامل خير و وحدت باشد.وي ادامه مي دهد: در بسياري از جوامع وحدت حول مفاخر شکل مي گيرد و به همين دليل لزوم توجه به نقش مفاخر در وحدت ملي، استاني و حتي شهرستاني احساس مي شود.وي يادآور مي شود: شيروان به لحاظ فرهنگي، ادبي، هنري و علمي داراي مفاخر بزرگي است که حاصل سابقه فرهنگي اين شهرستان است.


لینک مطلب : http://www.khorasannews.com/News.aspx?id=149358&type=3&year=1389&month=3&day=31
نسخه پی دی اف PDF : http://www.khorasannews.com/NewsSource/17580-890331/pdf/N06.pdf

خوب زندگی کردن هنر است

تغییرات عمیق و سریع فرهنگی و اجتماعی زندگی مدرن، بسیاری از شهروندان ایرانی را در رویارویی با مسایل زندگی دچار مشکل کرده است . به طوری که اکثر آن‌ها فاقد توانایی‌ها و مهارت‌های لازم در مواجهه با زندگی جدید بوده و بسیار آسیب‌پذیرند!

آمار بالای خودکشی، افسردگی، طلاق، اعتیاد، اختلالات روانی، قتل و … در کنار مهم‌ترین عوامل مرگ و میر یعنی بیماری‌های قلبی- عروقی، سوانح و حوادث، گویای این امر است که زندگی سالم به «زیستن دشوار» تبدیل شده است.
پیچیدگی روابط و مناسبات انسانی، نفوذ و گسترش وسایل ارتباط جمعی، تنوع در مصارف زیستی و فرهنگی به همراه افزایش جمعیت و مطالبات آنان و مهم‌تر از همه تغییرات ایده‌آل‌ها و آرمان‌های بشر امروزی، زیستن را از وضعیت همگون و ساده به وضعیتی ناهمگون و پیچیده تبدیل کرده است.

این وضعیت اگر چه از سویی به تحولات پرشتاب و پیچیده ی جامعه ی مدرن ربط دارد ، اما از سویی دیگر و مهم‌تر از آن به ناکارآمدی نهادهای سنتی خانواده، نظام آموزشی و سایر نهادهای فرهنگی‌ ما برمی‌گردد. نظام خانوادگی و آموزشی ما نتوانسته خود را با تحولات ارزشی، فرهنگی و تکنولوژیکی جامعه ی جدید وفق دهد.

این امر ضمن این که از شکاف نسل‌ها تأثیر پذیرفته بر عمق این شکاف نیز افزوده است. بخشی از نابسامانی‌های خانوادگی و چالش‌های تربیتی که در درون خانواده‌های ایرانی در رابطه با فرزندانشان وجود دارد به ناآگاهی و نداشتن تجربه و مهارت‌های زیستن در جامعه ی مدرن بر می‌گردد که خود بزرگسالان به آن دچار هستند!

در حقیقت نسل جدید به دلیل فقر آگاهی و اطلاعات نسل پیشین نسبت به تحولات زندگی جدید دچار آسیب می‌شود. نهادهای فرهنگی و مدنی نیز به دلیل همین ضعف نمی‌توانند کمبودها و کاستی‌های نظام خانوادگی را جبران کنند.

به عنوان مثال نظام آموزشی ما تنها مبتنی بر پرورش هوش ذهنی استوار است و به هوش اجتماعی و عاطفی توجهی ندارد. چه بسا نخبگان و تیزهوشانی که در رشته ی علمی خود سرآمدند اما در حل مسایل روزمره ی زندگی خود باز می‌مانند . مثلاً با یک شکست عاطفی در هم می‌ریزند و احساس عجز می‌کنند یا در مطالبه ی حقوق اجتماعی خود ناتوانند.

زندگی مدرن ، متنوع و پیچیده است و به مهارت‌هایی فراتر از آن چه که خانواده‌ و مدرسه به انسان می‌آموزد نیازمند است.مهارت‌هایی که فراتر از تامین بهداشت روانی و ایمن کردن فرد در برابر آسیب‌های روانی- اجتماعی، به او بیاموزد که چگونه از زندگی لذت هم ببرد. این هدف و توانایی در زندگی پیچیده مدرن امروزی، هنری بس گرانبهاست .

مهارت‌های زندگی Life skills را می‌توان در سه معنی یا شیوه ی زیستن تقسیم کرد:

۱- مهارت‌های مربوط به امرار معاش مانند این که چگونه فرد مشغول کار شود.

در این مرحله با افزایش سطح دانش و معلومات شهروندان، آنها را برای کسب یک حرفه ی ویژه در جامعه آماده می‌سازیم. این توانایی نه تنها چرخه ی معیشت افراد را می‌چرخاند بلکه در تأمین سلامت روانی و اجتماعی آنان تأثیر مثبت می‌گذارد.
به هر حال کار و تلاش نماد زنده بودن و زندگی است به قول ارد بزرگ :آنکه زندگی بدون رنج و تلاش را برمی گزیند پیشاپیش مرگ خویش را نیز جشن گرفته است .

۲- مهارت‌های مراقبت از خود مانند مصرف‌غذاهای سالم،ورزش و…

این مهارت‌ها به حفظ و نگهداری سلامت جسمانی افراد یاری می‌رساند. به خاطر بسپارید که این مهارت‌ها کم‌ارزش و بی‌اهمیت نیستند. سلامت روان و سلامت اجتماعی بر پایه‌های سلامتی جسمی استوار است. مصداق این سخن همان ضرب‌المثل معروف است که «عقل سالم در بدن سالم است».

۳- مهارت‌هایی که برای پرداختن به موقعیت‌های پرخطر زندگی، آموزش داده می‌شوند.

مانند توانایی نه گفتن در مقابل فشار جمع جهت استفاده از مواد مخدر، توانایی مقابله با افسردگی در موقعیت‌های دشوار زندگی، کنترل خشم و عصبانیت و … در واقع مهم‌ترین بخش از آموزش مهارت‌های زندگی به این قسمت مربوط می‌شود و منظور ما دراین مقاله نیز اهمیت و ضرورت این بخش از مهارت‌های زندگی است.

با این توصیف مهارت‌های زندگی، مهارت‌هایی هستند که برای افزایش توانایی‌های روانی، اجتماعی افراد آموزش داده می‌شوند و فرد را قادر می‌سازند که به طور موثر با مقتضیات و کشمکش‌های زندگی روبه رو شود، به عبارت دیگر هدف از آموزش مهارت‌های زندگی، افزایش توانایی‌های روانی- اجتماعی و در نهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیب زننده به بهداشت و سلامت و ارتقای سطح سلامت روان افراد است.

مهارت‌های زندگی، دارای پنج حوزه اصلی است:

۱- مقابله با هیجان‌ها و استرس‌ها
۲- خودآگاهی همدلانه
۳- ارتباطات اجتماعی و ارتباطات بین فردی
۴- تفکر خلاق و تفکر نقادانه
۵- تصمیم‌گیری و حل مساله

و خلاصه اینکه به قول ارد بزرگ : ساده باش ، آهوی دشت زندگی ، خیلی زود با نیرنگ می میرد

منبع www.zanrooz.com

خوب زندگی کردن هنر است

persianv

برگرفته از :

http://www.findfa.com

بررسی حالت های خنده و شوخی

تا ده پانزده سال پیش، همة رویکردهای روان‌شناسی اصرار داشتند که شوخ‌طبعی و خنده روی سلامت روان اثر مثبت دارد.

روانکاوان پیرو فروید، شوخی را یک شیوة دفاعی پخته و متمدن می‌دانستند که ما آدم‌ها در مقابل اضطراب به کار می‌گیریم، البته ناخودآگاه! گروهی به نام شناخت‌گراها می‌گفتند شوخی یک توانایی شناختی‌ است؛ توانایی فهمیدن، بازسازی، به یاد آوردن و البته خلق لطیفه‌‌ها.

عده‌ای مثل رفتارگراها آن را در حد یک عادت پایین‌ آوردند و در مقابل، انسان‌گراها شوخی را به اندازة یک نگاه ویژه به جهان، بالا می‌بردند. اما همة این گروه‌ها در یک چیز موافق بودند: شوخی چیز خوبی است!
البته همه آنها این را اذعان دارند که شوخی و خنده برای هر موقعیت نمیتوان بهترین نسخه باشد و شوخی کردن و خندیدن هم جا و مکان خاص خود را میطلبد اما به طور کلی همه اندیشمندان با خنده درمانی به نوعی موافقند
ارد بزرگ در این رابطه میگوید: خنده طبیعی زیباست و نوای زندگیست .


همة استادان که نظرشان را دادند، کم‌کم‌ عده‌ای شروع کردند برای شوخی تست درست کردن. یکی از این جدیدترها به نام رُد. ای. مارتین (Rod A.Martin) هم مثل بقیه مشغول شد.

مارتین اولش از پر و پا قرص‌ترین طرفدارهای شوخ‌طبعی بود. او فکر می‌کرد شوخی در مقابل استرس معجزه می‌کند. تست‌های اولش را هم بر همین پایه ساخت. اما در سال‌های آخر قرن بیستم (1998 تا 2000) کشف کرد که یک جای کار می‌لنگد.

او و همکارش کوپر دریافتند که شوخی در بهترین حالت، رابطة بسیار ضعیفی با سلامت روان دارد.

شوخی‌ها، انواع و اقسام

مارتین در ادامة تحقیقاتش در سال 2003 اعلام کرد که چهار سبک شوخی را تشخیص داده است و فهمیده است کدامشان سالم‌اند و کدامشان ناسالم. این سبک‌‌ها عبارت‌اند از:

1 ـ شوخی خودفزاینده (self - enhancing)
ما با این شوخی‌ها خودمان را بالاتر از حد واقعی می‌بریم بدون این که دیگران را تحقیر کنیم. مثلا یک فرد با قیافة معمولی به دوستش می‌گوید: «لامسب این خوش‌تیپی هم شده دردسر برای ما!»

2 ـ شوخی پیونددهنده (af f iliative)
این شوخی، بدون این که ما یا دیگران را بالا و پایین ببرد، رابطه را محکم‌تر می‌کند. مثلا وقتی از دو هنرپیشة مرد که زیاد با همدیگر همبازی شده‌اند با شیطنت به یک زوج سینمایی تعبیر می‌کنیم، از این شوخی استفاده کرده‌ایم.

3 ـ شوخی پرخاشگرانه (aggressive)
شوخی‌هایی که با به کاربردنش طرف مقابل را تحقیر می‌کنیم. مثال‌هایش متأسفانه زیادند. وقتی توی یک جمع، کسی به شما می‌گوید «گدا» و بعد که ناراحت می‌شوید می‌گوید «شوخی کردم بی‌جنبه!»، دو بار از شوخی پرخاشگرانه استفاده کرده است.

4 ـ شوخی‌ خودشکنانه (self –defeating)
با استفاده از این شوخی‌ها ما خودمان را تحقیر می‌کنیم تا دیگران لبخند بزنند. مثلا: «ما سگ شما نیستیم دوستان!»

می‌شود حدس زد که شوخی‌های اول و دوم، شوخی‌های سالم و سومی و چهارمی ناسالم هستند. و البته می‌شود با توجه به این دسته‌بندی آدم ها را هم روان‌شناسی کرد:

شوخی‌های خودفزاینده: این آدم‌ها نگاه شوخ طبعانه به زندگی دارند. از شوخی برای مقابله با استرس و غمگینی استفاده می‌کنند. اضطراب کمتری دارند. برون‌گرا، صادق، سرزنده، دارای عزت نفس بالا و البته خوش‌بین هستند.

شوخی‌‌های پیونددهنده: این آدم‌ها، هم خوب شوخی می‌کنند هم زیاد! بیشتر از دیگران لطیفه می‌گویند. دوست دارند جمع را سرگرم کنند. این آد‌م‌ها هم اضطراب و افسردگی کمتری دارند. و البته برون‌گرایی، صداقت، سرزندگی، عزت نفس و خوش‌بینی بالا را هم کپی کنید!

شوخی‌های پرخاشگرانه: این آدم‌ها توی جنبه‌های دیگر زندگی‌شان هم پرخاشگری و خصومت را بروز می‌دهند. این موجودات، صمیمیت و درستکاری کمی دارند. روابط دوستانه را خراب می‌کنند و کمتر مورد پذیرش دیگران قرار می‌گیرند.

شوخی‌های خودشکنانه: آدم‌هایی که با شوخی خودشان را تحقیر می‌کنند، افسردگی و اضطراب بیشتر دارند. جالب است که این آدم‌ها خصومت و پرخاشگری را هم بیشتر تجربه می‌کنند، البته احتمالا به صورت پنهان. این افراد، عزت نفس و صمیمت پایین‌تری دارند و از حجم حمایت اطرافیان، چندان راضی نیستند. (رجوع کنید به ستون «شوخی روی نمودار»)

شوخی ایرانی: می‌دانید چند تحقیق عمیق و واقعی در مورد روان‌شناسی شوخی در ایران انجام شده است؟ دقیقا هیچی! این در حالی است که یک مجلة معتبر علمی به نام «نشریة بین‌المللی تحقیقات شوخی» در دنیا وجود دارد.

تنها اشاره‌ای که به شوخی در تحقیقات ایرانی شده است، مربوط به هیجان‌جویی دانشجویان تهرانی در خوابگاه است. هم دختران و هم پسران دانشجو، در ده اولویت اول هیجان جویی‌شان، از شوخی با یکدیگر نام برده بودند.

ما ایرانی‌ها آستانة خندیدن بالاتری نسبت به کشورهای غربی داریم. یعنی ما را دیرتر و دشوارتر می‌توان خنداند. زبان فارسی که به گفتة دکتر نجم آبادی تبدیل به یک زبان ادبی و پر از ایهام شده است، بستر مناسبی برای استفاده و سوءاستفاده در قالب شوخی است. می‌گویند از هر صد جملة فارسی، شصت جمله کژتابی دارد، یعنی می‌توان از آن برداشت‌های گوناگون کرد.



کاری که مارتین و همکارانش در غرب انجام دادند، مبتنی بر روشی آماری به نام تحلیل عوامل بود. آن‌ها با مراجعه به فرهنگ عامة مردم و جمع‌آوری شوخی‌ها از پرسشنامه‌های بسیار طولانی، به این 4نوع شوخی اصلی رسیدند.

چه بسا اگر چنین کاری در ایران انجام شود، ما به انواع دیگر شوخی هم دست پیدا کنیم. می‌توان حدس زد که متأسفانه «طعنه» به عنوان یک شوخی، هم عرض با شوخی پرخاشگرانه به شدت بین ما رواج دارد. شوخی کنایه‌آمیز شاید پیچیده‌ترین نوع شوخی باشد.

ما در کلماتمان دیگران را بالا می‌بریم اما در واقع، هدفمان تحقیر طرف مقابل است. وقتی ما به دوستمان که تازگی‌ها مشروط شده است می‌گوییم «دکتر!» هدفی جز تحقیرش نداریم.(رجوع کنید به نمودار «شوخی طعنه آمیز»)

شوخی‌های زنانه، شوخی‌ها ی مردانه
همان‌طور که حدس می‌زنید، مردها بیشتر از شوخی‌های پرخاشگرانه استفاده می‌کنند و همان‌طور که حدسش را نمی‌زنید شوخی خودشکنانه هم در مردها شایع‌تر است، اما در شوخی‌های دیگر تفاوت چندانی بین زن و مرد وجود ندارد.

این‌ها نتایج تحقیقات مارتین است، اما محققان دیگر هم بیکار نبوده‌اند و در بحث شوخی به نتایج جالبی رسیده‌اند؛ مثلا اریک برسلر روان‌شناس دانشگاه مک مستر کانادا، دریافت که خانم‌ها و آقایان برای شوخی‌های مشابه، معنای مشابهی قائل نیستند.

او در پژوهش‌هایش از زنان و مردان متعددی درخواست کرد به پرسش‌نامه‌ای جواب بدهند که تمایل به انواع شوخی را در فرد مقابل می‌سنجید و نتیجه این شد که: «زنان عمدتا دوست دارند که مردان، مولد یا آغازگر شوخی باشند و مردان عمدتا دوست دارند که زن‌ها پذیرندة شوخی‌هایشان باشند.»

جان مورال، استاد روان‌شناسی بالینی در کالج ویلیامزبورگ ایالت ویرجینیا هم تحقیقاتی با موضوع «شوخی» داشته است. او می‌گوید: «مردها گاهی برای تحقیر دیگران از شوخی استفاده می‌کنند؛ یعنی گاهی شوخی را ابزاری برای یک توهین خودمانی می‌دانند، چیزی شبیه شوخی‌های پرخاشگرانة خودمان، اما به ندرت از شوخی برای تحقیر دیگران استفاده می‌کنند.»

به نظر او، این یک تفاوت پایه‌ای بین مردان و زنان است که مردان عمدتا برای رقابت با سایر مردان از شوخی استفاده می‌کنند، اما زنان عمدتا برای پیوند با زنان دیگر.

«مردان بامزه جذاب ترند.» این جمله بدیهی را هم نیلسون به زبان علمی تبیین کرده است. او می‌گوید مردان شوخ‌طبع دو ویژگی مهم دارند: اول این که، خلاق هستند و دوم این که، چشم‌انداز مضاعفی دارند.

یعنی هم از دید خودشان به قضایا نگاه می‌کنند و هم از دید شوخی شونده. نیلسون تأکید دارد که: «این دو صفت به ویژه برای زنان بسیار جذاب است.»

جالب است بدانید که در یکی از روش‌های رایج درمان افسردگی، موسوم به شناخت درمانی، یکی از اهداف مهم درمانگر، ایجاد تغییر در نوع نگاه فرد افسرده به جهان است. شناخت‌ درمانگران از شوخی برای تأمین این منظور استفاده می‌کنند.

شناخت آدم‌ها بر مبنای شوخی‌هایشان
گروهی از روان‌شناسان از حدود شصت سال پیش شروع کردند به جست‌و‌جوی صفات عمدة شخصیتی افراد. روش آن‌ها این بود که لغت نامه‌ها را ورق می‌زدند، صفات انسانی را انتخاب می‌کردند و آن‌ها را تبدیل می‌کردند به پرسشنامه.

بعد آن‌ها را روی یک گروه از آدم‌ها که نمایندة جامعه محسوب می‌شدند اجرا می‌کردند و در نهایت یک سری فرایندهای پیچیدة آماری انجام می‌دادند تا برسند به چند صفت عمده.

جدیدترین و پذیرفته شده‌ترین این صفات، پنج عامل بزرگ شخصیت هستند که آقایان مک کرا و کوستا آن‌ها را کشف کرده‌اند. این پنج صفت عبارت‌اند از:

«روان نژندگرایی»، یعنی این که شما چقدر هیجان‌هایتان پایدار است؟ «برون گرایی»، یعنی این که شما چقدر دوست دارید با جمع باشید و در گروه‌ها فعالیت کنید؟، «پذیرا بودن در مقابل تجارب جدید»، یعنی این که شما چقدر دوست دارید با عقاید جدید، جاهای جدید، هنرهای جدید و کلا موقعیت‌های جدید آشنا شوید؟، «توافق پذیری»،یعنی این که شما وقتی در یک جمع قرار می‌گیرید چقدر با آن جمع همرنگ می‌شوید و فروتنانه قوانینش را می‌پذیرید؟ و بالاخره «وظیفه شناسی»، که منظم بودن، با وجدان بودن و دقیق بودن شما را می‌سنجد.

این مقدمة بلند به این خاطر بود که بگوییم آن سبک‌های شوخی که به آن‌ها اشاره کردیم، با این عوامل شخصیتی رابطه دارند؛ بدین ترتیب که:
کسانی که عمدتا از شوخی‌های خودفزاینده استفاده می‌کنند، هیجانات پایدارتری دارند و به قول معروف دمدمی مزاج نیستند. این افراد غالبا برون‌گراترند و نسبت به تجربه‌های جدید هم پذیراترند. بد نیست بدانید که این گروه معمولا صفات مردانة بیشتری هم دارند، چه زن باشند و چه مرد.


کسانی که عمدتا از شوخی‌های پیونددهنده استفاده می‌کنند، بیشتر تمایل دارند که با جمع باشند یعنی برون‌گراترند و مثل خودفزاینده‌ها به حضور در موقعیت‌های جدید هم تمایل دارند اما این افراد بر عکس خودفزاینده‌ها صفات زنانة بیشتری دارند.


کسانی که از شوخی‌های پرخاشگرانه استفاده می‌کنند، پایداری هیجانی‌شان پایین‌تر است، یعنی دمدمی‌ مزاج‌ترند و زودتر از کوره در می‌روند. آن‌ها وقتی در جمعی قرار می‌گیرند معمولا ساز خودشان را می‌زنند یعنی «توافق پذیری» پایینی دارند و بالاخره این که این گروه معمولا آدم‌های وظیفه‌شناسی نیستند. قابل حدس است که شوخی‌های پرخاشگرانه را هم باید جزو شوخی‌های مردانه محسوب کرد.



کسانی که از شوخی‌های خودشکنانه استفاده می‌کنند، پایداری هیجانی‌شان به شدت پایین است و به همین خاطر نمرات اضطراب و افسردگی‌شان بالاست. آن‌ها هم مثل پرخاشگرها در جمع، توافق‌پذیری پایینی دارند و آدم‌های چندان با وجدانی نیستند و جالب‌تر این که این شوخ طبعی هم با صفات مردانه‌تر رابطه دارد.

شوخی، نوعی دیگر
به خودتان اجازه بدهید که راحت‌تر بخندید. این را هم در محدودة باورهایتان وارد کنید، هم در محدودة رفتارهایتان. به زندگی‌ به چشم یک کمدی رمانتیک نگاه کنید، نه یک تراژدی وحشتناک.

عادت‌های ناخوشایندتان را با «قصد متناقض» نابود کنید! مثلا اگر می‌ترسید در حضور جمع صحبت کنید مبادا نامناسب ارزیابی شوید، عمدا در به وجود آمدن این فاجعه مبالغه کنید.

عمدا همان کار را انجام بدهید تا بر ترستان غالب شوید. مثلا می‌توانید در مورد آن موقعیت، مطلب بنویسید: شما به شدت عرق کرده‌اید، طوری که از پیشانی‌تان فواره‌های عرق بیرون می‌زند. از این بدتر که نمی‌شود!

در مورد کلماتی که استفاده می‌کنید حساس باشید. ممکن است به مرور زمان نوع خاصی از کلمات در صحبت‌های شما رسوب کرده باشند. می‌توانید با افکارتان آن‌ها را تغییر دهید.

با دوست یا همسرتان در مورد شوخی‌ها یک «واژه شناسی» خلق کنید. این باعث می‌شود که بتوانید از تفسیرهای همدیگر در مورد شوخی‌ها آگاه شوید، در صورت لازم آن‌ها را تغییر دهید و ارزیابی کنید که کدام یک از آن‌ها واقعا بهترند.


برگرفته از سایت تبیان
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=450498

اندیشیدن


شادی کجاست ؟ جایی که همه ارزشمند هستند . ارد بزرگ
ای کاش همه یاد میگرفتند درست اندیشیدن را و البته آزاداندیشی را . کاش یاد میگرفتند ارزش و احترام به نظر دیگران را . کاش یاد میگرفتند که همه انسانها آزاد زاده میشوند و این حق را دارند که آزاد زندگی کنند و حرف بزنند و بیاندیشند و هر کس آزاد است در انتخاب نوع زندگی ، افکار و اعتقادات خویش . کاش همه یاد میگرفتند اول فکر کنند و بعد حرف بزنند و عمل کنند . کاش همه چیز جور دیگری بود .
به راستی چرا ما ایرانی ها یاد نگرفته ایم احترام به نظر دیگران را ؟ چرا یاد نگرفته ایم به روشی غیر از پدرانمان زندگی کینم ؟ چرا یاد نگرفته ایم که همه اندوخته های کودکیمان درست نیست و باید همیشه با زمان به پیش رفت وبعضی بایدها و نبایدهایی را که با آنها بزرگ شده ایم لازم است فراموش کرد و هنجارهای تازه را جایگزین کرد ؟ و چرا برخی فکر میکنند هر کس منطق خاص خود را دارد ؟ و آیا طبق علم منطق این حرف عین بیمنطقی نیست ؟ اگر این حرف درست بود که همه آدمیان منطقی بودند حتی هیتلر



برگرفته از سایت : دست نوشته های خیال (مینا )
http://dastneveshtekhial.persianblog.ir/post/6


مشاهیر، شخصیت ها و چهره های شهرستان شیروان

شیروان روزگاری پایتخت قوم پارت بوده‌است. دیاکونوف محقق ونویسنده روسی معتقد است اولین امپراتوری مقتدر پارتها (یوئه چرمی) به نام کوشانیان در شیروان به وجود آمده ‌است. ایزدوخاراکسی واسترابون از مورخین و جغرافیدانان یونان محل زندگی و حکومت پارت را در دره رود اترک شیروان ذکر کرده‌اند.

شیروان در زمان اشکانیان در زمره قلمرو آنان قرار داشته و وجود گورهای زرتشتی و آثار تاریخی در نقاط گوناگون ناحیه شیروان، نه تنها بر شناخت رویدادهای تاریخی شیروان در پیش از تاریخ کمک می‌نماید، بلکه آبادی و اهمیت این شهر را در آن زمان نشان می‌دهد. شهرهای خراسان، از جمله شیروان، بین سا ل‌های ۳۱ و ۳۲ هـ. ق، در روزگار خلافت عثمان، به دست مسلمانان افتاد. در زمان حکومت طاهریان، صفاریان و سامانیان، شیروان یکی‌از آبادی‌های پرجمعیت و آباد بوده‌است.

شهرستان شيروان شهر شيرمردان و شيرزنان سخت کوش و باهوش وارزشمند است . شهري که سابقه اي دراز دارد و در زمان صفويان مرکز حکومت ناحيه شمال سلطنت صفوي بوده است و از بسياري از شهرهاي خراسان با آوازه تر و پرنام و نشان تر بوده است . شيروان مهد پرورش شخصيت هاي برجسته بوده است.

شخصیت هایی نظیر :


1- اُرُد بزرگ :

برجسته ترین فیلسوف حال حاضر ایران ، نابغه عصر حاضر که نظریات و سخنان او در عرصه جهانی هواداران بیشماری یافته است بنیاد جهانی ارد بزرگ در ژنو ، سوئیس پیگیر اندیشه های اوست در بنیاد جهانی ارد بزرگ افرادی نظیر : یاسمین آتشی ( داستان نویس مشهور کشورمان ) ، اليان ايژن هير (رئيس انجمن هنري ارت کلوب و رئيس انجمن دفاع از منافع منطقه ي شامپل در ژنو) ، دکتر شهناز خاتمي ( پزشک ايراني مقيم اتريش ، وين ) ، امير همداني ( جامعه شناس ) ، شکوهه عمراني (شاعر ، مترجم و نامزد گروه هشت سوييس در انتخابات پارلماني دوره گذشته اين کشور ، همکار فرهنگي سازمان ملل متحد در ژنو ) ، شقايق شاهي (پژوهشگر برجسته افغانستان) ، دانيل ايزلي ( اسيستان سابق کادر اداري بيمارستان کانتونال ژنو و هم اکنون حامي و سرپرست کمک به سالخوردگان) ، خانم کریسیتین والون (مدیر پژوهشگاه بنیاد جهانی ارد بزرگ) و ایرن گاللی (طراح نقشه بردار و نقاش) حضور دارند .
پدر و اجداد ارد بزرگ زاده شیروان هستند آنها از طایفه "شرکاء" می باشند .

دو نظریه جهانی به نام های قاره کهن و کهکشان بزرگ اندیشه دارد . روشنفکران تاجیک و مجاهدین افغانستان معتقدند احمد شاه مسعود از دوستان نزدیک ارد بزرگ بوده است . جایگاه ارد بزرگ در بین مقامات و دانشمندان تاجیکستان و افغانستان بسیار ویژه و ممتاز می باشد .
سخنان حکیمانه ارد بزرگ بر زبان جهانیان و بخصوص فارسی زبانان جاری شده است سخنان او را به زبان های رایج دنیا ترجمه کرده اند در مورد اندیشه های ارد بزرگ دهها کتاب نوشته شده است که از آن میان می توان به کتابهای : کتاب سرخ ، آرمان نامه - که رکورد دار تعداد مخاطبین نیز هست 30 هزار خواننده در کمتر از 20 روز ( امیرهمدانی ) ، کتاب یازده جلدی بعد سوم آرمان نامه (استاد فرزانه شیدا ، مقیم نروژ) ، میهن نامه ارد بزرگ (مسعود اسپنتمان ) ، برانگیختگان (استاد جعفر معروفی) ، جادوی سخن (شکوهه عمرانی ، دبیر بنیاد جهانی ارد بزرگ) ، رازهای ارد بزرگ و پائولو کوئلیو و همچنین پندار متفکرین (سیما زند) ، کتاب نقش ارد بزرگ و احمدشاه مسعود در تغییر نام افغانستان به خراسان(شقایق شاهی از پژوهشگران نام آشنای افغانستان) و... اشاره کرد.

2- بابا توکل گلیانی (جلیانی ) :

از مشایخ و عرفای نامی قرن چهارم هجری است و مقبره وی در روستای گلیان (جلیان) شیروان قرار دارد. از باباب توکل به عنوان خادم و کلید دار کعبه نام برده اند. وی در نجوم و ریاضی استاد بوده و دارای تالیفاتی با نام های علم النجوم، دیوان بابا توکل و مختصرالمعالی است.

3- سعدالدین تفتازانی :

سعدالدین تفتازانی از فضلای برجسته اسلام درقرن هشتم هجری بوده است . از مؤلفات وی شانزده مجلد نام می برند. وی در ناحیه تفتازان متولد گردید و کتابهای متعددی درفنون ادب وهنر،فقه واصول تالیف کرده که اهم آنها بدین قراراست :ارشادی الهادی درنحو،الاصباح درشرح دیباچه ،المصباع درنحو،التلویح فی کشف حقایق التنقیح دراصول فقه ،تهذیب المنطق والکلام ،شرح کشاف زمخشری ،مقاصددرکلام وحکمت ، شرح شمسیه درمنطق ، مختصرالنعانی درعلوم فصاحت وبلاغت ،کتاب نعروف مطول درمعانی بیان ،شرح التصریف درصرف ،ترکیب الجلیل درنحو،رساله الاکراه ،دف النصوص والنقوص و ...

4- منوچهرلطیف :

زنده یاد منوچهر لطیف در روز چهارم فروردین ماه 1317 در خطه قهرمان خیز خراسان، در شهر شیروان دیده به جهان گشود و از کودکی به کشتی عشق می ورزید.

قدیمی ترین کشتی نویس ایران ، اولین داور بین المللی کشتی ایران ، کشتی گیر ، پایه گذار انجام مسابقات چوخه و دوست نزدیک جهان پهلوان تختی بود . لطیف برخلاف فامیلی اش هرگز برای خوشایند کسی لطیف ننوشت و با قلمش مدح و ثنا نگفت! چرا که عاشق کشتی بود و در این راه تا پایان زندگی برای کشتی و از دردهای کشتی نوشت! . در دوم دي ماه 1387، منوچهر لطيف، پيشکسوت مفسران کشتي ايران به علت بیماری سرطان جان سپرد . او را در قطعه نام آوران بهشت زهرای تهران به خاک سپردند .

5- علی بابا رستمی :

در روستای خلاجلو شیروان دیده به جهان گشود استاد علي بابارستمي يكي از مطرح‌ترين نوازنده‌هاي دوتار و از بهترين خواننده‌هاي ابيات و اشعار حماسي بود . از استاد علي بابا رستمي در مورد حضور در جشنواره‌ها سوال می کنند او می گوید : «هيچ‌گاه دوتار را براي مسابقه برنداشته‌ام ولي 60 سال براي مردم و كوه‌ها و مردان سلحشور اين ديار دوتار نواخته‌ام كه همه مي‌دانند. سه دفتر شعر كردي و فارسي آماده چاپ دارم كه اگر خداياري كند به چاپ مي‌رسانم. ولي چيزي كه مرا رنج مي‌دهد فرار جوانان ما از ميراث گذشتگان است، ولي من دوتار را بهترين همدم و مونس خود مي‌دانم. جديداً شعري سروده‌ام كه مناظره من و دوتار است: با دوتار مناظره مي‌كنم هر دو از خود مي‌گوئيم در پايان دوتار پيروز مي‌شود چرا كه دوتار هنر است و هنر هيچ‌گاه نمي‌ميرد. ولي من از خاكم به خاك باز مي‌گردم . اگر نامي هم از من باقي بماند به واسطه اهميت هنر و معنويات است. حالا هم كه شما آمده‌ايد من و دوتار و شاهنامه و كوه پتله‌گاه جشن خوبي خواهيم داشت و شايد حافظ و فردوسي هم تا آخر شب به ما ملحق شوند!» . استاد علی بابا رستمی در یکشنبه پانزدهم اردیبهشت 1387 درگذشت .

6- هیوا مسیح :

شاعر مطرح شعر نو ، و فرا نو (پست- مدرن) متولد ۱۳۴۴ در شهر شيروان است او نويسنده ، روزنامه نگار و سينما پژوه نیز می باشد . در جوانی به تئاتر نیز می پرداخته ، درس خوانده رشته مكانيك است . گاهی به نقاشى، عكاسى و مجسمه سازى نیز می پردازد . دبير و سردبير بعضى از نشريات فرهنگى و هنرى بوده است
اشعار شيخ بهايي و هيوا مسيح به فرانسوي در آخرين شماره «رُوو دو تهران» ترجمه و منتشر شد.

ازنوشته های وی می توان به کتابهای ( گزيده اشعار هيوا مسيح )،( سه خشتی )،( من از دنیای بی کودک می ترسم )،(ما عشق را از بهشت به زمين آورده‌ايم )، (شعر سپيد: كتاب هيچ ) ،(کتاب آب )، (همسایه ! امشب چیزهایی به یادم می اید) ، (کسی زیرچتروسکوت جهان می گفت، همچنان نمی دانم چه وقت) ،(ببخشید:هواپیماهای ماشهرشماراویران کردند:نامه ها واشعاربچه های دنیا به پیرترین پدربزرگ ...) ،(شبانی که دستهای خدارامی شست) ،کتاب تاریکی ،نامه های یک شاعربه فیلسوفی ناشناس ) و....

7- پروفسور اسماعيل حسين زاده بوانلو :

پروفسوراسماعیل حسین زاده متولد 1325 در شهرستان شیروان، روستای بوانلو می باشد. وی دوره ابتدایی را در دبستان روستای اوغاز به اتمام رساند و پس از تکمیل دوره های راهنمایی و دبیرستان وارد دانشگاه شد و توانست مدرک کارشناسی اقتصاد خود را از دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران اخذ کند وی برای ادامه تحصیلات بیشتر در رشته اقتصاد در سال 1354 به آمریکا رفت و توانست دوره کارشناسی ارشد را در دانشگاه کویین کالج و دکترای تخصصی (P.h.d) را در دانشگاه New school نیویورک دریافت کند. او سپس به عنوان استاد وارد دانشگاه Drake (دریک) در ایالت ایووا در شهر مرکزی دموین (deef-moames) شد و به تدریس دوره هایی در زمینه اقتصاد سیاسی، سیستم های اقتصاد تطبیقی، اقتصاد بین المللی و توسعه اقتصادی پرداخت و توانست در مدت کوتاهی یکی از استادان برجسته دانشگاه های آمریکا شود.

وی دارای پژوهش های ارزشمندی در زمینه علم اقتصاد هم چون موج های طولانی توسعه و تنزل اقتصاد، بحران های اقتصادی، سیاست های سازماندهی مجدد، خرید و فروش ارز، NAFTA (قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی)و تولید، بدهی(کشورهای)جهان سوم، تعیین سیاست های اقتصادی ریاست جمهوری است.

وی هم چنین استاد ارشد دانشگاه دریک از 1988 تاکنون، دانشگاه لانگ آیلند و کالج هایی هم چون جورجیا، منهتن وپیترز در نیوجرسی بوده است و به دلیل پژوهش ها و مقالاتش در دانشگاه دریک و دیگر دانشگاه های ایالات متحده جوایز متعددی دریافت کرده است او علاوه بر تالیف کتاب های مختلف درباره اقتصاد دارای 40 مقاله در موضوعات مختلف علم اقتصاد است که در دانشگاه های آمریکا مورد استفاده قرار می گیرد.

8- سعید توکلیان :

سعيد توكليان متولد 1331 در شيروان (استان خراسان) است. او پس از اتمام تحصيلات متوسطه براي ادامه تحصيل به انگليس عزيمت مي كند و به مدت يازده سال به تحصيل و كار در رشته هاي هنري (عكاسي، مولتي ويژن، گرافيك و پويانمايي) مي پردازد. در سال 1360 با اخذ مدرك كارشناسي با درجه ممتاز در زمينه طراحي و ارتباطات سمعي و بصري به ايران باز مي گردد و پس از بازگشايي دانشگاه ها، در دانشكده صدا و سيما، دانشگاه تهران، دانشگاه هنر، دانشگاه آزاد اسلامي و مركز اسلامي آموزش فيلمسازي به تدريس مواد نظري و كاربردي پويانمايي مي پردازد. عضويت در انجمن بين المللي مطالعات پويانمايي و حضور فعال در جشنواره هاي معتبر پويانمايي از ديگر فعاليت هاي او به شمار مي رود.
او در سال 1374 براي گذراندن يك دوره تحصيلات تكميلي از سوي معاونت آموزشي سازمان صدا و سيما به كشور مالزي اعزام مي شود و همچنين در راه اندازي استوديوي پويانمايي بعثت و شركت فرهنگي هنري صبا، نقش مهمي به عهده مي گيرد. فيلمبرداري فيلم پويانمايي از بي نهايت و ساخت شصت و پنج برنامه چهل دقيقه اي براي صدا و سيما در مورد مباحث مختلف پويانمايي، عضويت در هيات داوران بخش پويانمايي جشنواره هاي مختلف، حضور در هيات داوران اولين جشنواره بين المللي پويانمايي تهران، عضويت در آسيفاي ايران و تدريس پويانمايي از ديگر فعاليت هاي او محسوب مي شود.

9- میرزامحمد شیروانی

میرزامحمد فرزندمیرزاحسن ازنویسندگان ومحققان معرف دوره صفویه بودکه حاشیه کتاب معالم الاصول رااونوشته است. تاریخ فوت این دانشمند بزرگ سال1098هجری قمری می باشد ومقبره اش درمدرسه علمیه جعفریه مشهد می باشد.

10- علي بن احمد زيدري نسوي شيرواني :

علي بن احمد زيدري نسوي شيرواني، مشهور و مكني به ابوالحسن، از علما، رياضيدانان، منجمان و اطباي مشهور قرن چهارم هجري‌‌قمري، بود.او، در حدود سال 300هجري قمري در روستاي زيدر از توابع نسا( اكنون در شمال شيروان ) متولد شد.

ابوالحسن، علاوه بر رياضيات و نجوم، در فلسفه ، منطق و هندسه نيز ماهر و در علم پزشكي نيز تبحر داشت.

11- سلطان رضا بخشی :

سال 1322 بود که داوودعلی بخشی پهلوانلویی در حصار گلیان شیروان صاحب پسری شد . برایش نام « سلطان» را برگزید .

او یکی از نوابغ موسیقی بود که آوازه و شهرتش در همه جا پیچیده بود و چه بسیار که برای دیدارش و شنیدن نغمه های زیبا و جادویی اش لحظه شماری میکردند . سی بهار از عمرش نگذشته بود که متاسفانه در اوج جوانی و شکوه صوت داوود گونه اش خزان عمرش فرا رسید و در سی سالگی در گذشت .

رسول موسیقی شمال خراسان سرانجام در جریان مسافرت به کوه شاه جهان آفرین حکایت زندگی خود را بیان و در آنجا دفتر زندگی اش با همه راز و رمز ها و نغمه هایش به سال 1351 بسته میشود ، اما راهی که آغاز نمود جاری تر از همیشه از شاه جهان چون رودی خروشان در فرهنگ مردم موسیقی دوست جاری است و صدای او از کوه به گوش میزسد که همچنان میخواند ، می نالد و مینوازد. وازفرزندان وی می توان حسین وموسی الرضا ولی نژادرانام برد که درجشنواره های مختلف موسیقی شرکت کرده و کسب مقام برتر در جشنواره های موسیقی مقامی ازآنجـمله اند.

12- رحیم خان بخشی :

متولد 1280 شمسی روستای هنامه و از بهترین شاگردان لطیف بخشی سرحدی بود که توانست از کودکی نظر استادش را جلب نماید و تحت تعلیم استاد قرار گیرد. او صاحب سبک، آهنگ ساز بی نظیری است که اجرای کامل آهنگ لو، نخوش بیمار ـ شجاع الدوله ـ سالارله ـ چهار درویش و ... از آثار اوست. او از چهره های ماندگار هنری شیروان است که اینک استاد رمضان راه استاد را ادامه می دهدوازشاگردان وی می توان عزیزصائب هنامه ای ،رمضان سلمانی بردر، حبیب بهلول زاده نقدو،امیرسعادتمند خرسکانلو وتاینلوقلعه بیگ رانام برد.

13- رضا پیل پا :

متولد : 1362 / شيروان ، ديپلم ، قهرمان برتر استان خراسان شمالي ، رشته ورزشي : کوهنوردي ( سنگنوردي )
بخشي از مقامهاي کسب شده : مقام چهارم مسابقات جوانان آسيا ( 1379) ، مقام دوم مسابقات جوانان کشور- کرمان ( 1381 ) ، مقام دوم مسابقات قهرماني کشور- زنجان ( 1382 ) ، مقام دوم مسابقات بين المللي جام فجر ( 1382 ) ، مقام سوم مسابقات بزرگسالان کشور- کرمان ( 1383 ) ، مقام هشتم مسابقات بزرگسالان آسيا – تايلند ( 1384 )

***

و همچنین باید در اینجا یادی بشود از مردان مقاوم هشت سال دفاع مقدس، 580 شهيد و جاويدالاثر شيروانى در طول 8 سال دفاع مقدس و306 جانباز ...

سرداران شهید شیروان :

شهیدان رحیم برزگرترانلو(جانشین گردان) ، ابولفضل شاکری (فرمانده گردان) ، انوشیروان رضایی فاضل (فرمانده گردان) ، سیدحسین محجوب (جانشین گردان)، حسین محمودی (فرمانده توپخانه )، جلال الدین موفق یامی (محوراطلاعات عملیات ) ، بهمن پارسا (جانشین گردان)

اسامی کامل ترمشاهیر شیروانی ، دروب سایت نامدارن شيروان ثبت گردیده است



منبع : http://atefehshirvan.blogspot.com/2010/06/blog-post_11.html

سایت عاشقونه : جملات ارد بزرگ

خوار نمودن هر آیین و نژادی به کوچک شدن خود ما خواهد انجامید.

همواره آدمیان محیط و چنبره بدی و پلیدی را با دانش و اندیشه برتر خویش بسته و بسته تر می سازند.

سازگاری با زیستگاه و تلاش برای بهتر شدن جایگاه کنونی ویژگی ناب آدم های پاک است.

هنر خوراک روان و هنرمند آفریننده آن است . بارگاه هنر با هیچ جایگاهی درخور ارزیابی نیست

بزرگترین نابکاری آن است که بپنداریم برای آنکه برترین باشیم باید دست به ویرانگری چهره دیگران بزنیم

آنکه نمی تواند از خواب خویش برای فراگیری دانش و آگاهی کم کند توانایی برتری و بزرگی ندارد

آنگاه که شب فرا رسید و همه پدیدگان فرو خُفتند ابردریاها به پا می خیزند ، آیا تو هم بر می خیزی ؟

بدبخت کسی است که نمی تواند ناراستی خویش را درست کند

هنگام گسست و بریدن از همه چیز ، می توانی بسیاری از نداشته ها را در آغوش کشی

آهنگ دلپذیر ، ریتم و آوای طبیعت است

ارزش استاد را دانستن هنر نیست ، بلکه بایستگی و وظیفه است

فرمانروا با اندیشه وزیران توانمند خویش فرمانروایی می کند

هیچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید

آرمان و انگیزه هویدا ، ویژگی آدم کار آمد است

اگر دیگران را با زیباترین منش ها و صفات بخوانیم چیزی از ارزش ما نمی کاهد بلکه او را دلگرم ساخته ایم آنگونه باشد که ما می گویم

هر چه بلند پروازتر باشید تپش دلتان کمتر خواهد شد . فشار و دردهای روانیتان نیز

الگوی انسانی شما هر چه بزرگتر باشد سرنوشت زیباتری در برابر شماست

میندیش که دیگران ، تو را به آرمانت خواهند رساند

رَد راستی ، رَد خویشتن است

اهل خرد ، پیشتاز روزگار خویش اند

هم رنگ دیگر کسان شدن ، باور هیچ کدام از بزرگان نبوده است

بزرگترین کارخانه نابودی توانمندی ها ، آیین آموزشی نادرست است

دشمنی و پادورزی ، به آدم خردمند انگیزه زندگی می دهد

آدم های بزرگ به خوشی های کوتاه هنگام تن نمی دهند

زیبارویی که می داند ، زیبایی ماندنی نیست ، پرستیدنی است

برای پویایی و پیشرفت ، گام نخست از پشت درهای بسته برداشته می شود

جایی که شمشیر است آرامش نیست

ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان است

فرمانروایانی که یک شبه دارای توان می شوند ، با تلنگری فرو می ریزند

در هر سرنوشتی ، رازی مهم فرو نهفته است

آدمهای ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند

مردانی که بیشتر از حقوق و هنجار زنان پشتیبانی می کنند خود بیشتر از دیگران به نهاد زن می تازند

خنده فراوان و بلند و پیگیر ، نفیر فرا رسیدن هنگامه رنج و سختی است

اگر آغاز زندگی ات با سپیده دم و روز همزاد گشت همواره در جست و جوی چراغ و پناهگاهی برای شبانگاهان باش ، و اگر درشب و سیاهی آغاز شد از امید در خود چراغی بیافروز که پگاه خوشبختی نزدیک است

گاهی تنها راه درمان روانهای پریشان ، فراموشی است

نقد و ارزیابی بی کینه ، پاداشی است که ارزش آن را باید دانست

آنکه دیگران را ابزار پرش خویش می سازد ، تنها خواهد ماند

خیر و نباید همگانی باشد وگرنه دیگر خیر نیست زیرا چیزهای همگانی ارزشی ندارند

کارمندان نابکار ، از دزدان و آشوبگران بیشتر به کشور آسیب می رسانند

اندیشه و انگاره ای که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است

آنکه پیاپی سخنتان را می برد ، دلخوش به شنیدن سخن شما نیست

اگر دست تقدیر و سرنوشت را فراموش کنیم پس از پیشرفت نیز افسرده و رنجور خواهیم شد

گفتگو با آدمیان ترسو ، خواری بدنبال دارد

توان آدمیان را، با آرزوهایشان می شود سنجید

آنکه در بیراهه قدم بر می دارد آرمان و هدف خویش را گم کرده است

ساده باش ، آهوی دشت زندگی ، خیلی زود با نیرنگ می میرد

شهامت گله ، ناشی از چوپان بیدار است

اگر شیفته کارت نباشی ، روانت بیمار می شود و در نهایت پیکرت از پای در خواهد آمد

چهار چوب نگاه ما زمینی است ، اما برآیند اندیشه ما جنبه آسمانی نیز پیدا می کند

جفتت اگر پرید برای پریدن عجله نکن

سخن بدون پشتوانه ، یعنی گزاف گویی

آنانکه از رسیدن به ریشه ها هراس دارند ، در روزمرگی دست و پا می زنند

این دیدگاه اشتباست که بپنداریم مرد توانا ، فرزندی همچون خود خواهد داشت

کلید رازهای بزرگ ، در ژرفای کمی نیست

ستایش ، هنگام نو رُستن را

سخن های پست ، آدمهای حقیر را جذب و خردمندان را فراری می دهد

راهی جز نرمش و بازی با هستی نیست

برای آنکه به فرودستی گرفتار نشویی ، دست گیر آدمیان شو

در زندگی نادان سرانجام یک گره ، صدها گره باز نشدنی است

برای آنکه روانت را بپروری ، ابتدا با خود یکی شو

نکات سخت هم اساسی ساده دارند

مرد دلیر بهنگام ستیز و نبرد ، همراهانش را نمی شمارد

آنانکه تیشه به ریشه بزرگان و ریش سفیدان می زنند خود و فرزندانشان را بی پناه خواهند ساخت

نادانی ، خودخواهی به بار می آورد

اندیشه و سخن ریش سفیدان برآیند بردباری ، مردمداری و سرد و گرم چشیدگی روزگار است

در برف ، سپیدی پیداست . آیا تن به آن می دهی ؟ بسیاری با نمای سپید نزدیک می شوند که در ژرفنای خود نیستی بهمراه دارند

گیتی در جنگ و آوردی بزرگ در گردش است . اندیشه و تلاش خردمندان از یک سو و پوزخند اهریمن و روان دیوپیشگان از سوی دیگر ، معرکه این جهان گذارا است

از آه و نفرین بزرگان و ریش سفیدان هر ایلی باید ترسید

پیامد دانایی ، پذیرفتن بار ساماندهی دیگران است

همواره تنهایی ، توانایی به بار می آورد

اگر دشمنت با روی خوش نزدیکت شد ، در برابرش خموش باش و تنهایش بگذار

تنها فرومایگان پس از پیروزی ، همآورد شکست خورده خویش را به ریشخند می گیرند

با ترشرویی به میان مردم رفتن ، تنها از بیماران ساخته است

آن که پند پذیر نیست ، در حال افتادن در چاله سستی و زبونی است

نامداری بی نیک نامی ، به پشیزی نمی ارزد

مردمان توانمند در میان جشن و بزم نیستند . آنها در هر دم به آرمانی بزرگتر می اندیشند و برای رسیدن به آن در حال پیکارند

در پشت هیچ در بسته ای ننشینید تا روزی باز شود . راه کار دیگری جستجو کنید و اگر نیافتید همان در را بشکنید

میان گام نخست و آرمان بازه ای نیست ، آنچه داریم اندازه نبروی کنونی ماست

اگر می خواهی بزرگ شوی ، از کردار نیک دیگران فراوان یاد کن

خویشتن و مردم را هنگامی می شناسی ، که تنها شوی

حرف کسانی که می گویند عشق بری از خودخواهی ست خنده دار است زیرا همه چیز طبق خواست قدرت ما است

میهمانی های فراوان از ارزش آدمی می کاهد ، مگر دیدار پدر و مادر

دریاها نماد فروتنی هستند . در نهاد خود کوه هایی بلندتر از خشکی دارند ولی هیچ گاه آن را به رخ ما نمی کشند

اگر می خواهی کسی را بزرگ کنی ، پیوسته از او به دشمنی یاد کن

خموشی در برابر بدگویی از دوستان ، گونه ای دشمنی است

پیش نیاز دلیر بودن بدنی ورزیده نیست ، گاهی آدمهای سبکبار، پشت کوهستان را هم به خاک مالیده اند

همای بخت بر شانه ات نخواهد نشست مگر آنکه شانه ای به گستره و پهنای کوهستان داشته باشی

در دوی زندگی ، همیشه هماورد را شانه به شانه ات بپندار و همیشه با خود بگو تنها یک گام پیشترم ، تنها یک گام

آدم خودباور ، هیچ گاه برای رسیدن به مادیات ، ارزشهای آدمی را زیر پا نمی گذارد

اگر جانت در خطر بود بجای پنهان شدن بکوش همگان را از گرفتاری خویش آگاه سازی

بزرگی ، بی مهر و دوستی بدست نمی آید

هنرمند و نویسنده مزدور ، از هر کشنده ای زیانبارتر است

اگر می خواهی دوستیت پا برجا بماند هیچ گاه با دوستت شریک مشو

با گذشت ، شما چیزی را از دست نمی دهید بلکه بدست می آورید

سختی های بزرگ به آدمی نیرویی دو چندان می بخشد

جز نامیدی و افسردگی هیچ بن بستی در زندگی آدمی نیست

دیدگاه خوب مردم ، بهترین پشتیبان برگزیدگان است

برای ربودن دل آدمیان باید بر هم پیشی گرفت و این زیباترین آورد زندگی است

خوش نامی بزرگترین فر و افتخار هر آدمی است

جشن های بزرگ انگیزه افزایش باروری و پویایی آدمیان می شود

سربازی که می ترسد ، جان خود و دیگر سربازان را به خطر می افکند


برگرفته از سایت عاشقونه

http://www.asheghoone.com/?p=5767